ملاقات با کیر

سلام دوستان این خاطره واقعا برام اتفاق افتاده داستان نیست. یه چند مدت بود رو خواهر زنم نظر داشتم سر یه قضیه باجناقم بازداشت شد بعد ۱سال رفت زندان.   من تو این مدت خواهر زنمو می‌بردم هفته ای ۲ بار برا ملاقات تو زندان بعد دوماه یواش یواش رفتم تو کارش اونم باهام همکاری […]

ملاقات با کیر بیشتر بخوانید »

سفیدبرفی و کیر کلفت

میخوام اتفاقی که همین هفته قبل برام افتاد براتون تعریف کنم.اسم من شیماس۲۷ سالمه. قدم ۱۷۰ و وزنم ۶۲ کیلو.خیلی سفیدم.همه دوستام از بچگی بهم میگفتن سفید برفی. من درس نخوندم و ترجیح دادم وقتمو توی خونه و آرایشگاه مامانم بگذرونم…   ۲۴ سالم بود که با علی ازدواج کردم. ازدواج ما سنتی بود.علی هم

سفیدبرفی و کیر کلفت بیشتر بخوانید »

بساک برام خاله سارا

سلام من اسمم رضاست و امروز اومدم تا خاطره سکسم با خالم را براتون بنویسم . من الان ۲۴سالمه و این خاطره مال هفت سال پیشه زمانی که ۱۷سالم بود… *** من توی یه خانواده سه نفری بزرگ شدم خودم و مامانم و بابام خانواده بابام روستایی هستن و ما زیاد باهاشون ارتباط نداریم اما

بساک برام خاله سارا بیشتر بخوانید »

کس و کونم یکی شد

سلام اسمم ندا و ٢٧ سالمە. مدرس زبانم و با چند تا هتل هم قرارداد همکاری دارم اینجوری که اگه مسافر خارجی داشتن تو امر مترجمی کمکشون میکنم یا همراه مسافرا بیرون میرم….   یه سالی میشه که از همسرم جدا شدم و چون خانواده مذهبی دارم و هنوزم مسائلی مثل طلاق براشون اتفاق جالب

کس و کونم یکی شد بیشتر بخوانید »

دیگه خواهرم خواهرم نبود

سلام یه داستان براتون میگم قضاوتتونم برام مهم نیست… *** من سینا هستم و یه خواهر دارم که از من دو سال کوچیکتره ما تو یه محله تو کرج زندگی می کردیم پدرم کارمند بود و ساعت ۶ صبح می‌رفت سر کار و ۵ عصر برمیگشت خونه مادرم اکثرا می‌رفت خیاطی دوستش تو کوچمون  

دیگه خواهرم خواهرم نبود بیشتر بخوانید »

کیرسواری ندا

سلام و درود. میلاد هستم و این چندمین داستانم هست. اوایل که با این سایت آشنا شدم و داستان میخوندم، زیر اونهایی که خوشم میومد ای میلم رو می‌دادم یا تلفنم رو و گاهی بعضی دخترا پیام میدادن که فیلم یا عکس سکسی می‌خوان. اما خب اکثرا فقط دریافت کننده بودن و کسی جوابی نمیداد

کیرسواری ندا بیشتر بخوانید »

سرویس دادن به کیر بابام و دوستاش

سلام فاطمه هستم تک دختر بیست و یک ساله دانشجو….   چند ماه پیش یه روز از دانشگاه که اومدم خونه صدای پدرم و چندتا مرد میومد. بابام سرهنگ پاسداره و دوستاشم مثل خودش بودن. کفشامو درآوردم و رفتم تو،پدرم و سه تا دوستاش در حال چای خوردن و صحبت کردن در مورد سیاست و

سرویس دادن به کیر بابام و دوستاش بیشتر بخوانید »

کوس دادن مامانم رو دیدم

سلام اسمم علی ۲۰ سالمه این داستان مال ۱۲ سالگیم که کوس دادن مامانم رو به چشم دیدم… هر روز ظهر مامان وسط خونه دراز می‌کشید به حالت دمر و مثلا میخواد بخوابه که من متوجه شدم خود ارضایی میکنه .اون موقع ۳۵ سالش بود و یه باسن برجسته و پوست سفید و خوشکل بود

کوس دادن مامانم رو دیدم بیشتر بخوانید »

مامان جونمو کردن

سلام من پوریام ۱۷ سالمه. پدر مادرم سه ساله جدا زندگی میکنن ولی طلاق نگرفتن.   مامانم زیبا ۴۷ سالشه بدنش هنوز رو فرمه و جذابه. خودمم چند بار به یادش جق زدم چون تو خونه راحت لباس میپوشه و فرم سینش معلومه خیلی حشریم میکنه. میدونستم دوست پسر داره چون شبا تا دو سه

مامان جونمو کردن بیشتر بخوانید »

تریسام با دو تا فرشته

من علی هستم و می‌خوام داستانمو با دختری که باهاش آشنا شدم و بسیار هات بود براتون تعریف کنم با علیرضا صمیمی‌ترین دوستم کرج توی پارتی دعوت بودیم اونجا چشم به یه دختری رو گرفت با اندامی خیلی ترکه‌ای و لاغر ولی کون سکسی و قلبی شکل قلب منو برد و سینه های اناری کوچک

تریسام با دو تا فرشته بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا