کس و کونم یکی شد

سلام
اسمم ندا و ٢٧ سالمە.
مدرس زبانم و با چند تا هتل هم قرارداد همکاری دارم اینجوری که اگه مسافر خارجی داشتن تو امر مترجمی کمکشون میکنم یا همراه مسافرا بیرون میرم….

 

یه سالی میشه که از همسرم جدا شدم و چون خانواده مذهبی دارم و هنوزم مسائلی مثل طلاق براشون اتفاق جالب و مبارکی نیست مستقل زندگی میکنم.

این خاطره مربوط میشه به ۶ ماه پیش .اینم بگم که من اهل داستان نوشتن نیستم و تا همین یکی دو ماه پیش هم با این سایت هنوز آشنا نشده بودم و به طور اتفاقی یکی از داستان هاش رو دیدم و بعدش دیگه شدم یکی از داستان خون های سایت شهوتناک . اینبار دیگه اومدم داستان خودم رو بنویسم و امیدوارم لذت ببرین.

 

***

 

بعد این که از همسرم جدا شدم یه مدت اصلا حالت روحی و روانی خوبی نداشتم از یه طرف فشار خانواده از یه طرف سوالای تکراری و دخالت ها و حرفای مردم. بعد از طلاق و یکم آروم شدن اوضاع تا همین شیش ماه پیش هیچ رابطه ای نداشتم . همش سرم تو سایت های پورن بود و خودارضایی میکردم و دیگه خودمم خسته شده بودم. اینم بگم که اصلا دنبال رابطه نبودم و فکرم اصلا سمت و سویی برای برقراری رابطه جنسی با کسی نداشت هرچند بعد طلاق مردای خود شیرین و هوس باز اطرافم زیاد شده بود ولی علاقه ای به هیچکدومشون نداشتم.

 

بگذریم… یه روز که بعد کلاس تو اتاق مدیریت موسسه نشسته بودم گوشیم زنگ خورد .مدیر یکی از هتل هایی بود که براشون کار میکردم. ازم خواست که اگه وقتشو دارم یکی از مسافرای خارجیشون رو تو شهر همراهی کنم که دچار مشکل نشه .اینم بگم که پشت تلفن گفتن حاضر بابت هر ساعت ۱۵۰ دلار بهم پول بدن و این پول اصلا پول کمی برای من نبود .خلاصه اینکه قبول کردم و وسایلم رو جمع کردم رفتم سمت هتل . رسیدم هتل مدیریت بهم گفت که برم لابی بشینم تا مسافرارو صدا بزنه.

 

یه ساعتی میشد منتظر بودم و شاکی از اینکه مدیریت چرا اصرار داشت زود بیام. بعد کلی غر زدن و رفتن رو اعصاب مدیریت مسافرا اومدن . اونم چه مسافرایی !! دو مسافر سیاه پوست که هرکدومشون هیکلش دو برابر من بود. ناخودآگاه ذهنم رفت سمت پورن هایی که نگاه میکردم و خندم گرفت. ازم پرسیدن که چه چیز خنده داری هست که با هر بدبختی پیچوندم و جوابشون رو ندادم.اون روز تا سر شب هرجایی که میتونستیم از تهران رو گشتیم و شام هم مهمون اونا بودم و از خدامم بود که ساعت هم طولانی تر بشه تا پول بیشتری به جیب بزنم.
برگشتیم هتل و همونجا دستمزدم رو بهم دادن و بعد یکیشون تعارف کرد بریم تو اتاق یکم استراحت کنیم بعد میری . با خنده در جوابش گفتم تو ایران و رسم و رسومات ما همچین چیزی امکان نداره و بنا به دلایلی نمیتونم قبول کنم اصلا هتل هم اجازه همچین کاری رو نمیده.
ازشون خدافظی کردم و قرار شد فردا عصر دوباره برم دنبالشون و بریم بیرون .

خسته و کوفته رسیدم خونه و رفتم اتاق که لباسام رو عوض کنم جلو آیته وایسادم و به بدن لختم نگاه میکردم و دستم رو میکشیدم رو کصم و سینه هام و همش فکرم میرفت سمت اون دوتا کاکا سیاه که دیگه آستانه تحملم تموم شد و به فکرشون رفتم تو حموم و خود ارضایی کردم و بعدش یه دوشی هم گرفتم. بدجور حشری بودم‌.
اومدم بیرون دیدم تماس بی پاسخ دارم . شماره ناشناس بود واسه همین زنگ نزدم گفتم شاید اشتباه گرفته بعد یکم که داشتم میخوابیدم دوباره از همون شماره گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم یکی از مسافراس و بابت اینکه جواب ندادم ازشون معذرت خواستم.

 

ازش پرسیدم اتفاقی افتاده این موقع شب تماس گرفتن گفتن از مدیریت راجب ایران پرسیدیم و گفتم شمال آب و هوای خوبی داره اگه بخواین براتون ماشین اجاره میکنم که بتونین برین . خواستم ازت بپرسم میتونی فردا صبح باهامون بیای چون بهت نیاز داریم. من دو به شک بودم که برم یا نه چون تا به حال با هیچ مسافری خارج از تهران نرفتم اونم الان که مسافرا دو مرد سیاه پوست مجردن. چیزی نمیگفتم که دیدم اصرار شون داره زیاد و زیادتر میشه و میگفتم ما از مترجمیتون راضی بودیم و سخته تا فردا یکی دیگه رو پیدا کنیم حاضریم ساعتی ۲۰۰ دلار هم بهتون بدیم .اولین باری بود از یه مسافر اینقدر میگرفتم هرچند هتل درصدیش رو میبرد اما بازم برای من یا حتی هرکس دیگه ای پول خیلی زیادی بود. قبول کردم‌و گفتم فردا اگه میتونین بیاین دنبالم براتون لوکیشن میفرستم اگه هم میدونین نمیتونین با جی پی اس مسیر رو پیدا کنین خودم میام هتل. همین هم شد مجبور شدم صبح خودم برم هتل و از اونجا بریم .

ساعت ۸ صبح بود که رسیدم هتل اینبار اونا منتظر من تو لابی نشسته بودن و من دیر کرده بودم. مدیر هتل هم حسابی ازشون پول تلکه کرده بود چون خدایی ماشین خوبی هم براشون اجاره کرده بود. ولی ظاهرا انقدر پولدار بودن که اصلا براشون اهمیتی نداشت.

راه افتادیم و رسیدیم نمیخوام راجب مسیر حرف بزنم چون بیشتر راه رو ساکت بودیم و حرفی نمیزدیم.

غروب بود و اونام خسته . یه هتلی میخواستن که استخر داشته باشه من گفتم بهتره که یه ویلا بگیرن و اینجوری براشون راحت تره و ارزانتر میفته. به واسطه یکی از دوستام یه شماره گیر آوردم و از اونا خواستم که خودم برم خونه و کلید رو تحویل بگیرم که نبینن شما با من هستین چون اجازه نمیدن و اینجوری مجبوریم من برم تو هتل بمونم. اونام گفتن نه نمیشه باید پیش ما باشی و این چیزا . منم که از خدام بود. رفتم کلید و آدرس ویلا رو گرفتم آدرس سر راستی داشت و تو اون منطقه فقط چند تا ویلای جنگلی بود که حسابی هم از هم دور بودن.عجب ویلایی بود حیاط بزرگ جکوزی استخر و و چند تا اتاق خواب.
من رفتم سمت یکی از اتاقا که رو به حیاط و استخر بود. اونام که که لخت شدن و پریدن تو استخر منم از بالا به بدن های ورزیده و گندشون نگاه میکردم و چون یکم تاریک بود اونا تو نگاه اول متوجه من نمیشدن .لباسای راحتیم رو پوشیدم ولی شورت و سوتینم رو در نیاوردم چون میخواستم برم پایین پیششون و یه تعارف کوچیک میخواستم که من بپرم تو استخر. دقیقا هم همینجوری شد همینکه منو دیدن ازم خواستن که بیام تو استخر و خستگی را از تنم در بره . یکم خجالت میکشیدم ولی چون این چیزا برا اونا عادی بود روم نشد چیزی بگم آروم لخت شدم رفتم سمت پله استخر دیدم هر دو نگاهشون به منه و یکیشون اومد لبه استخر و دستم رو گرفت که بیام تو استخر . لعنتیا خیلی جنتلمن بود رفتارشون و همین باعث میشد حشری بشم. یکی دو بار اینور اونور استخر رو شنا کردم و بعد اومدم یه گوشه و تکیه زدم به دیوار استخر .

 

 

جو سنگینی بود حرفی نمیزدیم و همش شنا کردن هم رو نگاه میکردیم ولی اون دو تا بیشتر نگاهشون به سینه های خیس من بود قشنگ میفهمیدم که دارن نگاه میکنن سوتین مشکی و بدن سفید فک کنم دلیل خوبی براشون بود . منم کم کم دیگه حشری بودم کاری کرده بود خدا خدا میکردم حداقل یکیشون بیاد و ترتیب کص خیس منو بده همش براشون با خنده عشوه میرفتم. دیدم دوتایی دارن نزدیکم میشن قلبم داشت تند تر و تندتر میزد.

اومدن بغل من تکه زدن به دیوار استخر یکیشون دستش رو آورد و موهام رو انداخت پشت گردنم . نگاهم میخ شده بود که آروم اومد جلو لبای گوشتیش رو انداخت رو لبم و آروم منو بوسید. نفسم بند اومده بود و دیگه نمیتونستم تحمل کنم اینبار من نزدیکش شدم و شروع کردم به بوسیدن لباش و اون یکیشون هم اومد جلو و گردنم رو بوسید و برگشتم دستم رو کشیدم رو صورتش و خندیدم. دوتایی شروع کردن به خوردن لبا و گردنم و دستمالی کردن ممه هام.دست های گنده و لبای گوشتی اصلا طعم دیگه داشت.
یکم اومدم عقب و گفتم ادامش رو بریم بالا تو اتاق من یه تخت هست اونجا بهتره. همینکه از استخر اومدیم بیرون یکیشون بغلم کرد و گفت من تا بالا میارمت من تا بالا براشون میخندیدم و ناز میکردم که زه طور وحشیانه ای منو انداخت رو تخت و خودش رو انداخت روم. از لب بگیر تا نوک انگشت پام شروع کرد ب خوردن و بعد دوستش رو صدا زد دوتایی بغل هم ایستادن و شورتاشون رو کشیدن پایین. با دیدن کیراشون ترسیدم ولی چون عاشق کیر بزرگ و کلفت بودم نمیتونستم نه بگم (یکی ندونه میگفتم نه اونام نمی کردنم _ ) رفتم جلو و شروع کردم به مالوندن و ساک زدن براشون اینقدر کلفت بودن به زور دهنم جا میشدن ولی لعنتیا اینقدر خشن بودن سرم رو فشار میدادن و تا جایی که میرفت میکردن دهنم . دیگه داشتم خسته میشدم نفسم بالا نمیومد تا حالا که تجربه چنین سکسی رو نداشتم سکسی که اینجوری شروع میشد قطعا سخت تر هم میشد ولی تنها چیزی که میدونستم‌این بود که لذت میبردم.

 

بعد چند دقیقه یکیشون رو تخت دراز کشید و ازم خواست که تو اون پوزیشن براش ساک بزنم . سگی رو زانو هم نشستم و خم شدم سمت کیرش و شروع کردم به ساک زدن براش تف میزدم و میمالوندم و ساک میزدم سیر نمیشدم. اون یکیشون همزمان شروع کرد به خوردن کس و کون من انگار علاقه زیادی هم به کصم نداشت کونمو بیشتر انگشت میکرد و میخورد انگشتشم اندازه یه کیر کلفت بود قشنگ معلوم بود میخواد جا باز کنه و پاره م کنه . داشتم ساک میزدم که یکهو درد خیلی زیادی رو احساس کردم جوری که صدام تو کل ویلا پیچید آروم آروم داشت کیرش رو میکرد تو کونم ولی انقد تنگ بود داخل نمیرفت فقط دردش بیشتر میشد ولی اون انگار کارش رو بلد بود و دست بر نمی داشت منم که آه و نالم پیچیده بود و اصلا نمی تونستم ساک بزنم.دردم آنقدر زیاد شد که احساس پشیمونی بهم دست داده بود و میگفتم کاش اجازه نمیدادم. فشارش بیشتر و بیشتر میشد ولی دیگه اون درد اول رو نداشت و عادت کرده بودم تا حدی آه و ناله هام آروم تر شده بود و میتونستم برا اون یکی هم ساک بزنم.

 

کیرش رو از تو کونم در آورد و رفت عقب من از بس داد زده بودم صدام گرفته بود پاشدم و یکم تف مالیدم به کصم و آروم نشستم رو کیر اونی که براش ساک زده بودم. برا کیر اونا کس کون فرقی نمیکرد هردوشون تنگ بودن اما احساس عجیب و خوبی داشت و لذت میبرم و قشنگ ارضام میکرد. آروم آروم بالا پایین میکردم که کم کم جا باز کنه . خم شدم سمتش و ازش لب میگرفتم و این بار خودش تلمبه میزد. رو ابرا بودم انگار اون همه تشنگی که کصم کشیده بود ارزشش رو داشت داشتم از لذت از حال میرفتم آرزو میکردم که اون شب تموم نشه هرچند میدونستم فرداش قراره به زور راه برم . تلمبه هاش تندتر و تندتر میشد منم که دوست داشتم لذت میبردم که اون یکی هم اومد کونم رو تف مالید و کیرش رو کرد تو کونم. اولین تجربه اس بود که دو تا کیر تو کون و کصم بود شاید قبل میترسیدم اگه بهش فکر میکردم اما الان تنها چیزی که می فهمیدم این بود این لذت قرار نیست هیچوقت تکرار بشه این حس بود مثل یه خوابه.

 

 

قشنگ داشت کس و کونم یکی میشد اونا خسته نمیشدن ولی من خسته بودم و نای داد زدنم نداشتم دلم نمیومد بگم بس کنید داشتم از لذت سر می شدم و از هوش میرفتم که خودشون کم کم کشیدن عقبو و آبشون رو ریختن رو کمر و شکمم نای رفتن به حموم و نداشتم نای تکون خوردن هم نداشتم با دستم کصم رو پیمالیدم که یکم دردش آروم شه …

 

 

نوشته: ندا دیلماج

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «کس و کونم یکی شد»

  1. تبریک واقعا قشنگ نوشتی
    کیرم و سفت وداغش کردی
    دخترخانوم حشری جمیل بده تا باهم مچ شیم حالا چت مجازی یا واقعی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا