داستان سکسی

داستان سکسی جدید و شهوتناک ایرانی برای حشری‌ها و اهل حال ها. داستان سکس با خاله و پاشیدن آبکیر روی صورت زینب سلیمانی. سکس خشن با مادر خامنه‌ای و فرو کردن دسته بیل تو کص زنن آخوندهای حرومزاده و پاسداران اوبنه ای.

سکس یعنی همه زندگی

لذت سکس در دامنه های دماوند | سکس یعنی همه زندگی «سرگذشتی که منو سمیرا با هم نوشتیم هم نویسنده منم هم سمیرا متوجه خواهید شد» *** تو ویلا نشسته تماشای بارش برف بودم تلفنم زنگ خورد برادر خانمم بود کیومرث پرسید کجایی؟ من:ویلای دماوند کیو: با سمیرا تو راهیم هوا چطوره من:برف شروع شده …

سکس یعنی همه زندگی ادامه »

خالمو بزور کردم

خالمو بزور کردم من امیر هستم ۲۰ سالمه از تهران، خاله‌ای دارم که یکسال از خودم بزرگتره، این داستان برمیگرده به دوسال پیش که من ۱۸ سالم بود من قبلنا اهل جوراب شستن نبودم و گاهی حتی پیش میومد جورابامو تا یسال هم نمیشستم، خالم اسمش فاطمه هستش که فاطی صداش میزنیم، فاطی فتیش پا …

خالمو بزور کردم ادامه »

پرستو و کیر اسب

سلام. پرستو هستم ۵۸ ک ۱۶۷ سانت از تهران ۲۴ ساله از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم تا اواخر بهار امسال با یاسر در یک سمینار آشنا شدم همدیگرو پسندیدیم یاسر گفت متولد اطریش است اونجا هم خونه دارند دو ملیتی است از خانواده هم گفتیم بابام استاد دانشگاه و مامانم تکنسین اتاق عمل است یاسر …

پرستو و کیر اسب ادامه »

فرشته‌ای برای دو کیر

سلام حمید هستم ۲۸ ساله از مشهد با سایت شما ماههاست آشنا شدم خیلی از نوشته های افراد را خونده ام بارها تصمیم گرفتم سرگذشت خودمو فرشته رو بنویسم دو برادر و یک خواهریم من کوچکترین آنها هستم خواهرم بزرگتر از ما داداشم حامد ۷ سال از من بزرگه ۹سال پیش سرباز غایب بود ازدواج …

فرشته‌ای برای دو کیر ادامه »

منتظریم کی شب حمله فرا میرسد

سه سال پیش زمستان ازدواج کردم 18ساله بودم شوهرم 25ساله بیش از ده روز کیرش بخاطر استرس سفت نشد از فامیل و غریبه همه فهمیدن تا پسر دایی شوهرم دکتر متخصص قلب است برای مبارکی با خانواده که خارج بودن اومدن خونه پدر شوهرم بودیم بخاطر اونها کلی از فامیل های نزدیک از شهرستان هم …

منتظریم کی شب حمله فرا میرسد ادامه »

خواهر خانمم

خواهر خانمم من مدت زیادیست با این سایت آشنا هستم و اغلب نوشته های افراد را میخونم سه سال است ازدواج کرده ام الان 39 سالمه زنم 30 سالشه اسمم «آ.پ» است تن به ازدواج نمی‌دادم چون نخستین عشقم نصیب یکی از فامیلهای نزدیکم شد که از هر لحاظ من سر تر بودم شغل خوبی …

خواهر خانمم ادامه »

کلید ترقی‌

سکس با زندایی کلید ترقی‌ ام در آینده ۱۸ ساله اندام متناسب و ورزیده عضو باشگاه بسکتبال هستم اسمم سیناست چند شب پیش اتفاق جالبی برایم افتاد فکر می‌کنم زندگیمو تغییر بده می پرسید چرا؟ و چگونه؟ مینویسم دوست داشتید بخوانید و پند بگیرید عمویی دارم حدود ۶۰ ساله ورزشکار بوده و الانم از ورزش …

کلید ترقی‌ ادامه »

بازگشت از هایپر

من عمید هستم بیغیرت کونی چند روز پیش از هایپر ساعت حدود 11 بود برگشتم خونه یه چیزی بردارم تا رسیدم دم در واحد دیدم صدای زنم داره میاد بعد هم صدای یه پسره بعد ها فهمیدم تعمیر کار که پسره داشت میگفت شوهرت نیاد که دیدم زنم گفت نترس اون ساعت 2 3 میاد …

بازگشت از هایپر ادامه »

یک اتفاق باور نکردنی

امروز جمعه ۱۲ اسفند قرار بود در کارخونه موروثی پدریمان که مال ۶ وارث بود بعد از سالها جلسه بذاریم تا تکلیف ادامه یا فروش کارخونه گرفته بشه از وراث چهارتن سه برادر و یک خواهر که ایران نیست منو وکیل کرده و ورثه‌ی دو برادرمان که فوت کرده بودند هر‌کدام یکی ۵ فرزند و …

یک اتفاق باور نکردنی ادامه »

یک اشتباه

دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی می‌گرفتم دستمو به شکمش می‌زدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست می‌کشیدم ولی رون و باسنشو روم نمی …

یک اشتباه ادامه »

Scroll to Top