فرناز و دوتا سیاه پوست

سلام دوستان. من فرناز هستم و ۳۳ سالمه. قدم ۱۶۹ و ۶۰ کیلو وزنمه.از وقتی یادم میاد عاشق ورزش کردن بودم و حسابی در مورد غذا خوردن محتاط بودم و همیشه هیکل و استیلم رو عالی نگه داشتم. جمعه این هفته بعد یک دوش مختصر دراز کشیدم و داشتم به داستان زندگیم فکر می کردم […]

فرناز و دوتا سیاه پوست بیشتر بخوانید »

ماساژ بهانه س میرم برای دادن

سلام من اسمم سام هست 18 سالمه همجنسگرا هستم و مفعولم اصفهان زندگی میکنم توی محله ای که من زندگی میکنم یه جودوکار بود که چند بار توی مسابقات مختلف مدال گرفته بود و براش توی محل بنر تبریک و این چیزا میزدن و به همین واسطه خیلیا توی شهر و محله میشناختنش. یه روز

ماساژ بهانه س میرم برای دادن بیشتر بخوانید »

شصت و نه با داماد

سلام مهین هستم ۴۷ ساله دو تا پسر و یه دختر دارم همه شون ازدواج کردن .   از خودم نمیخوام تعریف کنم مثلا هیکلم این مدلیه همه تو کفم هستن و فلان هیکلم معمولی قدم ۱۷۰ وزنم ۸۰ اضافه وزن هم دارم خیلیاتون داستان گفتین خیلیا حالشون بردن منم خواستم سکسم رو با دامادم

شصت و نه با داماد بیشتر بخوانید »

زیر گنبد کبود

سلام .   رضا هستم ۲۵سالمه. تا دیپلم بیشتر درس نخوندم…چون کار پدرم تابلوسازی بود و بسیار فنی بود.من هم چون از بچه گی کنارش بودم خوب یاد گرفتم…خواهرم مهسا۲۷سالشه خوشگل بیبی فیس ومهندسه،قرار گذاشتیم و کلی ابزار خریدیم دو نفری زدیم توی کار تابلوهای چلنیوم و تابلو روان و…مهندس برق بود و بسیار وارد

زیر گنبد کبود بیشتر بخوانید »

خیانت کردن به شوهر غیرتی

چُسیدن و گوزیدن ، اعمالی هستند که همه انسان‌ها، به صورت روزانه انجام می‌دهند. تاکید میکنم همه‌ی انسانها، از امامِ زمان (عج) گرفته تا بنده حقیر. من در اینجا می‌خوام درباره یکی از چُس‌های مادرم برای شما تعریف کنم که باعث تغییرات عمده‌ای در سرنوشت خانواده ما شد. مادرم 48 سال داره و اسمش طاهره

خیانت کردن به شوهر غیرتی بیشتر بخوانید »

یه جشن دونفره کوچیک

سلام، اسمم نسرینه، الان چهل سالمه و با پسرم مهران تنها زندگی میکنم.   توی یکی از روستاهای گیلان به دنیا اومدم و آخرین فرزند یه خانواده ده نفری هستم. پدرم خان زاده بود و کلی زمین و دام داشت و جز بزرگ های روستا به حساب میومد. یادمه تو نوجوانی از همه هم سن

یه جشن دونفره کوچیک بیشتر بخوانید »

رابطه ام با پدر شوهرم

سلام به اعضای شهوتناک جدیدا تو گوگل با سایت آشنا شدم میخوام رابطه ام با پدر شوهرم رو براتون بگم که چن ماه ادامه داشت و تموم شد…     فریبا هستم ۴۲ سالمه متاهلم شوهرم افشین ۱۸ سالم بود که ازدواج کردم ازدواج من و افشین سنتی بود و واسطه ازدواج مون عمم بود

رابطه ام با پدر شوهرم بیشتر بخوانید »

شهوت با حمید

سرعت قدم هام و تندتر کردم که ازش فرار کنم، امروز سومین روزیه که دنبالم داره میاد و ازم میخواد بهش شمارمو بدم، دیگه کم کم داشتم نزدیک خیابونمون میشدم نمی‌خواستم تا اونجا دنبالم بیاد، هم برای اینکه ممکن بود کسی مارو ببینه و هم اینکه نمی‌خواستم خونه رو یاد بگیره ، کیف باشگاهم و

شهوت با حمید بیشتر بخوانید »

عجب سکسی

سلام دوستان اتفاقات داخل داستان واقعا اتفاق افتاده برای یکی از دوستانم که از زبان اون تعریف میکنم فقط اسامی مستعار هستن . …   این دوست من که اسمش رو میزارم اینجا ایرج یه خانم داره که کارش پرستاری بچه هست یا توی خونه خودشون یا خونه کسایی که بهشون اعتماد میکنن از بچه

عجب سکسی بیشتر بخوانید »

زیر نور مهتاب

تختم زیر پنجره بود که با پرده کرکره‌ای که پایین هست اما لای کرکره‌هاش بازه پوشونده شده، نور مهتاب روی بدن هر جفتمون افتاده، توی فضای تاریک نیمه شب اتاق این نور همه چیز رو رویایی کرده. بعد از مدت‌ها دوباره پیش هم بودیم، من لخت کامل خوابیده بودم روی تخت و ندا با شرت

زیر نور مهتاب بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا