سکس زن شوهردار با مرد غریبه

سکس زنهای شوهردار با پسرای جوون و کص دادنشون به بکن‌های تازه کار و کیرکلفت.

کوس دادیم چه کوسی

سلام بچه‌ها خوبین؟ امروز می‌خوام داستان کوس دادن خودم و  دوستمو براتون تعریف کنم. *** پنج شنبه ی هفته ی قبل حدود شیش و هفت غروب بود که با دوستم شهرزاد داشتیم بازارو می گشتیم و یه مقدارم خرید کرده بودم که رفتیم داخل یه پاساژ . یه مقدار که چرخیدیم طبقه دوم پاساژ یه […]

کوس دادیم چه کوسی بیشتر بخوانید »

جندگی رو دوس دارم

من نگار هستم یه دختر ۲۹ ساله و کارمند یکی از بانکهای خصوصی ، دو سال پیش با یکی از مشتریهای بانک که حسابدار یکی از شرکتهایی که نزدیک بانک بود و زیاد تو شعبه مون برای کارهای مالی شرکتش میومد آشنا شدیم و باهم ازدواج کردیم. علی ، شوهرم یه مرد تمام عیار بود

جندگی رو دوس دارم بیشتر بخوانید »

سفیدبرفی و کیر کلفت

میخوام اتفاقی که همین هفته قبل برام افتاد براتون تعریف کنم.اسم من شیماس۲۷ سالمه. قدم ۱۷۰ و وزنم ۶۲ کیلو.خیلی سفیدم.همه دوستام از بچگی بهم میگفتن سفید برفی. من درس نخوندم و ترجیح دادم وقتمو توی خونه و آرایشگاه مامانم بگذرونم…   ۲۴ سالم بود که با علی ازدواج کردم. ازدواج ما سنتی بود.علی هم

سفیدبرفی و کیر کلفت بیشتر بخوانید »

کوس دادن مامانم رو دیدم

سلام اسمم علی ۲۰ سالمه این داستان مال ۱۲ سالگیم که کوس دادن مامانم رو به چشم دیدم… هر روز ظهر مامان وسط خونه دراز می‌کشید به حالت دمر و مثلا میخواد بخوابه که من متوجه شدم خود ارضایی میکنه .اون موقع ۳۵ سالش بود و یه باسن برجسته و پوست سفید و خوشکل بود

کوس دادن مامانم رو دیدم بیشتر بخوانید »

کس دادن عسل من به همکارش

سلام به همه ی دوستان  این خاطره ای که میخوام براتون بنویسم مربوط میشه به پارسال. من فرهادم و ۳۵ سالمه . کارم تعمیرات تخصصی پکیج و کولر گازیه. همسرم عسل ۲۹ سالشه و دبیر آموزش و پرورش هستش.   مثل اکثر زوج ها اوایل ازدواجمون زندگی سکسی خیلی خیلی داغ و پر شوری داشتیم.

کس دادن عسل من به همکارش بیشتر بخوانید »

زندگیمو با کوس دادن نجات دادم

سلام. من اسمم سمیراس. ۲۳ سالمه و ۳ ساله متاهلم. قبل از ازدواجم با محمد نامی دوست بودم که حسابی لاپایی میکردم اون زمان و تنها کسی بود که معاشقه باهاش خیلی بهم حال میداد. موقع خواستگاری‌هام هم کسیو انتخاب کردم که مثل محمد باشه برام ، و نهایتا با جواد ازدواج کردم … جواد

زندگیمو با کوس دادن نجات دادم بیشتر بخوانید »

مامان مهربون و پسر عموی حشری

سلام من محمدجوادم یه پسر سفید و یه کم تپل با صورت ظریف و یه کم دخترونه. داستانی که براتون تعریف می‌کنم برمیگرده به زمانی که 15 سالم بود… *** من قم زندگی می‌کنم ولی در اصل اهل آملم وقتی بچه بودم پدرم تو یه موسسه‌ی تحقیقات قضایی مشغول به کار شد برای همین مجبور

مامان مهربون و پسر عموی حشری بیشتر بخوانید »

به ایرانی کوس بدهید اما با افغان ازدواج نکنید

سلام . یک دختر افغان استم نام من میمنه است و این داستان کوس دادن‌های من است تا به امروز. من هیچ زمان عاشق سکس نبودم اصلا نمیدانستوم سکس یعنی‌ چی‌. شب عروسیم هم احمد پسر عموم به زور باهام سکس کرد اون شب وحشتناک ترین شب زندگیم بود بعد از اینکه کیر احمد رو

به ایرانی کوس بدهید اما با افغان ازدواج نکنید بیشتر بخوانید »

بزور مهسا رو گاییدن

سلام دوستان اسم من مهدی هستش و معلمم در یکی از مدارس شهرستانهای استان کرمان داستان از اونجایی شروع شد که ما یک همکار داشتیم به اسم خانم مهسا که دو سالی میشد که استخدام شده بود با توجه به سهمیه شاهدی که داشت اومده بود مدرسه ما. یک روز اتفاقی رفتم پشت ساختمان مدرسه

بزور مهسا رو گاییدن بیشتر بخوانید »

گفت جنده ی خودمی از این به بعد 

سلام ،مهسا هستم ۳۷ ساله و تو یکی از شهرهای غربی کشور زندگی میکنم. شوهرم مهرداد۴۰ سال داره و میشه گفت که آرزوی خیلی از زنهاست که شوهرشون باشه،چون هم قیافه خوبی داره و هم تو زندگی هیچ چیزی برای من و پسرم کم نمیزاره،حتی توی سکس. این خاطره‌ای که دارم براتون مینویسم برای اینه

گفت جنده ی خودمی از این به بعد  بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا