سلام
یه داستان براتون میگم قضاوتتونم برام مهم نیست…
***
من سینا هستم و یه خواهر دارم که از من دو سال کوچیکتره
ما تو یه محله تو کرج زندگی می کردیم
پدرم کارمند بود و ساعت ۶ صبح میرفت سر کار و ۵ عصر برمیگشت خونه
مادرم اکثرا میرفت خیاطی دوستش تو کوچمون
داستان مال وقتیه که من هنوز ۱۸ سالم نشده بود و مدرسه شیفت صبح میرفتم
خواهرم هم یه مدرسه نزدیکه خونمون شیفت صبح درس میخوند و صبحا تا یه جایی از مسیر باهم میرفتیم
تازه فهمیده بودم شهوت چیه و بلوغ یعنی چی
تا قبل اون گاوه گاو بودم و داستان لک لکا به نظرم منطقی بود
مثل الان موبایل دست همه نبود تازه ازین هندلی ها که شکل آجر بود و به کمر میبستن
سی دی یه چیز لوکس بود و تازه تکنولوژیش اومده بود و ویدیو و فیلم وی اچ اس هم تو هر خونه ای پیدا نمیشد
فیلمای قانونی به سختی پیدا میشد و فیلم پورن خیلی سخت تر
چند ماهی بود که با پورن آشنا شده بودم اون وقتا بهش میگفتن سوپر منم انگار راز هستی رو فهمیده بودم و در بدر دنبال فیلمای سوپر بودم
چندتا فیلم از دوست و هم کلاسو بغل خیابون و دستفروش پیدا کرده بودم و هر موقع خونه تنها میشدم نگاه میکردم
مشکل اینجا بود که خواهرم هم شیفتم بود هر وقت خونه بودم اونم خونه بود و نمیتونستم فیلمامو تماشا کنم و فقط گاهی که واسه کاری میرفت بیرون من فرصت میکردم که فیلمارو ببینم
اما این جور وقتا به ندرت پیش میومد و من حریص و کنجکاو بودم که بیشتر و آزادتر به اینکار بپردازم
مدتی رو با این مصائب سر کردم و صبر پیشه کردم و دندان به لب گزیدم و دم نزدم اما دیگه صبرم سر اومد
گهگاهی خواهرمو بزور و حقه میفرستادم خونه دوستش یا پیش مادرم که مکانم جورشه و پورن استار های عزیزمو ملاقات کنم ولی اونم حدی داشت و نمی شد هر روز این کارو کرد
بالاخره گاو نبودن که اگه زیاد از این ترفند استفاده میکردم میفهمیدن یه ریگی تو کفشمه
مدتی تعطیل کردم ولی فکرش ولم نمیکرد بدنم معتاد شده بود و به هر بهانه ای هوسشو تو سرم میانداخت
راستش اصلا تو فکر آبجیم نبودم که بکنمش
اصلا به سرمم نمیزد
من نمیدونم بعضاً یه جور میگن من رو خواهرم کراش داشتم و دیدش میزدم من باورم نمیشه
من اصلا خواهرمو نمیدیدم
یعنی به عنوان یه دختر که واسه سکس کردن باشه اصلا
خلاصه که رابطه معمولی باهاش داشتم مثل خواهر دیگه
بعد از یه مدت ظهرا وقتی خونه بود میرفتم فیلم و میزاشتم تو ویدیو و وقتی در اتاقش بسته بود بدون صدا پلی میدادم و هر وقت صدای در میومد میزدم تلویزیون ایران ،اخلاق در خانواده و کلمو میکردم تو کتاب که مثلاً دارم درس میخونم
من معمولا تو اتاق خودم درس میخوندم و این حرکتم مشکوک بود اما باز انجامش میدادم بس که خر بودم
خلاصه خواهرم هم چیزی به روم نمی آورد ولی بعد از یک مدت حس میکردم بهم مشکوکه و اونقدر باهوش بود که حدس بزنه داستان چیه اما جرات بیان کردنشو نداشت
منم سعی میکردم هر روز این کارو نکنم اما بعد از چند هفته تقریبا هر روز انجامش میدادم
خواهرم هم اواخرش همیشه تو اتاق میموند و پیداش نمیشد
یکبار وقتی سرگرم دیدن بودم بی هوا درو باز کرد و اومد بیرون به هوای دستشویی که من دستور پامو گم کردم تا بیام کانالو عوض کنم تلویزیونو دید در حد چند ثانیه که دختره داشت داگی می داد زدم شبکه یک برنامه وزین اخلاق در خانواده یه حاج آقا در مورد حج حرف میزد
خواهر یه لحظه خشک شد سرجاش بعد بهم نگاه کرد منم عین دزدایی که گیر افتادن سی تا رنگ عوض کردم گفت چیکار میکنی گفتم درس میخونم اخلاق در خانواده میبینم چطور؟
رنگت چرا پریده ویدیو چرا روشنه؟
داشتم اژدها وارد میشود رو میدیدم رو یکی از فنای مرحوم بروسلی تحقیق میکردم
بروس لی هااا؟
فهمید چی میدیدم ولی باز چیزی بروز نداد
رفت دستشویی برگشت رفت اتاقش درو بست
خودمو خر میکردم که ندیده
چند هفته گذشت و دیگه ظهرا خایه نمیکردم اخلاق در خانواده تماشا کنم و از محضر حاج آقا فیض اکمل ببرم
یه رفیق داشتم که خیلی ایاق بودیم و گاهی با هم درس میخوندم من راضیم خوب بود و بهش یاد میدادم
بروز وقتی از خونشون اومدم خونه دیدم مخفیگاه فیلمام دست خورده چون علامت میزاشتم حتی فیلمارو تو زاویهای میزاشتم که ظاهراً بی نظم باشه ولی یکی فیلمارو منظم چیده بود
یعنی کی اومده تو اتاقم و قایمگاه منو کشف کرده؟
آخه قایمگاه من جلو چشم نبود و باید حتما کل اتاقو میگشتی و کمد رو جابجا میکردی تا پیداش کنی
هدفش چی بوده آیا فیلما رو دیده؟
یعنی مادرم اومده تمیزکاری و مرتب کرده یا خواهرم از کنجکاوی وقتی نبودم دست به تجسس گسترده زده و گنج پورنم لو رفته
اگه خواهرم باشه حتما دیده محتوای فیلما چیه
بدجور حالم دگرگون شد
اصلا پاچیدم
نه میتونستم چیزی از کسی بپرسم نه سکوت کنم
کس گیجه گرفته بودم
چند روز گذشت و من صداشو در نیاوردم
بروز تلفن خونه زنگ خورد دوستم خواست برم خونشون به خواهرم گفتم من میرم خونه دوستم کار نداری گفت نه منم رفتم
چند ساعت بعد اومدم خونه و رفتم سر جاسازی دیدم باز فیلما دست خورده از خواهرم پرسیدم مامان نیومد خونه گفت نه
مطمئن شدم کار خواهرمه
وقتی نیستم شخصا اخلاق در خانواده میبینم
راستش روم نمیشد بهش چیزی بگم حتی ترس داشتم به بابام بگه اما نگفت
نمیدونستم چکار باید بکنم
فصل امتحانات بود و سرم گرم بود
چند دفعه متوجه شدم جاسازم دست خورده اما بیخیال بودم
امتحانا تموم شد و تعطیل شدیم
کلاس تکواندو میرفتم تابستون
یک روز ظهر از کلاس اومدم ناهار خوردم دوستم زنگ زد برم خونشون لباس عوض کردم زدم بیرون ولی نرفتم اونجا
نیم ساعت تو خیابون موندم و برگشتم خونه با کلید درو آروم باز کردم و رفتم تو یه طوری سیمی جلو در بود آروم باز کردم رفتم داخل
حال خونمون ال شکل بود و از در تلویزیون دیده نمیشد
رفتم آروم داخل دیدم بله
آبجیم داره اخلاق در خانواده میبینه و هم زمان شلوارشو کنده داره جق میزنه
یهو برگشت منو بالا سرش دید
از خجالت آب شد طفلکی
یه دستش به کسش بود و اون یکی ارنجشو گذاشت جلو چشماش و افتاد رو فرش
هیچی نگفتم مثلاً توقع نداشتم و جا خوردم
نشستم رو مبل و زل زدم بهش که چارچنگولی رو فرش ولو بود فیلم داشت با صدای کم پخش میشد و دختر تو فیلم ناله میزد
خواهرم یهو زد زیر گریه
اما سرشو بلند نمیکرد
دلم براش سوخت چون خیلی دوسش داشتم و دوست نداشتم گریشو ببینم
اما چیزی نگفتم و ساکت موندم تا خودش بلند شد و بهم نگاه کرد گفت به بابا میگی؟
سکوت کردم
توروخدا به بابا اینا نگو
باز زد زیر گریه
حاجی من قفل بودم
میخواستم مچشو بگیرم ولی نه تو این وضع
چند دقیقه گذشت و ابجیم گریه میکرد
من داشتم فیلمو نگاه میکردم و منتظر عکس العمل خواهرم بودم یهو از جا بلند شد پرید رو مبل و بغلم کرد و قسمم داد صداشو در نیارم منم گفتم باشه آروم باش دستم رو کمرش بود که کون لختشو دیدم
چند لحظه تو بغلم گریه کرد و آروم شد و من فقط کون ابجیمو دید میزدم
عجب کونی داشت گرد و کروی سفید بدون جوش و لک
هنوزم همونجوریه
دستمو آروم بردم پایینتر و یواش یواش بردم رو کونش
نمیدونم چرا ولی هیچی نمی گفت شاید چون فکر میکرد ممکنه به خونه بگم یا ترسیده بود و خودشو باخته بود
اما چیزی نگفت و منم دستمو پایینتر میبردم
مثلاً دارم دلداری میدم ولی جا کمرش کونشو میمالیدم
چند دقیقه گذشت و من دستم علنا تو چاک کونش بود و با سوراخ کونش بازی میکردم
خواهرم هم ساکت شده بود و گردنمو بغل کرده بود
مقاومتی نمیکرد شاید باج میداد یا میترسید یا خوشش اومده بود نمیدونم ولی ممانعتی نمیکرد و حتی فرار از موقعیت هم نکرد تا اون موقع کون لخت هیچ کسی رو ندیده بودم چه برسه به اینکه دست بزنم
تو اون پوزیشن موندم و دست دیگمم بردم اون لب کون گرفتم و شروع کردم دست مالی کردن خیلی باحال بودا
تا حالا تجربه نکرده بودم کونش مثل پنبه بود
یه تیشرت پوشیده بود که تا بالا کونش بود و تماشای کونش بدجور حالی بحالیم میکرد
چند دقیقه کونشو مالیدم و جفتمون قفل بودیم اونم جیکش در نیومد ولی نفساش تند شده بود
فهمیدم حشری شده
میخواستم کسو کون لختشو از نزدیک ببینم
گفتم میشه پاشی؟
بدون اینکه حرف بزنه پاشد
دستمو گذاشتم رو کمرش و فشار دادم یعنی خم شو
همکاری میکرد و عین اسباب بازی هرکار میخواستم میکرد ولی حرف نمیزد
دولا که شد اوردمش جلو خودم نشسته بودم رو مبل و سوراخای خواهرمو معاینه میکردم
چه کسو کونی جلو چشام بود
خواهرم قد بلندی داشت و تا اون موقع نمیدونستم چه خواهر جواهری تو خونه دارم
کونشو ورز میدادم و کسشو با کف دست میمالیدم
دیگه صداش در اومده بود و از ته گلو ناله میکرد
دوست داشتم بکنمش اما خواهرم بود
یهو یک چیزی از داخل وجودم گفت بکنش!
بی اختیار پا شدم و بغلش کردم و کیرمو گذاشتم لای پاش
بهم گفت بکن توش ولی از حالا فقط باید منو بکنی و سراغ دخترای دیگه نری منم هر وقت تنها بودیم بهت میدم اگه دلت خواست فقط جلوی بابا مامان عادی رفتار کن
منم بهش گفتم باشه شیما جونم و نشستم رو مبل.
برگردوندمش و گفتم میخوام آروم بشینی رو کیرم اونم گفت باش فقط تو رو خدا نریزی توش که بدبخت میشیم گفتم باشه حواسم هست
اونم قشنگ پاهاشو باز کرد و با کوس روی کیرم نشست . خیلی داغ و تنگ بود چند بار کامل کیرمو در آوردم و خودمو نگاه داشتم که آبم زود نیاد و وقتی خیالم راحت شد که کیرم تحت کنترل خودمه تلنبه زدن رو شروع کردم . خوب کوس میداد انگار که سالهاست که کوس میداده. خیلی جنده هستن این دخترا ( حتی خواهر شما دوست عزیز)
بعد از چند دقیقه با آب کوسش کونشو خیس کردم و انگشت کردم تو کونش تا جا باز کنه و کیرمو انداختم تو کونشو آبمو توش خالی کردم
دیگه خواهرم خواهرم نبود. جنده ی خودم بود. خوشبختی از این بالاتر؟
نوشته: سینا ازینا