منم دوست دارم منو بکنی

۱۰ سالم بود. پسر عموم که اینجا اسمشو امیر میگذارم، ۶-۷ سالی از من بزرگتر بود… اون زمان روابط خانوادگی بین پدرم و عموهام خوب بود و ما اغلب یا مهمون بودیم خونه شون و یا اونها خونه ما بودند. تو مسافرت‌هامون و دورهمیها از همون ۱۰ سالگی که با پسرعموها بازی میکردیم، متوجه نگاه‌ها […]

منم دوست دارم منو بکنی بیشتر بخوانید »

تریسام مذهبی‌ ها

سلام دوستان اسمم علی هست خاطره ای که میخوام بگم براتون مال چهار سال پیش سال ۹۹ هست …   من تو یه گروه مذهبی تو تلگرام عضو بودم که حدود ۳هزار کاربر آنلاين داشت و بحث مختلف میشد و منم گاهی مشارکت میکردم و همیشه چندتا کاربر بودن که خیلی فعال بودن رو من

تریسام مذهبی‌ ها بیشتر بخوانید »

من و مامانمو و آقا رضا خوشکیر

سلام! من مهران هستم. من یک کاکولد و همجنسگرا هستم و از دوران نوجوانی از تماشای رابطه جنسی مادرم با مرد های غریبه که با رضایت پدرم به خانه می آمدند، همواره لذت میبردم. داستان از اینجا شروع میشه…   یک روز در اتاقم خواب بودم تا اینکه با صداهای بلند از خواب بیدار شدم.

من و مامانمو و آقا رضا خوشکیر بیشتر بخوانید »

فرو کردن به پرستو

با سلام خدمت دوستان . امیدوارم از داستان من لذت ببرید. این قضیه برمیگرده به سال ۸۹ …   اسمم احمد هست و تو کتاب فروشی تو غرب مشغولم که یه همکار به اسم سعید به ما اضافه شد بعد از چند وقت هم ازدواج کرد خب طبق روال ما رو هم دعوت کرد عروسیش.

فرو کردن به پرستو بیشتر بخوانید »

کوس دادیم چه کوسی

سلام بچه‌ها خوبین؟ امروز می‌خوام داستان کوس دادن خودم و  دوستمو براتون تعریف کنم. *** پنج شنبه ی هفته ی قبل حدود شیش و هفت غروب بود که با دوستم شهرزاد داشتیم بازارو می گشتیم و یه مقدارم خرید کرده بودم که رفتیم داخل یه پاساژ . یه مقدار که چرخیدیم طبقه دوم پاساژ یه

کوس دادیم چه کوسی بیشتر بخوانید »

واقعا نون زیر کبابه خواهر زن

سلام به همه ی عاشقان کوس‌های ناب زیر چادر.   منم یه خواهر زن دارم سفید برفی.قد بلند ترکه ای ۱۷۰ قدشه وزنش ۵۰, ۱۷ سالشه. چادریه ولی هر وقت تو خونه مادرخانمم هستیم دور از چشم خواهرش و مادرش بعنوان بیا بازی کنیم کلی بهم نزدیک میشه ، یا موهاشو باز می‌کنه یا سینه

واقعا نون زیر کبابه خواهر زن بیشتر بخوانید »

تریسام با زندایی و دوست جندش

سلام دوستان. من داوود هستم ۲۹ سالمه پیش شرکت ساختمانی داییم کار میکنم اسم دایی من موسی هستش تقریباً یک سالی هست که ازدواج کرده اسم زندایی من مریمه خیلی اختلاف سنی داشتن زندایی ۲۵ سالش بود ولی دایی ۳۵ سالش بود مطمئن بودم به خاطر پول دایی باهاش ازدواج کرده بود زندایی مریم یک

تریسام با زندایی و دوست جندش بیشتر بخوانید »

کوس از دختر کون از مادر

سلام دوستان من حمید هستم الان که دارم این داستان را مینویسم 30 سالمه ولی خود ماجرا برای سه چهار سال قبل هست .   خب اول یکمی از خودم بگم قدم 180 هست و نه لاغرم نه چاق هیکل ورزشکاری هم ندارم کیرم 19 سانته و کلفته . قبل از ازدواج چندباری سکس کردم

کوس از دختر کون از مادر بیشتر بخوانید »

رودخونه‌ها رودخونه‌ها منم میخوام لاشی بشم

سلام سمیرا هستم ۳۵ سالمه پرستار بیمارستانم تو کرج متاهلم بچه ندارم دلو زدم دریا داستانی که یه مدت داره روانیم میکنه اینجا تعریف کنم ۱۶۶ قدمه ۶۵ وزنم موهام خرمایی رنگه پوستم‌سفیده بدنم تو پره سینم سایزش ۸۰ میشه باسنمم درشت و نرمه چهرمم معمولیه شبیه این دافا و پلنگا نیستم از قدیم کراش

رودخونه‌ها رودخونه‌ها منم میخوام لاشی بشم بیشتر بخوانید »

تخماش به سوراخ کصم میخورد

سلام من ۲۳ سالمه این خاطره واسه سال ۹۸ عه . اولین بار که رل زدم…   من قدم ۱۶۸ هست و وزنم ۵۶ اون قد بلند چهارشونه و خیلی خوش قیافه بود من تقریبا تا شونه هاش بودم اول که باهم اشنا شدیم تا یه هفته چت کردیم و کلی قربون صدقم رفت ولی

تخماش به سوراخ کصم میخورد بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا