سکس با فامیل

سکس با عمه عمو دایی و سایر وابستگان حشری و اهل حال.

تو رو خدا بدتون نیاد

تو رو خدا بدتون نیاد نگید خیانت کردم بخونید بعد قضاوت کنید… نزدیک یکساله ازدواج کردم از اولین برخورد شوهرم حس کردم ناتوانی جنسی داره اولا استرس گرفت چند شبانه روز که مسافرت هم بودیم کیرش بلند نشد رفتیم مشهد سوئیت اجاره کردیم بالاخره بعد از چهار شب که خواب بودم و پشتم بسمتش بود […]

تو رو خدا بدتون نیاد بیشتر بخوانید »

تریسام با زندایی و دوست جندش

سلام دوستان. من داوود هستم ۲۹ سالمه پیش شرکت ساختمانی داییم کار میکنم اسم دایی من موسی هستش تقریباً یک سالی هست که ازدواج کرده اسم زندایی من مریمه خیلی اختلاف سنی داشتن زندایی ۲۵ سالش بود ولی دایی ۳۵ سالش بود مطمئن بودم به خاطر پول دایی باهاش ازدواج کرده بود زندایی مریم یک

تریسام با زندایی و دوست جندش بیشتر بخوانید »

گاییده شدن زیر آسمون پر ستاره

سلام دوستان میخوام یه خاطره براتون بگم.   دهه شصت بیشتر خانواده ها عادت داشتن یا رو‌پشت بوم میخوابیدن یا تو حیاط چون تابستونها هواش خنک بود من یه پسر دایی داشتم که بیشتر مواقع خونه ی ما بود چون همسن داداشم بود و با هم همبازی بودن من اونموقع کلاس سوم راهنمایی بودم و

گاییده شدن زیر آسمون پر ستاره بیشتر بخوانید »

اوکی شدن با عمه نسیم

سلام اسم من داود هست و ۲۹ ساله هستم . خیلی مختصر و مفید راجع به اینکه چی شد عمه نسیم را باهاش اوکی شدم …   اینو بگم من هم مثل خیلی ها اون حس بد و حس عدم علاقه به سکس با آشناها را داشتم ولی شرایط جوری پیش رفت که منم اینکار

اوکی شدن با عمه نسیم بیشتر بخوانید »

معجزه‌ ی اسپنک

سلام محمد هستم از تهران ۴۳ ساله مربی شنا در یکی از ارگانهای کشوری که خونه‌ام تهران سمت تهران نو است نیمه های اسفند ۴۰۲ از ناحیه‌ی گردنم آسیب شدیدی دیدم بعد از ام‌آر‌آی و سی تی‌اسکن و بستری شدن اواخر اسفند بمدت دو ماه استراحت پزشکی دادند.   عید ۴۰۳ خونه ام شد محل

معجزه‌ ی اسپنک بیشتر بخوانید »

الهام و کیر شوهر عمه

سلام اسمم ابیه چند ساعت برای زنم رفتم لباس بخرم خانمم حمام بود خونه برادرش بودیم گفت بدنم همسایز الهام دختر داداشمه با اون برین سلیقشم خوبه! الهام هم سایز عمشه فقط یه کمی باسنش بزرگتر از عمشه این دو تو طایفه زنم خوش استایل ترینن شوهر الهام مریضه مدتی تو بیمارستان روانی بستری بود

الهام و کیر شوهر عمه بیشتر بخوانید »

طوقی

سلام من امیر هستم این داستان مال خیلی وقت پیش هست …   من نزدیک به ۱۵۰ تا کفتر داشتم روی پشت بام. عموم هم زمان جوونیش دوست داشت هر وقت میومدن خونه ما میومد پشت بوم. یک دختر داشت به اسم فریبا که اکثرا اونم میومد ۱۶ سالش بود ولی هیکلش تو پر بود

طوقی بیشتر بخوانید »

منو یکتا

سلام علی هستم ۳۱ ساله یه چیزی بگم شاید باورتون نمیشه تا ۳۰ سالگی من با هیچ زن یا دختری سکس نداشتم فقط فیلم دیده بودم بخاطر وضع زندگیم که با مامان و بابام تو یه اتاق میشه گفت زندگی می‌کردیم و یک اتاق هم مال برادرمو خانمش بود یه هال کوچک با یه سرویس

منو یکتا بیشتر بخوانید »

زیرکیر ها

سلام من بردیا  21 ساله دانشجو، نسل اندر نسل ساکن تهران در یک ساختمان بزرگ شامل سه آپارتمان 6 طبقه دو واحدی در زیر یک سقف جمعا 36 واحد همه فامیل زندگی می‌کنیم دو برادر و یک خواهریم خواهرم متاهل و بزرگترین فرزند خونواده من کوچکترینم سال 400 داداشم آرش ازدواج کرد او 5 سال

زیرکیر ها بیشتر بخوانید »

ویدا قبل اینکه زنداداشم بشه زنم شد

پاییز 89 بود 18ساله شدم رفتم سربازی با رفتن من به خدمت داداش بزرگم که 30 سالش بود نامزد کرد من آموزشی کرمان بودم پسر داییم خبر نامزدی داداشمو تو وایبر داد گفت ساعتی پیش علی قاطی مرغا شد پرسیدم زنداداشم کیه؟ گفت دختر حاج …علی ویدا(اسم مستعار) عشق خودت! ما تو یک دهستان بزرگ

ویدا قبل اینکه زنداداشم بشه زنم شد بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا