واقعا نون زیر کبابه خواهر زن

سلام به همه ی عاشقان کوس‌های ناب زیر چادر.   منم یه خواهر زن دارم سفید برفی.قد بلند ترکه ای ۱۷۰ قدشه وزنش ۵۰, ۱۷ سالشه. چادریه ولی هر وقت تو خونه مادرخانمم هستیم دور از چشم خواهرش و مادرش بعنوان بیا بازی کنیم کلی بهم نزدیک میشه ، یا موهاشو باز می‌کنه یا سینه […]

واقعا نون زیر کبابه خواهر زن بیشتر بخوانید »

تریسام با زندایی و دوست جندش

سلام دوستان. من داوود هستم ۲۹ سالمه پیش شرکت ساختمانی داییم کار میکنم اسم دایی من موسی هستش تقریباً یک سالی هست که ازدواج کرده اسم زندایی من مریمه خیلی اختلاف سنی داشتن زندایی ۲۵ سالش بود ولی دایی ۳۵ سالش بود مطمئن بودم به خاطر پول دایی باهاش ازدواج کرده بود زندایی مریم یک

تریسام با زندایی و دوست جندش بیشتر بخوانید »

کوس از دختر کون از مادر

سلام دوستان من حمید هستم الان که دارم این داستان را مینویسم 30 سالمه ولی خود ماجرا برای سه چهار سال قبل هست .   خب اول یکمی از خودم بگم قدم 180 هست و نه لاغرم نه چاق هیکل ورزشکاری هم ندارم کیرم 19 سانته و کلفته . قبل از ازدواج چندباری سکس کردم

کوس از دختر کون از مادر بیشتر بخوانید »

رودخونه‌ها رودخونه‌ها منم میخوام لاشی بشم

سلام سمیرا هستم ۳۵ سالمه پرستار بیمارستانم تو کرج متاهلم بچه ندارم دلو زدم دریا داستانی که یه مدت داره روانیم میکنه اینجا تعریف کنم ۱۶۶ قدمه ۶۵ وزنم موهام خرمایی رنگه پوستم‌سفیده بدنم تو پره سینم سایزش ۸۰ میشه باسنمم درشت و نرمه چهرمم معمولیه شبیه این دافا و پلنگا نیستم از قدیم کراش

رودخونه‌ها رودخونه‌ها منم میخوام لاشی بشم بیشتر بخوانید »

تخماش به سوراخ کصم میخورد

سلام من ۲۳ سالمه این خاطره واسه سال ۹۸ عه . اولین بار که رل زدم…   من قدم ۱۶۸ هست و وزنم ۵۶ اون قد بلند چهارشونه و خیلی خوش قیافه بود من تقریبا تا شونه هاش بودم اول که باهم اشنا شدیم تا یه هفته چت کردیم و کلی قربون صدقم رفت ولی

تخماش به سوراخ کصم میخورد بیشتر بخوانید »

جندگی رو دوس دارم

من نگار هستم یه دختر ۲۹ ساله و کارمند یکی از بانکهای خصوصی ، دو سال پیش با یکی از مشتریهای بانک که حسابدار یکی از شرکتهایی که نزدیک بانک بود و زیاد تو شعبه مون برای کارهای مالی شرکتش میومد آشنا شدیم و باهم ازدواج کردیم. علی ، شوهرم یه مرد تمام عیار بود

جندگی رو دوس دارم بیشتر بخوانید »

ملاقات با کیر

سلام دوستان این خاطره واقعا برام اتفاق افتاده داستان نیست. یه چند مدت بود رو خواهر زنم نظر داشتم سر یه قضیه باجناقم بازداشت شد بعد ۱سال رفت زندان.   من تو این مدت خواهر زنمو می‌بردم هفته ای ۲ بار برا ملاقات تو زندان بعد دوماه یواش یواش رفتم تو کارش اونم باهام همکاری

ملاقات با کیر بیشتر بخوانید »

سفیدبرفی و کیر کلفت

میخوام اتفاقی که همین هفته قبل برام افتاد براتون تعریف کنم.اسم من شیماس۲۷ سالمه. قدم ۱۷۰ و وزنم ۶۲ کیلو.خیلی سفیدم.همه دوستام از بچگی بهم میگفتن سفید برفی. من درس نخوندم و ترجیح دادم وقتمو توی خونه و آرایشگاه مامانم بگذرونم…   ۲۴ سالم بود که با علی ازدواج کردم. ازدواج ما سنتی بود.علی هم

سفیدبرفی و کیر کلفت بیشتر بخوانید »

بساک برام خاله سارا

سلام من اسمم رضاست و امروز اومدم تا خاطره سکسم با خالم را براتون بنویسم . من الان ۲۴سالمه و این خاطره مال هفت سال پیشه زمانی که ۱۷سالم بود… *** من توی یه خانواده سه نفری بزرگ شدم خودم و مامانم و بابام خانواده بابام روستایی هستن و ما زیاد باهاشون ارتباط نداریم اما

بساک برام خاله سارا بیشتر بخوانید »

کس و کونم یکی شد

سلام اسمم ندا و ٢٧ سالمە. مدرس زبانم و با چند تا هتل هم قرارداد همکاری دارم اینجوری که اگه مسافر خارجی داشتن تو امر مترجمی کمکشون میکنم یا همراه مسافرا بیرون میرم….   یه سالی میشه که از همسرم جدا شدم و چون خانواده مذهبی دارم و هنوزم مسائلی مثل طلاق براشون اتفاق جالب

کس و کونم یکی شد بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا