سکس دوباره با خواهرزادم سهیلا

سلام من اسمم حسین که چند سال پیش اینجا واستون داستان سکسام با خواهرزاده متاهلم سهیلا باهاتون درمیون گذاشتم .     آخرین داستان که دومین داستان از دومین سکس منو سهیلا بود رو اینجا گذاشتم براتون که آخرش گفتم سهیلا ۳هفته بعد سکس دوممون آزمایش داد حامله بود که بعله صددرصد بچه از من […]

سکس دوباره با خواهرزادم سهیلا Read More »

مژگانی و بیغ آقا

سیلیم! من عمید هستم ۴۰ ساله متاهل بیغیرت کونیم اسم زنم مژگانیه.   شب بیرون بودم ساعت حدود ۱۲ شب بود رفتم تو یه هایپر سیگار بخرم داشتم میگشتم دیدم فروشنده حمید هم محلمون خیلی قدیم مثلا من ۲۰ سالم بود حمید ۱۵ سالش بود یه پسر خالم داشت اسمش محمد بود اونم اون موقع

مژگانی و بیغ آقا Read More »

حسین آب داد مامان کوس داد

سلام دوستان عزیز.   اسم من محسنه واین قضیه برمیگرده به حدود۲۰سال پیش وقتی بچه بودم…     من یه دوستی به اسم علی داشتم که با هم همسایه هم بودیم ورفت وآمد خانوادگی هم داشتیم .یه روز قرار بود با علی روزنامه دیواری درست کنیم من رفتم خونه اونا و با علی شروع کردیم

حسین آب داد مامان کوس داد Read More »

خونه ی پدربزرگه

تو یه خانواده خیلی شلوغ ، در یه روستای دور افتاده بدنیا اومدم. پدربزرگم (مادری) ده تا بچه داشت، که مادر من ، بچه اول ، و خودم نوه اول بودم. اوضاع جوری بود که اختلاف سن من با خاله کوچیکم فقط و دو سال و نیم بود و همه فکر می کردند ما اصلا

خونه ی پدربزرگه Read More »

صابر فاکر

تقریبا اواسط اردیبهشت بود که بابا گفت وسایل و جمع و جور کنید که می‌خوابیم بریم مسافرت، چند وقتی میشد که دیگه با خانواده نمیرفتم سفر و به جاش با دوستام یا سفر بودم و یا اینکه خونه عشق و حال می کردیم، الآنم که هوای بهار باعث شده بود حشری تر از هر زمان

صابر فاکر Read More »

مدرسه مذهبی

دوم دبیرستان ، توی یه مدرسه مذهبی درس میخوندم. درسم زیاد خوب نبود مثل هر نوجوون دیگه ای درگیر پورن و خود ارضایی شده بودم سال جدید شروع شده بود ، بچه های قدیم میدیدم با چند تا قیافه جدید… خودمم یه پسر مثبت و ساکت بودم نه طرفداری داشتم نه توی اکیپی بودم  

مدرسه مذهبی Read More »

مامانم میده منم جق میزنم

سلام من علی هستم 24 سالمه توی یه خانواده سه نفری زندگی میکنم. این داستان واسه 8 سال پیشه. من 16 سالم بود و مامانم اسمش آیداست یه زن 38 ساله با قد 167 و وزن 80 با بدی سفید سینه های سایز 75 و رونای گوشتی و کون بزرگ که با هر شلواری خودنمایی

مامانم میده منم جق میزنم Read More »

کون بی‌ وفا

اسم من سهیله و ۲۶ سال و ۱۶ سانت دارم. داستان که میگم حدودا برای ۱۰ سال پیش هستش زمانی که کلاس نهم بودم . حالا بریم سر اصل مطلب:   من تو مدرسه ای درس میخوندم که بیشترشون از هر نظر معمولی بودن . ولی یه کسی در این مدرسه تناقض داشت. محمد فکر

کون بی‌ وفا Read More »

حس جندگیش به ناصر

چند وقت بود مغازه دیگه به زور اجاره اش رو در میاورد کرایه خونه و خرج خونه کمرمون رو کج کرده بود دخترمون هم مدرسه اش سالی چند میلیون و کلی خرج روزمره ی دیگه کلا خسته شده بودم با مشورت با خانمم تصمیم گرفتم از هرکجای ضرر برگردم متفعته و مغازه رو با جنسهاش

حس جندگیش به ناصر Read More »

تهمینه میلف دوست داشتنی

خاطره ای که صحبت میکنم راجبش مال سال ۴۰۰. محل کاری که هستم اکثر اوقات با مترو رفت امد میکنم یا بعضی اوقات به ماشین شخصی کلا فردی منظم هستم در امور کارها و ساعت رسیدن به محل کار و در کل تو همه کارا سالهاس که اینجا شاغلم مشگلی پیش نیومده برام.   تو

تهمینه میلف دوست داشتنی Read More »

Scroll to Top