بازگشت به بهشت

با هزار بدبختی تونستم از بازار سیاه یه بلیط برا برگشت به شهرمون ساعت ۵ پیدا کنم. به دلیل زیاد بودن دانشجوها ترافیک مسافر عصرهای چهارشنبه خیلی زیاد بود و منی که برای کار میومدم به اون شهر همیشه برای برگشتم به مشکل برمیخوردم. بلیطم را از یه خانم دانشجو خریده بودم و ردیف اخر […]

بازگشت به بهشت Read More »

کیر برای مامان فرشته

سلام به دوستان. من افشین هستم و الان ۳۰ سالم هست. اما داستانی که می‌خوام براتون تعریف کنم، مربوط میشه به ۱۰ سال پیش تا الان. یعنی مجموع اتفاقات در ده سال گذشته رخ داده که به زمان هر رویداد اشاره می‌کنم.   ما اصالتاً اهل یکی از روستاهای اطراف اصفهان هستیم و تو دوره

کیر برای مامان فرشته Read More »

مهمونی سکسی

سلام من سمیرا هستم واسه اولین بار رفتم مهمونی دختر پسرای دهه هفتاد و هشتادی و خیلی بهم حال داد…   پنجشنبه به دعوت دوست پسرم رفتم یه ویلا باغ مهمونی بیشتر از سی نفر پسر و دختر و زن و مرد از پسر و دختر نوزده و بیست ساله تا سی ساله تا زن

مهمونی سکسی Read More »

تو رو خدا بدتون نیاد

تو رو خدا بدتون نیاد نگید خیانت کردم بخونید بعد قضاوت کنید… نزدیک یکساله ازدواج کردم از اولین برخورد شوهرم حس کردم ناتوانی جنسی داره اولا استرس گرفت چند شبانه روز که مسافرت هم بودیم کیرش بلند نشد رفتیم مشهد سوئیت اجاره کردیم بالاخره بعد از چهار شب که خواب بودم و پشتم بسمتش بود

تو رو خدا بدتون نیاد Read More »

کیر نیک

سلام‌. بعد از مهاجرتم به المان و جنگ و دعواهای من و‌شوهرم،قرار شد تا زمان طلاق جدا زندگی کنیم‌و من همچنان توی شرکتی که پنج ساله توش کار کردم و‌الانم اونجام حتی،مشغول بودم.رابطم با شوهر اشغال خیانت کارم تموم شد وفقط منتظر کاغذ بازیا موندیم.و من خونمو جدا کردم.اون‌یک سال اخر هیچ سکسی نداشتیم و

کیر نیک Read More »

هالووین فاک

این داستان مال شب هاووین پارساله که جایی هم نرفته بودم. بدجوری داغ کرده بودم. زیاد پیش میاد ک توی تاکسی و مترو دسمالیم کنن ولی اونروز یجور دیگه بود. همون اول ک بازوشو کم کم رسوند ب پهلوم و چسبید بهم شل شدم. هیکل درشتش روی صندلی عقب پراید باعث شده بود نتونم خودمو

هالووین فاک Read More »

اولین لاپایی

سلام به همه. شیما هستم الان ۱۹ سالمه این خاطره اولین سکسمه.   میخوام اولین خاطره سکسمو تعریف کنم براتون ،12 سالم بود خاله م با شوهرش و پسرشون اومده بودن خونه ما و پسر خاله م اسمش میثم بود ،من یه داداشام دارم اسمش ساسان و با پسر خالم خیلی جورن و همیشه با

اولین لاپایی Read More »

زورگیر شدم ولی خوشم اومد

من اشکان هستم 20 سالمه بدنم خیلی سفید و تپل هستم کونم هم تقریبا قمبل هست و تو مدرسه این باعث میشد بچه ها اذیتم کنن یعنی سعی کنن بهم ور برن که با توجه به اینکه خیلی مثبت بودم خانوادم هم خیلی مثبت بودن باهاشون دعوا می کردم و نمی ذاشتم بهم دست بزنن.

زورگیر شدم ولی خوشم اومد Read More »

جبران کم کاری داداش

حدود سه ماه پیش بود، شب بعد شام مامانم گفت چند وقته فرشته میگه دل پیچه دارم داداشت که ماه به ماه میاد صبح فرشته را ببر زنجان دکتر زنان بنظرم آبستنه، (ما تو ده زندگی‌ می‌کنیم) به زنداداش گفتم صبح زود آماده شو بریم شهر دکتر، گفت باشه !   رفت بعد چند دقیقه

جبران کم کاری داداش Read More »

تاریخ ناگفته ی گنده گوزان استپ

“میندَدَه” در حالی که شب فرا می‌رسید از چادر خود بیرون آمد و با دیگر مردان ایل به سمت قلۀ کوه حرکت کرد. بر فراز کوه نسبتا بزرگی که البته در قیاس با کوه های دیگر جهان، تپه ای بیش نبود، رو به ماه کامل مراسم زوزه کشان را آغاز کردند. “آئوووووووووو….. آئوووووووووو”.   هرکس

تاریخ ناگفته ی گنده گوزان استپ Read More »

Scroll to Top