حشریهای غرب
سلام 23 ساله بودم تو عروسی پسر داییم دختر یکی از فامیلهای مامان را دیدم یکدل نه صد دل عاشقش شدم بگذریم که عروسی چگونه گذشت مادرم گفت دختر #شمسی خانم را برایت #کاندید میکنم حرفم نزن که دختری به زیبایی او پیدا نمیکنی دهها خواستگار داره ولی به مامانش گفتم به بابک میخام اونم […]