نادیا کوچولوی کون تپلی

اولین بار که خونه رضا همکارم رفتم خیلی معذب بودم چون زنش خونه بود و من هم یکم خجالتی ولی با اصرار دعوتش پذیرفتم. یکساعتی از اومدنم گذشته بود رو مبل کنار رضا بخث میکردم دیدم یه دختر خانم فرشته اومد تو پذیرایی سلام کرد. رضا گفت،، نادیا دخترمه. گفتم ماشاله فکر نمیکردم دختر به […]

نادیا کوچولوی کون تپلی بیشتر بخوانید »

تری سام با خانم فروشنده

سلام…انباردار یه هایپر بودم…یه فروشنده خانم خوشکل و خوش هیکل و شیک پوش (نجمه خانم) توی هایپر کار می کرد.   همیشه مانتوهای جلوباز چاک دار میپوشید…رون های توپر،کس تپل،کون قمبل و سینه های فوق العاده سکسی داشت…به بهونه های مختلف باهاش لاس میزدم و هیکلش رو دید میزدم…اهل حال دادن بود …یه روز پنج

تری سام با خانم فروشنده بیشتر بخوانید »

به خاطر پول کون دادم

سلام، اسم من محمد الان ۳۵ سال دارم. این داستانیه که تو مدرسه برام اتفاق افتاده و اینجوری شد که کونی‌ شدم. من از بچگی متاسفانه یا خوشبختانه چون پسر آروم و منزوی و البته سفید و ریزه میزه بودم بودم تو مدرسه خیلی دستمالیم میکردن و بهم میگفتن بچه خوشگل.   یکی از همکلاسیهام

به خاطر پول کون دادم بیشتر بخوانید »

بزور مهسا رو گاییدن

سلام دوستان اسم من مهدی هستش و معلمم در یکی از مدارس شهرستانهای استان کرمان داستان از اونجایی شروع شد که ما یک همکار داشتیم به اسم خانم مهسا که دو سالی میشد که استخدام شده بود با توجه به سهمیه شاهدی که داشت اومده بود مدرسه ما. یک روز اتفاقی رفتم پشت ساختمان مدرسه

بزور مهسا رو گاییدن بیشتر بخوانید »

شوهرش تنهامون گذاشت منم زنشو کردم

آرش هستم الان ۳۷ سالمه، ورزشکار هم نیستم کیرمم بیست سانت نیست داستانی که مینویسم یکی از خاطرات سکسی من و واسه سال ۸۹ هست …     عموی بزرگ من که ۴تا پسر هم داره تو یه شهر دیگه زندگی میکنن که از شهر ما ۴ ساعت فاصله دارن، و عموی کوچیکم هم که

شوهرش تنهامون گذاشت منم زنشو کردم بیشتر بخوانید »

روبان

با دسته‌گل شکوفه‌های محبوبم میاد و بغلم می‌کنه، می‌دونم بوسیدن گردنم رو دوست داره و سرم رو کمی کج می‌کنم بتونه گردنم رو ببوسه. آروم زمزمه می‌کنه “ببخشید.” بهش میگم الان نمی‌تونم ببخشمش و خودش می‌دونه اشتباهش چیزی نیست که قرار باشه زود فراموش بشه و یا ردش از زندگیمون پاک بشه؛ دوباره در حالی

روبان بیشتر بخوانید »

زمانی برای عر زدن فلافل ها

چند روز پیش یکی از همکاران پدر زنگ زد و دعوتمون کرد بریم منزلشون از اونجا که خانوادم ماههاست از مجتمع بیرون نرفتن ، همه خریدا رو من انجام میدم ، از مهمانی و سفر هم خبری نیست به شدت استقبال کردن ولی من به دلیل کرونا مخالفت کردم که منجر به یک دعوای شدید

زمانی برای عر زدن فلافل ها بیشتر بخوانید »

اعترافات یک دختر

دوازده سالم بود که با دنیای سکس آشنا شدم، توسط دختر همسايه که اسمش مريم بود. دوتا سگ سوار هم بودن و ما تماشا می کردیم. مريم گفت: میدونی دارن چکار ميکنن؟ هنوز چيز زيادي از سکس نميدونستم. گفتم مثل ما که سر و کول همديگه ميپريم با هم بازی میکنن دیگه. گفت: نمیبینی نره

اعترافات یک دختر بیشتر بخوانید »

گفت جنده ی خودمی از این به بعد 

سلام ،مهسا هستم ۳۷ ساله و تو یکی از شهرهای غربی کشور زندگی میکنم. شوهرم مهرداد۴۰ سال داره و میشه گفت که آرزوی خیلی از زنهاست که شوهرشون باشه،چون هم قیافه خوبی داره و هم تو زندگی هیچ چیزی برای من و پسرم کم نمیزاره،حتی توی سکس. این خاطره‌ای که دارم براتون مینویسم برای اینه

گفت جنده ی خودمی از این به بعد  بیشتر بخوانید »

آمادگی‌ برای ورود به دنیای بیغ ها

سلام به همه دوستان. اسم من علی‌ و خانومم مینا که بهش میگم کوس طلا!  باهم راحتیم و راحت علایق و خواسته هامون رو به هم دیگه میگیم. مینا ۳۱ سالشه قدش ۱۶۴ و وزنش ۶۳ کیلو سینه های ۷۵ و کون خوش فرمی داره چون بدنسازی کار میکنه ۲&۳ سالی هست ما تو سکس

آمادگی‌ برای ورود به دنیای بیغ ها بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا