عسل تلخ
عسل یه دختر شیرین و خوشگل و خوش زبون بود . اون و پدر دوست داشتنی و مامانش با هم زندگی خوبی داشتن . عسل 18 ساله ما مث هر دختر نو جوون دیگه ای عاشق عشق و هوس بود . از بخت بد روزگار دو ست پسرش بهش خیانت می کنه و با دو […]
عسل یه دختر شیرین و خوشگل و خوش زبون بود . اون و پدر دوست داشتنی و مامانش با هم زندگی خوبی داشتن . عسل 18 ساله ما مث هر دختر نو جوون دیگه ای عاشق عشق و هوس بود . از بخت بد روزگار دو ست پسرش بهش خیانت می کنه و با دو […]
من وآرمین با عشق از دواج کردیم . دوسال بود که همدیگه رو دوست داشتیم . دیگه از دست هوس و شهوت خسته شده بودیم . دوست داشتم زود تر با هاش ازدواج کنم و دیگه این قدر با کوسم ور نرم . از بس با وسایل و اشیا کیر نما ور رفته بودم خسته
بابک و پویا از بچگی با هم دوست بودند و چند سالی رو با هم همکلاس بودن . هیچکدومشون موفق نشدن برن دانشگاه و افتادن تو کار و کاسبی آزاد تا این که یه دختر خیلی خوشگل و خونواده دار و سرمایه دار که تنها بچه خونواده اش هم بود عاشق پویا میشه و پویا
من و ریحانه هشت سال بود که همدیگه رو دوست داشتیم و بعدش با هم ازدواج کردیم . هر دو مون هم سن بودیم و بیست و سه سالمون بود که زندگی مشترکمونو شروع کردیم . عشق ما زبانزد خاص و عام شده بود و من از این عشق خاطره ها داشتم که همه اونا
نه ! این خیانت نیست بیشتر بخوانید »
هنوز یه ماه نمی شد که ازدواج کرده بودم که سیاوش مسخره بازی رو شروع کرد و هفته یه روز هم که بود چه عرض یه شب در هفته رو اونم شب جمعه ها رو که من خیلی دوست داشتم و می خواستم تو بغلش باشم به دوستاش اختصاص داد . نمی دونم چه مرگش
سلام به همگی.رضام بچه ارومیه میخوام داستان یکی از سکسامو واسه بروبکس باحال شهوانی بنویسم.خدایی واقعیته اگه فحشم بدین اشکال نداره.من یه 6 سالی هست پرورش اندام کارمیکنم هیکله خوبی دارم 25سالمه وازنظر چهره معمولیم و یه داداش کوچیک دارم که 8سالشه وخیلی دوسش دارم.برم سراصل مطلب……………. داداشمو از 6سالگی یه مدرسه غیرانتفاعی که هم
مدرسه پر برکت داداشم بیشتر بخوانید »
به همه دوستان سلام، این داستانو خودم ترجمه کردم و کلی وقت روش گذاشتم ، یک توضیحی باید واسه ااونایی که نمیدونند بگم که تو فرهنگه آمریکای گرلفرند با فرند فرق داره. گرلفرند یعنی کسی که مثله زنته و میکنیش ولی فرند حتی اگه دختر باشه درست مثله دوستیهای پسر با پسره و معمولا هم
(شرط بندی (روی کون بیشتر بخوانید »
تازه رفته بودم دانشگاه که پدرم مرد . خیلی دوستش داشتم . زیاد سن نداشت . پنجاه سالش بود . خیلی هم سالم بود . یهو افتاد مرد . مامان عارفه من هم ده سال ازش جوونتر بود . من و مامان دیگه تو خونه تنها بودیم . خواهرم که چهار سالی از من بزرگتر
من کورش هستم و 39 سالمه. خاطره من که برای خودم باورش سخته و هنوز فکر میکنم خواب دیدم ماجرا از انجا شروع شد که چند وقت بود رفت و آمدمان با مژگان و علی زیاد شده بود چون نزدیک هم زندگی میکردیم مژگان سر شوخی رو وا کرده بود و من هم وقتی دیدم
سکس من با زن جنده دوستم بیشتر بخوانید »
دو سه هفته به امتحانات پایان ترم خرداد مونده بود که چهارشنبه رفتم به سمت فیروزکوه چون پنج شنبه صبح زود کلاس داشتیم و من باید به کلاس میرسیدم.قرار بود شب خونه چند تا از دوستان بمونم وقتی رسیدم رضا گفت بیا که بموقع اومدی یک شاگرد برای درس صنعتی داری گفتم خوب کی هست؟؟؟گفت
اجرت درس دادنم بیشتر بخوانید »