سکس با عمه 63 ساله

من شهرام هستم و امروز یک داستان نسبتا عجیب و غیر معمول رو براتون میذارم که امیدوارم خوشتون بیاد.من یک عمه 63 ساله دارم که خدا بهشون بچه نداده این عمه خانوم چون تا به حال زایمان نداشته همچنان یک هیکل ترکه ای و مناسب رو حفظ کرده و چون شوهرش هم وضع مالی خوبی […]

سکس با عمه 63 ساله بیشتر بخوانید »

شاگرد خوب من

۲۳ ساله بودم و در دفتر خودم مشغول کار و اکثر مواقع هم تدریس داشتیم ( از نام بردن شرکت و نوع تدریس خودداری میکنم ) یکی از شاگردانم یه پسر 18 ساله توپولی و سفید و ننر بنام حمید بود که هرچی بهش درس میدادم یاد نمیگرفت و تو عالم دیگه ای سیر میکرد

شاگرد خوب من بیشتر بخوانید »

سکس با خواهرزن

من اسمم فرهاده، 24 سالمه و الان حدود چهار ماهه که ازدواج کردم، با خانمم (الهه) تو اینترنت آشنا شدم و حدود دو سالی با هم دوست بودیم… الهه دو تا خواهر داره که یکی اش از خودش بزرگتره و متاهل، اون یکی که اسمش المیراست کوچیکتره و مجرد، الهه و خواهر بزرگترش از لحاظ

سکس با خواهرزن بیشتر بخوانید »

شیشکی کون به باد ميدهد

بازم تو درسام گند زده بودم دماغ آویزون میومدم خونه که صدای شیشکی منو از حال خودم کشید بیرون. برگشتم طرف صدا: امیر بود با دوتا از بچه های کوچه. پشتش به من بود، پاشو گذاشته بود رو یه توپ دولایه و باسنش قلمبه زده بود بیرون. تو دلم گفتم: این پسره کونش میخاره. سر

شیشکی کون به باد ميدهد بیشتر بخوانید »

ماجرای جلق زدن های شوهرم

سلام. اسمم نيلوفره و تقريباً دو سالي میشه که ازدواج كردم شوهر مؤدب و با كلاسي دارم و از دستش راضيم از زندگيم هم بطور كلي راضيم از اونجايي كه هر جفتمون شاغليم از نظر اقتصادي هم مشكل چنداني نداريم همه چيز روال عادي خودش رو طي ميكرد. تا اينكه يه روز صبح زود وقتي

ماجرای جلق زدن های شوهرم بیشتر بخوانید »

ماجرای خانه ی استاد

برای تحویل دادن پایان نامه ام داشتم حسابی کار میکردم و شبها تا دیروقت بیدار می موندم. حتی وقت نمی کردم با دوست پسرم قرار بزارم و ببینمش و استاد راهنمام حسابی ازم کار میکشید. دو سه ماه قبل از تاریخ دفاعیه ام بود که برای یه سری کارهای نهایی رفته بودم خونه ی همین

ماجرای خانه ی استاد بیشتر بخوانید »

!کسخلها به بهشت نمی روند

یک روز که مشغول یه قول دو قول بازی کردن با تخمام بودم تصمیم گرفتم اولین تجربه دخولم را مکتوب کنم تاهم توی تاریخ جاودانه باقی بمونه وچهارتا جوون کوس ملنگ مثل خودم را از راه راست به راه معوج بکشانم وهم اینکه ماهم به یه ثوابی برسیم و ذخیره دین و آخرتمان شود شما

!کسخلها به بهشت نمی روند بیشتر بخوانید »

حیدر و دخترخاله

سلام … من و دختر خالم از کوچیکی باهم بزرگ شدیم وهمین باعث شد که رابطه خیلی خوبی باهم داشته باشیم . من واقعا از اندامش خوشم میومد چون ورزشکار بود و به فرم بدنش اهمیت میداد .. با اینکه اکثرا باهم بودیم ولی هیچ وقت راجع به مسایل عشقی باهم حرف نرده بودیم ..

حیدر و دخترخاله بیشتر بخوانید »

قلقلک

سلام اسمم جواد 25 سالمه و خواهرم مریم 16 سالشه و این قضیه هم مربوطه به اوایل سال 85 میشه .در ضمن چون من دانشجو شیمی هستم پایان نامه دانشجوی را داشتم می نوشتم تا فوق لیسانس را بگیرم .ماجرا از اون جا شروع شده که چون من از 18 سالگی دیگه در خانه نبودم

قلقلک بیشتر بخوانید »

همکلاسیم سارا

_…المیرا….المیرا…..مامان بیا صبحونه ات رو بخور. دیر میشه ها نمی رسی به سرویست. پاشو مامان .یالا. این کار هر روزم بود. از همون روز اول که مهد می رفت تا حالا که دوم راهنمایی شده. همیشه باید همین طور که یه دستم به ظرفا یه دستم به سفره است از آشپزخونه داد بزنم که صدام

همکلاسیم سارا بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا