دختر ارمنی

ساعت حدود 12 شب بود و روی تختم افتاده بودمتو افکار خودم فرو رفته بودم به دختری که تا حالا باهاش بودم. از بعضی خاطرات خوب و از یه سری خاطرات تلخی که تو ذهنم داشتم انگار همین دیروز اتفاق افتاده بودن. یه حس عجیبی بهم دست داده بود و داشتم دیوونه میشدم هزاران سوال […]

دختر ارمنی بیشتر بخوانید »

مهستی، زن عموی مهربون من

زن عموی عزیزمز یه زن 41 ساله است با قد متوسط و پستونها و کون درشت. طفلکی نمیتونه بچه دار بشه و اون و عموم تنها زندگی می کنن. عموم ماهی سه روز به خاطر کارش میره دبی و همیشه از کسهای آبدار اونجا تعریف میکنه و ناگفته معلوم که هر دفعه یه حالی به

مهستی، زن عموی مهربون من بیشتر بخوانید »

…نمیخواستم سکس کنم ولی

این قضیه مربوط به 4 سال پیش هست من 20 ساله بودم که با سعید آشنا شدمهمیشه دختر غمگینی بودم و یه بار به خاطر لج بازی با بابام خودکشی کردم بعد اون جریان دیگه بابام کمتر سر به سرم میذاشت بعد اون ماجرا با سعید آشنا شدمپسر فوق العاده شاد و سرزنده ای بودرو

…نمیخواستم سکس کنم ولی بیشتر بخوانید »

نحس ترین روز زندگی یک پسر

ساعت 7 صبح بود که از خونه زد بیرون .بی معطلی وارد خیابون شد و برای گرفتن تاکسی منتظر ایستاد .حس بدی داشت. چند روز حس می کرد کسی زیر نظرش داره اما هرچی این ورو اونورو نگاه می کرد کسی رو نمی دید . بذارید معرفی کنم . فریبرز 26 ساله با پوستی سفید

نحس ترین روز زندگی یک پسر بیشتر بخوانید »

لیلا زن جنده من

اولین سکسی که از همسرم دیدم در حقیقت ندیدم بلکه شنیدم.شاید براتون جالب باشه ولی وقتی ماجرا را خوندید متوجه منظور من میشید. یه روز بر حسب اتفاق تو خیابون دیدم یه مرده غریبه تو ماشین خانمم نشسته.خواستم ببینم که زنم این قضیه را از من پنهان میکنه یا نه.بخاطر همین به موبایلش زنگ زدم

لیلا زن جنده من بیشتر بخوانید »

خانم آرایشگر

من یه زن مطلقه 26ساله ام. دو سال قبل تازه از شوهرم جدا شده بودم و یک آرایشگاه زنانه تو شمال تهران باز کرده بودم و هنوز کار تبلیغات رو شروع نکرده بودم و فقط یک دستیار داشتم که اونجا پرسه می زد ،موقع بیکاری با کامپیوتر ور می رفتم توی اینترنت پرسه می زدم،

خانم آرایشگر بیشتر بخوانید »

کمکم کن عزیزم

خیرسر خودم تازه عروس بودم . چند ماه می شد که ازدواج کرده بودم و یه سکس درست و حسابی نداشتم . شوهرم کامران که بهش می گفتم کامی و پنج سالی از من 25 ساله بزرگتر بود ناتوانی جنسی داشت و خیلی بیحال بود . هر کاری می کردم تاثیری نداشت . از این

کمکم کن عزیزم بیشتر بخوانید »

شب تولد

من سپیده هستم 20 ساله. 3 شب پیش تولد پسر داییم مهران بود و 25 ساله شد.همه ی فامیل و آشناها دعوت بودند.قبل از هر چیز بگم که من با کسی تا حالا سکس نداشتم ولی یه بار که دکتر رفته بودم یه کم با سینه هام و چوچوله ام بازی کرد و آبمو در

شب تولد بیشتر بخوانید »

جادوی هوس

من سی سالم بود و اون 45 سالش که با هم ازدواج کردیم . شوهر من و زن اون هر دو مرده بودند . من یه پسر پنج ساله داشتم که پس از ازدواجم خانواده پدر شوهرم سر پرستی اونو عهده دار شدند و شوهرمم یه دختر 20 ساله و یه پسر 15 ساله داشت

جادوی هوس بیشتر بخوانید »

آخرين سكس دوران مجردی

سلام من مریم هستم و22سالمه این خاطره مربوط میشه به 1/5سال پیش البته 9ماه که ازدواج کردم اون موقع دانشجو بودم و به خاطر هیکلو قیافم تو دانشگاه زیاد طرفدار داشتم اما چون خانوادم یکم مذهبی بودن از ترس لو رفتن با کسی تو دانشگاه دوست نمیشدم ولی به شدت سکسو دوست داشتموحشری بودم؛؛دوران دبیرستان

آخرين سكس دوران مجردی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا