دختر ارمنی
ساعت حدود 12 شب بود و روی تختم افتاده بودمتو افکار خودم فرو رفته بودم به دختری که تا حالا باهاش بودم. از بعضی خاطرات خوب و از یه سری خاطرات تلخی که تو ذهنم داشتم انگار همین دیروز اتفاق افتاده بودن. یه حس عجیبی بهم دست داده بود و داشتم دیوونه میشدم هزاران سوال […]