سکس با فامیل

سکس با عمه عمو دایی و سایر وابستگان حشری و اهل حال.

کص زن عمو و کیر قهرمان

درود به همه ی قربانیان اسلام ناب محمدی این دین کیری که مدل دسته سوم یهودیته و جز گاییدن عمر انسانها خاصیت دیگه‌ای نداره . ریدم تو این دینها که کیر من رو با ختنه ناقص کردن. … من ( متاسفانه ) محمد هستم و به سن 25 سالگی وارد شده بودم، چند ماه بعد […]

کص زن عمو و کیر قهرمان بیشتر بخوانید »

شوشول

سلام خوبین الان که دارم این داستانو مینویسم جدود پنج سال از اصل ماجرا گذشته…   یه پسر بچه دوازده سیزده ساله بودم که یک روز از غذا با دختر خاله بیست پنج سالم توی خونه مامان بزرگم تنها شدم سرم گرم گوشی بازی بود که یهو دیدیم دختر خالم دستشو کرده تو شلوارش و

شوشول بیشتر بخوانید »

زن عموم منو جنده ی خودش کرد

اسم من مسعود 18 سالم ساکن اردبیلم. من یه پسره مجرد قدم 170 یه کم چاق هستم ولی زبر و زرنگ سایز کیرمم تقریبا میشه ۱۶ سانت اینا. من یه زن عمو دارم به اسم ملیحه ۱۰ سال ازم بزرگتره تقریبا از وقتی که اومده خانواده ما با من رابطش خوب بود وقتی بچه بودم

زن عموم منو جنده ی خودش کرد بیشتر بخوانید »

جنده بود و من نمیدونستم

سلام من اسمم علی هست می خوام داستانم رو با شما به اشتراک بذارم … اول از خودم بگم من یه پسر 22 ساله ام و دانشجو هستم یه بدن نسبتا رو فرم  با یه کیر 15 سانتی،داستان از حدود 5 سال پیش شروع شد اوج بلوغ جنسی من،یه چند وقت بود که هر موقع

جنده بود و من نمیدونستم بیشتر بخوانید »

مامان بزرگ جندم

سلام من یه مامان بزرگ جنده دارم که فوق حشریه و اندام خوبی داره ۶۵ کیلو کون درشت ممه های هشتاد و پنج که افتاده ولی خیلی خوبه مامان بزرگم مدیر دبیرستان دخترونه بوده بازنشسته هستش خالم اینا کانادا هستن بابابزرگ کچلم هم که بیق بیق عشقش فقط اینه که پشت موهاش رو دمب اسبی

مامان بزرگ جندم بیشتر بخوانید »

سه شنبه روز خوبی بود

دوشنبه شب بود سعید اومد خونه و وسایل جمع کرد و چمدون بست گفتم کجا به سلامتی گفت فردا قرار با عمو برا یه قرار داد بریم کیش گفتم تا کی اونجایی گفت احتمالا یه هفته گفتم یعنی برا جشن علیرضا نمیای گفت فکر نکنم راستی برات مقداری پول ریختم به حسابت که نیستم لنگ

سه شنبه روز خوبی بود بیشتر بخوانید »

دختره حرف گوش کن

تقریبا ۱۷سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن دلیلش بماند چون توضیحش خیلی مفصله و داستان زیادی طولانی میشه منو برادرم پیشه پدرم موندیمو مادرم با یه مرد دیگه ازدواج کرد که اسمش محمد بود و همسره سابقش مرده بود و یه پسر ۱۹ ساله به اسم علیرضا داشت و بعد ازدواج

دختره حرف گوش کن بیشتر بخوانید »

هرکسیو دوست دارین بکنین

سلام،خاطره ای که میخوام براتون بگم رو برمیگرده به چند ماه پیش، قصه ازونجا شروع شد که من بچه بودم و هر وقت میرفتم پیش خالم چند روزی میموندم اونجا اخه یه شهر دیگه بودن، دختر خالم از من دو سال کوچیکتر، من الان بیستو یک سالمه، اون موقع شاید هفت هشت سالم بود،از داستان

هرکسیو دوست دارین بکنین بیشتر بخوانید »

جشن آبریزان

من جوانی ۱۹ ساله تازه دیپلم گرفته بودم در روستایی از شهرستان قیدارخدابنده زندگی می کنیم که فاطی قدم به دودمان ما گذاشت فاطی ۱۷ ساله بود داداشم ۲۶ ساله ازدواجشان سر گرفت از همون اولین باری که فاطی را دیدم عاشقش شدم به دانشگاه رفتم و دانشجوی کشاورزی رشته باغبانی تحصیل می کردم هر

جشن آبریزان بیشتر بخوانید »

پدر بچه منم

یک سال وچند ماهی از ازدواجم با نسیم می‌گذشت و پنج سال از ازدواج ژاکلین و داداشم پیمان سپری شده بود زن داداش کوچکم سال به‌ سال و روز به روز زیباتر می‌شد اسمشم مثل خودش زیباست، ژاکلین! دلمو ذره ذره برده و مال خود کرده بود ژاکلین مادرِ مادر بزرگش از ارامنه ارومیه بوده

پدر بچه منم بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا