سکس با فامیل

سکس با عمه عمو دایی و سایر وابستگان حشری و اهل حال.

کوتاهترین داستان سکسی دنیا

بچه که بودم به بهونه کشتی گرفتن دستمو میبردم تو شورت خواهرم و اونم خوشش میومد. یه روز خجالت گذاشتیم کنار و شورتمونو دراوردیم و اونم همینطور ،چی دیدم کس بی مو و تنگ و لای پای داغو سفید ، اولش نمیزاشت توش کنم ولی بعدش گذاشت از کون بکنمش ، خیلی لذت بخش بود […]

کوتاهترین داستان سکسی دنیا بیشتر بخوانید »

چرا منو نکردی چرا

شبی بعد از سالهای سال و از دست دادن آن همه موقعیتهای جالب او را در خواب دیدم به راحتی تسلیمم شد و لختش کردم سکسی شیرین و با لذت کردیم گله از گذشته کرد که چرا اون همه تسلیمت شدم منو نکردی چرا این همه دیر ؟! از خواب پریدم هیچ نبود نه یاری

چرا منو نکردی چرا بیشتر بخوانید »

شیلا رو سفت و اساسی کردم

آبتین هستم 27ساله اهل شهریار 15 اسفند تهران سر کارم بودم مامان زنداداشم زنگ زد گفت چه ساعتی میری شهریار گفتم 4 گفت بی خبر نرو آرمان(داداشم) رفته اهواز شیلا هم میخا بیاد خونتون چند روزی بمونه سارا ( زنم) دعوتش کرده تا فهمیدم شیلا جون میخا بیاد خونمون سراز پا نشناختم با آرمان دوقلو

شیلا رو سفت و اساسی کردم بیشتر بخوانید »

آنچه که باید میشد

قسمت قبل «ساعت ۴ بامداد است و روز شنبه ۱۳ اسفند ۴۰۱» خلاصه ای از گلرخ : «سه خواهر یک برادرند از دایی زاده های مامانم هستند بنامهای فروغ ، ماهرخ، و گلرخ و برادرشان فرخ گلرخ زیباترین و بین دخترا کوچکشان است فروغ زن داداش وسطیم است اونم خوشگله نه به اندازه ماهرخ و

آنچه که باید میشد بیشتر بخوانید »

زورگیر کردن زنداداش

سلام بکس. منم یه سری زن داداشم خونه تنها بود رفتم بالا دیدم باحوله حمومه خودش خشک میکرد حوله رو که در اوورد لباس تنش کنه پوست سفیدش افتاد بیرون و باسن خشگلشو دیدم تا منو دید معذب شد خودمو زدم به اون راه و لباساشو‌دادم دستش چند روز بعد دیدم خوابه وکسی خونه نیست

زورگیر کردن زنداداش بیشتر بخوانید »

اکی عروس خانواده

از روزی‌ که اکی(اکرم) عروس خانواده ما شد و زن داداش خوشگلم پاشو گذاشت دودمان ما، عاشقشم عشق اول و آخرمه براش همیشه سر خم کرده و احترام گذاشته و می‌گذارم . فهرست ضد حال هایی که خودم به خودم زدم را بنویسم کتابی چند صد برگی خواهد شد و سوتی هایی که داده ام

اکی عروس خانواده بیشتر بخوانید »

فرشید نشد فرشاد که هست

سلام فاطمه هستم کارشناسی معماری ۲۶ ساله سکسی ترین زن و عروس خانواده‌ی نسبتا شلوغ همسرم که یه خونه دوطبقه که همکف دست مستاجر است و ماهی یک روزم خونه نیستن و طبقه بالا دست ماست  دارند ی خانه هم در روستایی از یکی از شهرستانهای البرز دارند که من و فرشید در خونه تهران

فرشید نشد فرشاد که هست بیشتر بخوانید »

حسن هم اینکاره س

من و داداشم که دو سال از من بزرگتره خونه ای شریکی در سمت مولوی خریدیم تو کار تولیدی بودیم داداش با دختری اشنا شد که خیلی زیبا بود رفت خواستگاریش و مامان و بابا را اورد خلاصه نامزد شدن و هنوزم نامزدن و عروسی نکردن دوران نامزدی زیاد میاد خونه تا می اومد اوایل

حسن هم اینکاره س بیشتر بخوانید »

معجزه‌ی ماه مبارک رمضان

معجزه‌ی ماه مبارک رمضان توهمه‌ ی ماههای قمری ماه رمضانو خیلی دوس دارم چون معجزه‌ی این ماه مبارک بود بعد ۷ سال تونستم زنداداشو بکنم. زن داداشی دارم داف تمام معنا باسن ماشالا آهه تاقچه‌ای سینه کفتری کمر باریک قد بلند سفید مثل ماه تو زیبایی نظیرش نیست و تو همه فامیل تکه درست ۷

معجزه‌ی ماه مبارک رمضان بیشتر بخوانید »

فردا رو کی دیده بکن تا نپریده

آبتین هستم 27 ساله اهل کرج 15 اسفند تهران سر کارم بودم مامان زنداداشم زنگ زد گفت چه ساعتی میری کرج گفتم 4 گفت بی خبر نرو آرتین(داداشم) رفته اهواز فاطی هم میخا بیاد خونتون چند روزی بمونه سارا ( زنم) دعوتش کرده تا فهمیدم فاطی جون میخا بیاد خونمون سراز پا نشناختم با آرتین

فردا رو کی دیده بکن تا نپریده بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا