سکس با فامیل

سکس با عمه عمو دایی و سایر وابستگان حشری و اهل حال.

ولی ندا چیز دیگریست

دو سال بود که از ازدواج ندا میگذشت در حسرت شب عروسیش که در باغ ویلای من جشن گرفتند بودم که عکسهای خصوصی حجلشونو من گرفتم که خانمم فیگوراشونو درست می‌کرد و منم عکشونو با دو دوربین‌های فوق مدرن سونی و نیکون می‌گرفتم رسید به اونجا که زنم گفت مثل منوتو با لباس زیرهم تا […]

ولی ندا چیز دیگریست بیشتر بخوانید »

من دختر داداشمو مدتهاس می‌کنم

من دختر داداشمو مدتهاس می‌کنم ۴۵ سالمه پارمیس ۳۲ سالشه بخاطر سکس با من تا حالا به کسی فکرم نکرده ،این گفته پارمیسه یک بار در شمال با زن یک غریبه معاوضه شدیم تنوع بود دو شبانه روز کیف کردیم پارانتیزم خیلی گشاد بود سه تا بچه از کس زاییده بود کسش خیلی شل بود

من دختر داداشمو مدتهاس می‌کنم بیشتر بخوانید »

تا میتونی کص بده که تو پیری پشیمون نشی چرا ندادی

تا میتونی کص بده   مرضیه هستم 36ساله کارشناسی ارشد HSE در 17سالگی ازدواج کردم ادامه تحصیلمو خونه شوهرم دادم. درست شب حجله حامله شدم مادر شوهرم همزمان چهارماهه پسر حامله بود که بعد 5 ماه پسری درشت و زیبا دنیا آورد اسمشو آیدین گذاشتم (انتخاب اسمشو به من واگذار کردن) این اسمو قبلا بخاطر

تا میتونی کص بده که تو پیری پشیمون نشی چرا ندادی بیشتر بخوانید »

خیلی راحت زنداداشمو کردم

مدتها بود با ترفند های مختلف زنداداشمو می مالوندم حتی بارها در خواب می بوسیدمش و و دستمو به باسن و سینه هاش می زدم دو بار هم از رو شورتش دستمو به باسن و و رو کصش زده بودم تا تکان خورده بود ترسیدم داداشم نگهبان یک کارخونه است ٢۴ ساعت سر کاره 24

خیلی راحت زنداداشمو کردم بیشتر بخوانید »

عمو آمپول زن

سه سال پیش مریض شدم تازه ازدواج کرده بودم عمویم برد دکتر چندتا آمپول نوشت یکیشو مطب جلو چشم عموم زدن بقیه را عمو گفت خودم می‌زنم منم دنبال فرصت می‌گشتم تا عموم منو بکنه چون کیرشو بارها دیده بودم هم خوشگل بود و هم بزرگ چند بارم تو خواب منو با کیرش لاپایی حال

عمو آمپول زن بیشتر بخوانید »

برادر شوهر امپول زن

به منم برادر شوهرم امپول می زد اوایل ازدواجم بود برادر شوهرم اب دهنش می رفت وقتی باسن منو می دید و می مالید 20 تا امپول بود باید روزی یکی می زدم تا میخوابیدم شورتو شلوارمو تا زیر باسنم میدادم پایین کیرش عینهو دکل زیر شلوار تو خونه ای بال می اومد و صداش

برادر شوهر امپول زن بیشتر بخوانید »

شدم دیلدوی زهره

یادم نیست چند ساله بودم ولی یادمه شیر از پستان مامانم میخوردم شاید سه یا چهار ساله بودم چون مامانم بعد از من بچه ای را می‌اندازد طوری که نزدیک به وضع حملش بوده آن نوزاد در دم می‌میرد من باز به شیر خوردن از پستانهای زیبای مامانم ادامه می‌دهم بارها بابامو یادم هست پستان

شدم دیلدوی زهره بیشتر بخوانید »

زندایی رو بکن

هنوز سکسمون شروع نشده بود که مهدی ارضا شد و کیرش شل شد و از کصم بیرون اومد. بهش گفتم: این چه وضعشه که گفت: دیگه چقدر میخوای سکس کنیم خب بسه نیم ساعته داریم سکس میکنیم. منم با عصبانیت گفتم: ببخشید که بیست و پنج دقیقه فقط با کیرت ور رفتم که از جاش‌

زندایی رو بکن بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا