اقلیم ششم
با صدای عمه ام موهای کمرم بلند شد و یه لرزه ی خفیف تو تمام عضله هام احساس کردم. وحشتزده حس کردم که عضله های گردن و شونه هام قفل شدن! این اواخر سر همه چی اینجوری لرز میوفتاد به تنم. خدایا! قرار بود قیامت به پا بشه! -داییش! داییش! مژده امون گبول شده واسه […]