داستان سکس

داستان سکسی جدید فقط در سایت بزرگ شهوتناک.

خودم بهش کص دادم

این شد که تصمیم گرفتم خودم وارد عمل بشم و تو چتها و دفعاتی که به خونه‌اش رفت و آمد داشتم حرفهای سکسی رو پیش میکشیدم و لباسهای کاملا تحریک آمیز میپوشیدم، تا اینکه بالاخره آقا دوزاریشون افتاد. یکی از این روزا یه آرایش ملویی کردم و رفتم پیشش، میدونستم که امروز قراره سکس کنیم؛ حرفهای اخیر و آخرین صحبتهایی که شب قبلش با هم کرده بودیم این ندا رو بهم میداد. وقتی رفتم پیشش، بعد از سلام و احوالپرسی پیشش نشستم، بوسیدمش و اونم منو بوسید و کشوند روی رونهاش و شروع کردیم به لب گرفتن. ضربان قلبم زیاد شده بود. دوست داشتم بیشترین لذت رو بهش بدم، برای همین زیاد لب گرفتن رو طولش ندادم و خم شدم شلوار و شورتش رو کشیدم پایین. آلت سیخ شده‌اش قلمی بود و زیاد بزرگ نبود. همه‌اش رو تا ته تو دهنم فرو کردم و جانانه براش میک میزدم. این اولین باری بود که حس میکردم کنترل رضا تو دستمه و از اینکه میتونم باعث رضایتش بشم احساس خوبی داشتم، لباسامو در آوردم. حیرت و تعجبش رو از زیبایی بدنم تو چشماش و نگاهش میدیدم و همین بیشتر حشریم میکرد.

خودم بهش کص دادم بیشتر بخوانید »

ایشالا که قبول حق باشه

ساعت از شش گذشته بود.

باید آماده می‌شدم تا سر وقت در محل حاضر باشم.

از یک سال قبل برای امروز برنامه‌ریزی کرده بودم و حالا اصلاً باورم نمی‌‌شد که زمان چقدر زود بر من گذشته است. پارسال همین روزها بود که برده‌ای را از کشتارگاه سفارش داده بودم و به قصاب کمک کرده بودم که او را پای بساط خانم منصوری زمین بزند و پوستش را بکند و طبخش کند.

خانم منصوری هر سال دیگش را در همین روزها بار می‌گذاشت و من هم دست راستش بودم و کمک می‌کردم. در مدتی که آنجا کار می‌کردم رابطه‌ی خوبی باهاش داشتم و زیاد پیش می‌آمد که پای درد دل یکدیگر می‌نشستیم. دو سه سالی از من بزرگ‌تر بود اما در آستانه‌ی چهل سالگی، هیکل خوب و اندام معرکه‌ای داشت. صورت کشیده‌اش چهره‌ای همیشه جدی به او می‌بخشید،‌ اما در حین صحبت کردن لبخند می‌زد. نگاه نافذش را به هر کسی می‌دوخت او را از پا درمی‌آورد.

ایشالا که قبول حق باشه بیشتر بخوانید »

کون دادم آی کون دادم

حس عجیبی بود تو پارک فقط با یه بلیز در حال کون دادن خلاصه به زود داشت کیرشو میکدر تو کونم داشتم جر میخوردم تاحالا چیزه به این کلفتی تو کونم نرفته بود بعد ١٠ دقیقه یکم شل شد کونم کیرشو بیشر کرد تو کونم حس میکردم پاره شدم ولی مهم نبود چون یه چیزه داغو تو کونم احساس میکردم یکم بعدش تا ته کیره ٢٠ سانتیش رو کرد تو کونم و شروع کرد به تلمبه زدن

کون دادم آی کون دادم بیشتر بخوانید »

میسترس و پسرک

پسرک با صدای زنگ در با لباس مرتب و منظم به سمت در رفت و در رو باز کرد سلام حیوون! -سلام #میسترس٬ خیلی خوش اومدید بفرمایید تو وارد خونه شدند که میسترس گفت: چرا جلوی در دلا نشدی برای خوش آمد گویی کف بوت هام رو برام با زبونت بلیسی؟!!! -آخه میسترس! آخه چی؟!!!

میسترس و پسرک بیشتر بخوانید »

زندگی سکسی مسلمانان

دو سه بار بعد از اون قضیه که زهرا را دیدم فهمیدم نگاهاش به من فرق کرده یه جوری دیدم می زد. تا یه روز که رفته بود یه مسافرت خارجی برای من یه ادکلن خیلی گرون آورده بود و توی یه جعبه قرمز چوبی بهم دادش. شبش بهم پیام داد یه تیکه کاغذ زیر اون جعبه چوبی برات گذاشتم و تنهایی بخونش. دیدم برام نوشته که از من خیلی خوشش میاد و و حتی یک بار که منو دیده بعدش رفته خودارضایی کرده و ….. من که مونده بودم چه کار کنم پیش خودم گفتم شاید داره امتحانم می کنه و بهش پیام دادم اصلا و ابدا دیگه نمیخوام ببینمت و این کارها یعنی چی. بعد از یه مدت دوباره پیام داد که میدونم فکر کردی میخوام امتحانت کنم ولی من عاشقت شدم و نمیتونم بهت فکر نکنم . لطفا یک بار و فقط یک بار منو به خواستم برسون و میخوام حداقل یک شب مال تو باشم. بعد برام عکس صورت و سینه هاش را فرستاد گفت اگر به اعتمادت خیانت کردم میتونی عکس منو توی گروه ها پخش کنی و اصلا بیا از این چت اسکرین شات بگیر و نگه دار تا بدونی من نمیخوام بهت خیانت کنم یا امتحانت کنم. وای از اون عکس سینه هایی که فرستاده بود یک بار باهاش جق زدم وازشون اسکرین شات گرفتم که اگر خواست اذیتم کنه ازش استفاده کنم.بهم گفت که میاد شهرستانمون ( نمیگم کجاست) و میریم باغ پدرش . روز موعود فرا رسید و به من پیام داد که فردا صبح بیا باغ . منم زنمو پیچوندم و با هزار جور ترس رفتم باغ . در که زدم اومد پشت در و یواش در را باز کرد و گفت ببین کسی تو کوچه نیست.

زندگی سکسی مسلمانان بیشتر بخوانید »

سفید برفی و حسین کوتوله

سانازم هی میگفت حسین، منو بکن کیرتو بکن تو کوسم، کیر کلفتتو میخوام حسین
بلند شدم گفتم ساناز لباس زیرتو دربیار، اونم سریع درآورد انداخت زمین، بازم گفت حسین کیرتو بکن تو کوسم، دارم میمیرم
منم شورتمو درآوردم، کیرمو گذاشتمو رو سوراخ کوسش، چند بار کشیدم رو کوسش تا یکم آب کوسش بخوره راحت بره تو
ساناز میگفت جون حسین، بکنش تو، تا ته بکن تو کوسم، یکم فشار دادمو کل کیرم رفت تو کوسش
جون حسین محکمتر بکن، منم یواش یواش تندتر کردم، سانازم آه و ناله هاش بلندتر شد…

سفید برفی و حسین کوتوله بیشتر بخوانید »

توى هواى پاییزى توى خیابون

مشروب باعث شده بود دیرتر ارضا بشم، در حین خوردن كسش دیگه طاقت نیاورد و ازم كیر میخواست بلند شدم و پاهاى نازش رو دادم بالا و بهم چسبوند و گفت بكن توى كسم كیرتو
كیرم رو كردم تو و ناله اى كرد كه دیوووونه كننده بود آروم و با حوصله داشتم میكردمش و همزمان پاهاى نازش رو آوردم جلوى لبام و توى چشماش ذل زدم و آروم شروع كردم خوردنه پاهاش، یه چند دقیقه كردم توى اون پوزیشن كه خودم خسته شدم و كیرم رو درآوردم و دوباره كس و كونش رو خوردم ، داگى شد از پشت موهاى مشكى و بلندش رو گرفتم و كیرم رو كردم توى كسش و یكم سرعت گاییدن رو بیشتر از پوزیشن قبل كردم كون خوشگلش جلوى چشام بود و به حركت كیرم توى كسش نگاه میكردم

توى هواى پاییزى توى خیابون بیشتر بخوانید »

تلمبه به کص خاله مهری

داستان سکس من با خاله مهری برمیگرده به دورانی که من چند ماهی بود که سربازیم تموم شده بود و تو بازار شاگرد بازار بودم یه خاله داشتم به اسم مهری که خیلی سکسی بود و من از دوران نوجوونی تو کف رون کون تپلش بودم کمر باریکی داشت و فیس زیبایی داشت تنها ضعف بدنش سینه های معمولیش بود که خیلی با رون کون جذابش ست نبود تا اونجا که همیشه یادمه موهاشو بلوند میکرد وخیلی جذابترش میکرد بدن سفیدی داشتو وقتی راه میرفت کونش یه جوری بالاو پایین میشد که آدم یه جوری میشد و بی اختیار یاد فیلمای پورن میوفتادم چون یکی از فانتزیای من دیدن فیلمای پورن بود و همیشه به خودم میگفتم حیف این خاله گیر چه آدم داغونی افتاد شوهرش احمد آقا یکی از بازاریای پول دار بود ولی خیلی به خانوادش بها نمیداد همش یا سر کار بود یا با دوستاش تفریح و عشق و حال به خاطر همینم خاله بیشتر اوقات که احمدآقا نبود میومد خونه ما یه پسرم داشت که یه چندسالی از من کوچیکتر بود که خیلی باهاش جور نبودم یعنی ازش خوشم نمیومد یه جورایی اخلاقش به باباش رفته بود و خودشم فهمیده بود که ازش خوشم نمیاد زیاد دوروبرم نمیومد به خاطر همین بیشتر وقتا خاله تنها میومد خونمون

تلمبه به کص خاله مهری بیشتر بخوانید »

کون چاقال محل و کیر چلغوزیان

گفتم سید علی کونی چرا راست کردی گفت به پاهام دست کشیدی حال کردم گفتم برگرد بدون مکث چرخید وای کون رو ببین سفید قمبل اخ سید علی عجب کونی داری هیچی نگفت دست انداختم رو لپ کونش چنگ زدم جای انگشتم موند رو کون سید علی شرت رو دادم پایین وای کس خل شدم پسر عجب کونی داری نمیدونم چطوری کیرم رو رسوندم در کون سید علی آقا منو یکی بگیره
فکر کنم دوبار ابمو خالی کردم سید علی گفت برم من الان مادرم میاد کوچه دنبالم گفت باشه برو دمت گرم وقتی می‌رفت گفت اگر به کسی نگی من بازم بهت میدم گفتم باشه برو منم سریع جم جور کردم تا کسی نیامده رفتم تو حیاط خونمون با شیلنگ شروع کردم آب دادن باغچه درو باز کردم که درخت های جلو در خونمون رو آب بدم دیدم چندتا از بچه محل ها نشستن در خونه بهم گفتن زدی گفتم چیو محمود سیاه گفت کون سید علی رو میگیم زدی توش گفتم نه بابا کونی نیست
خلاصه خرشون کردم رفتن پسر همه تو کف بودن

کون چاقال محل و کیر چلغوزیان بیشتر بخوانید »

داستان سکس من و برده ی جندم

سلام من اسمم مریمه 20 سالمه #لاغر اندامم و تنها فرزند خانواده ما در یکی از #شهرستانهای اطراف تهران زندگی میکنیم منتها نسبت به اون منطقه غالبا فقیرنشین وضعون بد نیست یک خونه دوطبقه داریم که خودمون طبقه دوم میشینیم و طبقه پایینم تازگیا به یک زن و شوهر که تازه از شهرستان اومده بودن

داستان سکس من و برده ی جندم بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا