داستان سکس

داستان سکسی جدید فقط در سایت بزرگ شهوتناک.

کیری همچون آتشفشان

من 29 ساله و مجرد هستم . تا 2 سال پیش ارتباطات زیادی رو تجربه کردم اما از 2 سال پیش تا الان ارتباطی با کسی نداشتم . ارتباط با جنس مخالف رو از دوران نوجوانی تجربه کردم که بیشتر قلیان بلوغ و سن عشق و عاشقی بود و نهایتا به عشقبازی ها میرسید . […]

کیری همچون آتشفشان بیشتر بخوانید »

آبنبات محبوب من

چند وقت پیش همسرم برای کارای اداری که داشت مرخصی ساعتی گرفته بود و کارش خوشبختانه زود تموم شد و سر راه اومد خونه. یه کم نشست و تقریبا ۲۰ دقیقه از پاسش مونده بود که خواست بره ولی از اونجایی که شیطونیم گل کرده بود نذاشتم و بغلش کردم. همینطور که بغلش کرده بودم

آبنبات محبوب من بیشتر بخوانید »

اونوقت ها

من و شوهرم که اونوقت ها دوست پسرم بود، توی ماشینش منتظر موردی بودیم که چند ساعتی زمان می‌برد. بیست دقیقه ای خوابم برده بود که با احساس گرما بیدارشدم. به صورت غرق خواب کیوان نگاه کردم، لبخند روی لبام نقش بست. نگاهم به لبای گوشتیش سرخورد ناخودآگاه آب دهنم رو قورت دادم، یه نگاه

اونوقت ها بیشتر بخوانید »

بهترین هدیه برای الناز

صدای زنگ آخر چرتمو پاره کرد دیگه وقتش شد بود ، اگه دیرتر می زدن به یه بهمونه ای می پیچوندمو به شیوا می گفتم کیف کتابمو بیاره خونه مثل تیری که از چله کمون در رفته از کلاس زدم بیرون ذوق خاصی تو دلم بود بابام قول یه تولد توپو داده بود بهم من

بهترین هدیه برای الناز بیشتر بخوانید »

سمیرا اوپن مایند

اسمم سمیرا ۳۸ ساله دیپلمه بقدری زیبا هستم جرأت نمیکنم تنهایی بیام خیابون در عوض شوهرم خوشتیپ نیست مهندس کشاورزی است از خودم ۱۷ سال بزرگتره مامانم طلاق گرفته بود زیر دست نامادری بزرگ شدم علیرغم خواستم زن محمد شدم دو تا بچه دارم اهل قزوینم که بزرگه دختره ۱۶ ساله که هزار آفرین استخوانبندی

سمیرا اوپن مایند بیشتر بخوانید »

حسین یواش

ساعت 05/30 است چند دقیقه ایست از گاییدن زنداداش خوشگلم نگذشته. اومدم اتاق پیش مامانم مامان پرسید کجا بودی؟! گفتم دل درد داشتم رفتم تو حیاط قدم زدم دستشویی رفتم تا نفق شکمم خوابید اومدم ولی باورش نشد چون انگار بوی سکس میدادم گفت چرا بوی عرق می‌دی بوی عرق تنت یه جور دیگه شده

حسین یواش بیشتر بخوانید »

چک سفید امضا

«طولانیه هر کاری کردم کوتاهتر کنم نشد لطفا بخونید دوس دارم در شادیم شریک باشین» سلام آناهیتا هستم 29 ساله متأهل در یک کلام بسیار زیبا هستم از شهرهای اطراف تهرانم خواستگارهای زیاد از 15سالگی از آشنا و غریبه داشتم تا به یکی از دهها خواستگارم تو 18 سالگی با تشویق مامانم اوکی دادم و

چک سفید امضا بیشتر بخوانید »

عمو رابرت و مامی

عمو رابرت و مامی *** من آخرین بچه‌شان بودم مامان تو ۴۰ سالگی لوله هاشه می‌بنده از جوانترین عروسش جوانتر بود اینو همه میگن الان مامی ۶۲ سالشه نه یک تار مو سفید داره نه چروکی در صورتش همه اعضای بدنش مثل دختره خیلی هم بخودش می‌رسه از ماسک های طبیعی استفاده می‌کنه روزی چند

عمو رابرت و مامی بیشتر بخوانید »

خالمو بزور کردم

خالمو بزور کردم من امیر هستم ۲۰ سالمه از تهران، خاله‌ای دارم که یکسال از خودم بزرگتره، این داستان برمیگرده به دوسال پیش که من ۱۸ سالم بود من قبلنا اهل جوراب شستن نبودم و گاهی حتی پیش میومد جورابامو تا یسال هم نمیشستم، خالم اسمش فاطمه هستش که فاطی صداش میزنیم، فاطی فتیش پا

خالمو بزور کردم بیشتر بخوانید »

پرستو و کیر اسب

سلام. پرستو هستم ۵۸ ک ۱۶۷ سانت از تهران ۲۴ ساله از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم تا اواخر بهار امسال با یاسر در یک سمینار آشنا شدم همدیگرو پسندیدیم یاسر گفت متولد اطریش است اونجا هم خونه دارند دو ملیتی است از خانواده هم گفتیم بابام استاد دانشگاه و مامانم تکنسین اتاق عمل است یاسر

پرستو و کیر اسب بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا