شادی

پارک شادی

این خاطره مربوط به یه مدت پیشه تازه تو یه شرکت به عنوان ویزیتور استخدام شده بودم ویه روز بعد تموم شدن کارم که ظهرهم گذشته بود رفتم پارک محلمون راه برم یه جا تو پارک موقع رد شدن چشمم به چشم یه دختر افتاد اونم زل زده بود به من داشت منو میخورد با […]

پارک شادی بیشتر بخوانید »

لذت تسخیر شدن با کیر

یه دختر ساده شهرستانی بودم. قیافه ام بد نبود . قدبلند بودم و اسمم شادی. تا بیست و دو سالگی دوست پسر جدی نداشتم و سکس رو تجربه نکرده بودم. تا اینکه یه مرد 30 ساله رو دیدم که خیلی کم دانشگاه میومد. باهاش آشنا شدم.خوش تیپ وخوش صحبت و جنتلمن بود . شاغل بود

لذت تسخیر شدن با کیر بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا