مجبوری جنده شدم

سلام خوبید میخوام داستان خودمم بگم تازه از خدمت برگشته بودم تا اون موقع اصل با کسی رابطه نداشتم یکی از همشهری ها که هم خدمت بود یک روز دعوتم کرد برم خونشون رفتم بعد از چند ساعتی باهم بودن در باره سکس عکس سوپر اینها شروع کرد صحبت کردن هیچی اون شب تموم شد رفتم خونمون ولی همش داشتم به عکسها و حرفهای داود دوستم فکر میکردم از قبل یک حس زنانه در خودم حس میکردم ولی اصلا با کسی نبودم فکرش اذیت میکرد تا چند بار دیگه با داود همدیگرو دیدیم هر بار داود بحث میکشید به این چیزا

 

تا یک شب دیر وقت بود گفت شب پیشم بمون منم قبول کردم تا ساعت ۱ بیدار بودیم بعد خوابیدیم نمیدونم چقدر گذشته بود که خوابیده بودم یهو احساس کردم شلوارم پایینه بعد توجهی نکردم کشیدم بالا فکر نمیکردم کار داود باشه خوابیدم من چون خوابم سنیگنه نفهمیدیم باز این بار احساس کردم سنگین شدم رو شکمم خوابیده بودم دیدم بله شلوارم اصلا دیگه به پام نیست داود خوابید روم گفتم چکار میکنی گفت هیچی نگو کیرشو چرب کرده بود سواراخ منم چرب کرده بود که تا بفهم چی شده فشار داد سرش رفت تو درد تمام وجودم گرفت نمیتونستم تکون بخورم گفت اگه میخوای درد کم بشه تکون نخور منم گوش دادم بعد کم کم درد کم شد بهش گفتم بیا پایین داود ورشکار بود منم ازش میترسیدم گفت ساکت شو اگه ندی میرم به همه میگم تو بهم دادی

 

مجبور شدم بعد اروم اروم شروع کرد به جلو عقب کردن دیگه دردش کم شده بود مجبور بود م تن به کار بدم تا حدودا ۵بعد گفت کمی استراحت کن من از خجالت روم نمیشد بلند بشم همون جوری خوابیده بودم با داود دیگه حرف نزدم حدود ۲۰ دقیقه دیگه باز امد شروع کرد به کردن گفت قرص خورده این بار دیگه کمتر درد داشتم ولی بجاش حس بهری داشتم داشت به منم حال میداد کمی بد گفت برگرد برگشتم روی کمرم خوابیدم تو صورت داود روم نمیشد نگاه کنم ولی مخالفت نکردم پاهام داد بالا گذاشت روی شونش من چشمامو بسته بودم خجالت میکشیدم بعد شروع کرد وای داشت تا اخرش میرفت تو کونم درد داشتم ولی لذت میبردم کم کم اه ناله منم بلند شد داود گفت اهان حالا شد

 

دیگه چیزی برام مهم نبود داشتم لذت میبردم ابش امد بعد گفت بخواب خوابیدم حس بدی داشتم ولی از طرفی حال کرده بودم تا صبح صبح که شد باز گفت یه دفعه دیگه صبح زیاد حس بدی نداشتم با ناز این حرفها باز قبول کردم از موقع با هم هستیم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «مجبوری جنده شدم»

    1. سلام عزیزم خوبی خسته نباشی
      بیام تهران شوهرت بشم هرشب تا صبح تو بغلم بگیرمت و یه دل سییییییییییییر بکنمت

  1. شهرام هستم 45سالمه فاعلم وعاشق کون.الان ساکن تهرانم اگه خواستی بهم زنگ بزن که کیر20سانتیم رافروکنم تووووش.اگه خوشت اومدمیشم شوهرت.توهم میشی خانمم.بایدبرام ارایش کتی.موهای بدنت رالیزرکنی.لباس خواب زنونه بپوشی.فکرش رابکن چقدرحال میده.منتظرتماست هستم.09394559664

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا