لمبرهای نسرین

نسرین زن برادربزرگ خانممه یه هیکل چاق و گوشتی هر رون و لنبر اندازه کل هیکل منه وسینه هاش هرکدوم فکر کنم 10 کیلو باشه یه زنییه خودمونی وساده وازحرف زدن زیاد هم بدش نمی یاد نسرین پنجمین زن فامیل خانمم بود که کردمش یک روز بعد از ظهر خونه مادر خانمم دسته جمعی باهم […]

لمبرهای نسرین بیشتر بخوانید »

زيرِ گنبد کبود

يکي بوديکي نبود زيرِ گنبد کبود يه دختر ناز و خوشگل بود به اسم ستاره ……….کلاس سوم دبيرستان سر کلاس رياضي…. دوستم شيرين کنارم نشسته بودو داشت تند تند توي دفترش يه چيزي ميکشيد نگاه کردمديدمعکسِ يک هواپيما کشيدهبا يک آدمک توشزيرش نوشتهدرِ از US مياد…مهندسِ معماريه منم همون سوالي رو پرسيدمکه هميشه دخترها اول

زيرِ گنبد کبود بیشتر بخوانید »

برف خیال

وقتی که 6سالم بود مینا با داییم ازدواج کرد. در رویای بچگیم از این متعجب بودم که داییم زن داشت و سرش کچل بود چطور دوباره عروسی کرده بود؟ آخه فکر میکردم کچلا ازدواج نمیکنن! اما بعدها فهمیدم دلیل این ازدواج نازایی زن اولش بود .به هرحال مینا با فاصله ی سنی 20سال با داییم

برف خیال بیشتر بخوانید »

زن جنده من

وقتی یک روز از ماموریت زود برگشتم سریع یک تاکسی گرفتم که برم خونه و تا زنم در و باز کرد بپرم روشو بکنمش چون یک هفته ای بود که نبودم و حسابی حشری بودم و به هیچ چیز جز سکس فکر نمیکردم وقتی رسیدم سریع کلید انداختمو در و باز کردم که دیدم صداهایی

زن جنده من بیشتر بخوانید »

سکس من و خاله به یاد بچگی

اسم من سروشه و 25 سالمه. من یه خاله دارم که 7 سال از من بزرگتره و اسمش فریده هست و یه دختر هم داره که مهدکودک میره اسمش نسیمه و شوهرخالم مهدی هم کارمنده من از بچگی رابطه خوبی با خالم داشتم و زمان مجردیش خیلی وقتا با خالم بیرون میرفتیم و بچه هم

سکس من و خاله به یاد بچگی بیشتر بخوانید »

سوراخ شادی

سلاممن علي هستمميخوام داستان سكس با دختر خالم را براتون بگميه 6 ماهي بود كه با شادي ارتباط صميمانه تري پيدا كرده بودم و يه جورايي دوست دخترم شده بودباهم بيرون ميرفتيم. خونه هم ديگه هم ميرفتيم و فقط به چندتا لب و بوس بسنده ميكرديمچون شادي نسبتا مذهبي بود چندين بار ازش تقاضاي سكس

سوراخ شادی بیشتر بخوانید »

شیرینی سکس با مامان

سلام من حامد هستم 25 سالمه، خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم یه خاطره تلخی است که دراوایل تلخی اش رو حس نمی کردم و فکر می کردم که شیرینه ، من با مامانم زندگی میکنم ، بابامو زیاد ندیدم چون از مامانم جدا شده و رفته زن گرفته و دیگه دور ور ما

شیرینی سکس با مامان بیشتر بخوانید »

گاییدن دختر چینی

من محمد هستم 35 سالمه خارج از ايران زندگي ميکنم آدمي هستم فوق العاده حشري و همچين عصبي. اون شب بد از اينکه مشروب خوريمون با چندتا از بچه ها تموم شد اونها پاشدن که برن ، همينجوري که داشتم خداحافظي ميکردم علي شماره موبايل مو ازم خواست (علي رو من تا اون شب نميشناختم،

گاییدن دختر چینی بیشتر بخوانید »

دو خانم باشخصیت

این دفعه میخوم درباره ی یکی از فامیلام براتون بنویسم. پروانه 40 سالش و از شوهرش جدا شده و یه دختر 21 ساله هم داره. صورت زیبایی داره هیکل قلمی سینه های گرد و میزون و رون ساق فوق العاده .اون یه 14 سالی کانادا زندگی کرده و الان 3 سال اومده ایران. فوق العاده

دو خانم باشخصیت بیشتر بخوانید »

دختر افغان

ما شهرستان ساوه در يک ساختمان دو طبقه زندگي ميکرديم. طبقه ي دوم ما بوديم و طبقه ي اول هم يک خانواده افغان اهل کابل. که يک دختر خيلي خوشگل به اسم نسيبه داشتن که 16 سالش بود. پدرش در شرکت کوره آجري پزي کار ميکرد. براي همين به ساوه نقل مکان کرده بودند. چون

دختر افغان بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا