سوزن و جوالدوز

هر چی از خدا می خواستم به من داده بود . یه شغل پر در آمد . خونه ماشین یه زن خوشگل و با ایمان و با حجاب و چادری و یک دختر ناز و خوشگل و یک پسر جذاب . این داستان مال زمانیه که من سی و دو سالم بود و همسرم بیست […]

سوزن و جوالدوز بیشتر بخوانید »

دود غیرت

تو خونه هر چی که داشته بودیم فروخته بودم تا خرج این مواد لعنتی کنم . مواد مگه چی بود ؟/؟یه تریاک خشک و خالی ولی از بس می کشیدم و افراط می کردم شده بودم عین سیاه سوخته ها و یه روز نمی تونستم بدون تریاک باشم . من اسمم امیره و وقتی پدرم

دود غیرت بیشتر بخوانید »

تا آخر خط

اون شب عروسی دختر دایی ام بود . مادر بزرگ و پدر بزرگ و پدر و مادر و خواهر بزرگم دیگه خیلی خسته شده بودند و میدونو به ما جوونترا واگذار کرده بودند که بر نامه بزن و برقصو تا صبح ادامه بدیم . من مونده بودم و خاله جونم . خاله جون که میگم

تا آخر خط بیشتر بخوانید »

ارباب من

سلام . مدتی بود که دوست داشتم یکی از خاطراتم رو براتون بذارم . من از چند سال پیش متوجه شدم که چقدر از مردهای قوی هیکل و درشت خوشم میاد . هر وقت که مرد قوی هیکلی میدیدم دوست داشتم شبها بهش فکر کنم و مجسم کنم که داره منو با قدرت میکنه .

ارباب من بیشتر بخوانید »

آموزش ماساژ

زن برادر زنم اسمش غزاله و از من حدود 14 سالی کوچکتره هیکل تو پر و یه جفت سینه بزرگ و صورتی زیبااز زمانی که با برادر زنم ازدواج کرده تو این گمانه که اهل خونه رفتار غریبی باهاش دارن و همین طورم بود. من بخاطر بهتر شدن وضعییتش میخواستم کمکش کنم با او در

آموزش ماساژ بیشتر بخوانید »

امان از مستی

من مینا هستم میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم که خیلی کم اتفاق میفته یا من این طور فکر میکنم. من دختری 20 ساله هستم با اندامی پر و قد بلند . داستان از جایی شروع شد که رضا دوست پسرمخونشون خالی بود و من رفتم پیشش . رضا اندام خوبی داشت و یه کیر

امان از مستی بیشتر بخوانید »

کون دادن در سینما

تو شهر كوچك ما بهترين تفريح تو روزاي گرم و طولاني تابستون سينما رفتن بود . يه سينما هم بيشتر نداشتيم . اين بود كه هر فيلمو سه چهار بار مي رفتيم . بقيه وقتمونو هم با ول گشتن تو كوچه پس كوچه ها و ديد زدن مغازه هاي خيابون اصلي شهر مي گذرونديم .

کون دادن در سینما بیشتر بخوانید »

تنبیه ناهید

بعد از ظهر های بهار را اصلا دوست ندارم. همش خواب آلودگی و رخوت، اونم تو شهر شمالی کشور با هوای شرجیش. پنجره های باز و پنکه سقفی هم از پس خنک کردن اتاق بر نمیان. با اینکه داشتم تو سایهای اسپنکینگ چرخ می زدم اما از زور گرما و هوای دم کرده اتاق رفتم

تنبیه ناهید بیشتر بخوانید »

زن عموی نیازمند

این ماجرا مربوط میشه به سکس من و زن عموم که در اردیبهشت ماه اتفاق افتاد.عمو و زن عموی من هر دو 40 سالشونه و به دلیل رابطه خوبی که با من دارن متوجه شده بودم که با هم اختلاف پیدا کردن و چند بار تا پای طلاق رفتن و هر بار با وساطتت قاضی

زن عموی نیازمند بیشتر بخوانید »

سارا

سارا دختر باجناق بزرگمه یعنی دختر خواهر خانومم وسه ماه پیش عروسیش بود یه هیکل توپ سکسی داره که کیر پیرمردم براش سیخ میشه درشت و چاق وقتی راه میره لنبرای کونش بالا و پایین می پرن و ادمو مست مست می کنه. یه روز به خانومم گفتم سارا از پایین کشیده به خاله هاش

سارا بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا