رفتم بکنم ولی کرده شدم

با سلام .امیره 21 سالمه و قدم 167 و وزنم حدودا 55 کیلو هست خلاصه هیکلم خیلی ریزه و قدرت بدنیم خیلی کم رو همین حساب همیشه اعتماد به نفسم خیلی پایینه و نمیتونم با دخترا دوست بشم یه جوری میترسم سر صحبت وباز کنم در دنیای واقعی ولی در عوض توی دنیای مجازی حسابی […]

رفتم بکنم ولی کرده شدم بیشتر بخوانید »

اتوبوس اشتباهی

رفتیم اتوبوس سوار شیم. دیدیم پره. سمت اتوبوس که رفتیم راننده اومد سمت ما گفت عباسی شمایید. خانمم فهمید منتظر مسافرشونن گفت آره دو نفریم. گفت دوساعته منتظر شماییم. برید اون دو صندلی که خالین سوارشین حرکته. سمت اتوبوس که رفتیم، گفتن بلیط دارید؟ گفتم بله. الکی دستامو تو جیبم کردم گفتم نیست. گفت اسمت

اتوبوس اشتباهی بیشتر بخوانید »

سکس با زندایی زیبا

سلام اسمم صادقه. من از ده سالگی با دیدن پاهای سکسی زن داییم تو خلوت جلق میزدم راستی زن داییم الان ۳۷ سالشه  پاهای فوق العاده سفید و سکسی داره وقتی با داییم میومدن مهمانی خونمون از دستی این پاش رو اون پاش مینداخت و شلوارش رو بالا میزد تا پاهاش از جوراب شیشه ای اش

سکس با زندایی زیبا بیشتر بخوانید »

لذت غیر قابل وصف

خانم قد بلند و جذاب من مثل همه زنهای خوشگل دیگه تمایل غریزی شدیدی داره که با هر تغییری در آرایش و رنگ لاک و مدل لباسش، مورد توجه همه قرار بگیره و معمولا خیلی بهش مزه میده که حس کنه گاهی بعضی از مردها واقعا نمیتونن چشم ازش وردارن!… همیشه لخت و پتی لباس

لذت غیر قابل وصف بیشتر بخوانید »

ماساژ خواهرزنم

با سلام خدمت همه دوستان. من فرهاد هستم.۳۱ سالمه و مهندس مکانیک هستم.چندسالیه ازدواج کردم و از زندگیم راضی ام و اینم خاطره ایه که یه جورایی باعث تغییر روند زندگیم شد… *** سال دومی بود که از ازدواج ام میگذشت.تابستون بود و خانواده خانمم که زیاد پر جمعیت هم نیستن،اصرار داشتن که یه مسافرت

ماساژ خواهرزنم بیشتر بخوانید »

سکس با خاله ی تپلم فریبا

سلام به همه ی دوستان. میخوام داستان خودم و خاله فریبارو براتون بگم … *** خانواده ما چه مادری و چه پدری تقریبا وزن بالایی دارند و من هم غیر از این نیستم . من البرز هستم ۲۵ ساله اهل تهران و اصلیتم مال یکی از شهرستان های اطراف تهران هستش . قدم ۱۸۰ و

سکس با خاله ی تپلم فریبا بیشتر بخوانید »

کون دادن به محسن

سلام دوستان ساسان هستم که قبلا جریان خودمو جناب سروان ( محسن ) رو براتون تعریف کرده بودم .توی مدت 1 سال خاطرات زیادی دارم که یکی دیگه رو براتون میگم . ما رابطه خیلی صمیمی داشتیم که البته کاملا پنهانی بود… *** عصر یه روز پاییزی توی دفتر بودم که تلفن زنگ خورد جناب

کون دادن به محسن بیشتر بخوانید »

دنیای زیبای بردگی

سلام. اگه بخام اول از خودم بگم اسمم سحره الان ۲۲ سالمه و درسم تموم شده.داستان از جایی شروع میشه ک من از شهر خودمون به یه شهر دیگه رفتم برای تحصیل،اونجا مجبور بودم خونه بگیرم واسه همین با یه دختر دانشجو همخونه شدم اما نمیدونستم بعدها اون دختر زندگی من میشه… *** رویا دختر

دنیای زیبای بردگی بیشتر بخوانید »

سکس از کون با نیلوفر

سلام من 17 سالمه  و این داستان 8 ماه پیشه… *** من هیچ وقت با یه دختر نگشته بودم و حتی حرف هم نزده بودم دخترای تو شهر ما خیلی خوشگلن مخصوصا دبیرستانی ها شون وای که چه کیفی میداد تو جاده که یه لحظه بهشون نگاه میکردم ولی چه فایده که اونا با پسرا

سکس از کون با نیلوفر بیشتر بخوانید »

یه مورد از جندگی‌های زنم

بازن سکسیم میرفتیم شیراز تو قم ماشینمون ارور داد مجبور شدیم بین راه سوار اتوبوس شیم اتوبوس پر بود اجباری رفتیم ته اتوبوس…   من کنار پنجره نشستم خانومم کنار یه خانم دیگه که با شوهرش بودکنار اونا هم یه مردنشسته بود کاشان زنو شوهر پیاده شدن هوا هم تاریک شده بود دیدم مرده بدجوری

یه مورد از جندگی‌های زنم بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا