ماساژ سکسی خواهرم سمیه

سلام به همه ی فارسی زبونا من بازاریاب یه شرکت لوازم آرایش در دبی هستم.توی بخش فروشش هم فعالیت میکنم. ماجراش مفصله.مربوط به زمانیه که کیش کار میکردم. من با خواهرم و مادرم زندگی میکردم.پدرم سالها پیش فوت کرده. با خواهرم که از خودم بزرگتره خیلی راحت هستم.خیلی از مسائل را با هم در میون […]

ماساژ سکسی خواهرم سمیه بیشتر بخوانید »

با هرکی آشنا بشم بهش کوس میدم

دیپلم گرفته بودم ،میرفتم کتابخونه برا کنکور درس بخونم .که یه پسرک که ظاهره بدی نداشت نگه داشت تا منو برسونه ،منم سوار شدم .گفت بریم خونه خواهرم گلاشونو اب بدیم بعد میرسونمت .اخه مسافرت بودن بعد رفتیم من نشستم و اون یکم گل اب داد و یکم اومد حرف زد و شروع کرد با

با هرکی آشنا بشم بهش کوس میدم بیشتر بخوانید »

داستان سکس با پیرمردا

جندگی های من برای شوهر خاله و پسرخاله هام قسمت سیزدهم *** مشغول ساک زدن کیرش بودم اونم داشتم با انگشتاش کونمو انگشت می کرد با دست دیگه ش سینه هامو می مالید، یه پنج گذشت دقیقه گفتم میخام بهت کون بدم اونم گفت جووووون، کیرم تو کونت سارا، بلند شدم روبروش خم شدم بند

داستان سکس با پیرمردا بیشتر بخوانید »

خوب کونمو گاییدن

سلام امیر هستم ۱۸شیراز این داستان برمیگرده ب دوسال پیش از موقعی ک با علی آشنا شده بودم خیلی نمی‌گذشت علی ی پسر هیکلی و بدنی بدون مو. تا ی روز بحث سکس باهاش باز کردم و فهمیدم ک خیلی وقت هست ک تو کف من هست بعد از کلی صحبت قرار شد برم خونشون.یک

خوب کونمو گاییدن بیشتر بخوانید »

بابام معصومه رو گایید

با سلام خدمت دوستان اسمم علی و متاهل هستم وبا 30سال سن. حالا میخوام خانوممو معرفی کنم اسمش معصومه و باقد حدودا 170..سینه های 80..و هیکلشم کاملا پر…بخصوص اون کونه بزرگش که شده سوژه و الگو تو فامیل…سن خانومم..25سالش میشه. خلاصه من خیلی اصرار دارم که معصومه لباسهای باز و ازاد بپوشه تا با اون

بابام معصومه رو گایید بیشتر بخوانید »

کونمو نکرد و رفت

من مانیم بیست سالمه این داستانی که براتون مینویسم برای چهار سال پیشه یعنی وقتی شونزده سالم بود قدم اون موقع 165 و وزنم 55 در کل خیلی کوچولو و نازک نارنجی بودم یه دختر خاله داشتم اسمش آیدا بود اون موقع حدود بیست و سه چهار سال داشت دختر تپل و قد کوتاه بود

کونمو نکرد و رفت بیشتر بخوانید »

سه کیر یا دو کیر

سلام من مهشید هستم از وقتی ازدواج کردم فهمیدم که شوهرم خیلی وابسته خواهرشه و هر کاری اون بگه میکنه، خواهرش خیلی پولداره و شوهرم تو شرکت خواهرش کار میکنه داستان من راجع به شوهر خواهرش سیروس و پسرش سیامکه که از روز اول هر جفتشون تو کف من بودن، من خیلی سکسی و خوشگلم

سه کیر یا دو کیر بیشتر بخوانید »

فرزندان قابیل

کتاب گمشده: قابیل و حوا، ادامه حیات بشر هوا ابری است و حوا دلتنگ آدم، رنگ بر رخسار ندارد و دلش بیقرار، غروبی غریب آنگاه که هابیل بر مزار پدر اشک ریزد و قابیل بدنبال شکار برای شام شب. یکسال از مرگ آدم گذشته و اما خانواده نبود پدر را حس میکند. صدای باد گویی

فرزندان قابیل بیشتر بخوانید »

کصنامه ی مصطفی

سلام‌ من اسمم مصطفی و ۲۰ سالمه و قدم ۱۸۶ و وزنم ۷۸ کیلو بدن ورزشکاری دارمو قیافمم ب گفته رفیقامو دخترای دانشگاه ک بیرون میریم خوشگله که ریش بوری دارم این داستان بر میگرده به یه سال پیش یه دختر بود به اسم‌ ندا که با خواهرم که ازدواج کرده رفیق بود ندا ۱۸

کصنامه ی مصطفی بیشتر بخوانید »

راننده ی بیشرف

جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت دوازدهم بعد ازدواجم دیگه تصمیم گرفتم زن خوبی بشم و اشتباهات گذشتمو تکرار نکنم، نه ماه به جز شوهرم با هیچ مرد دیگه ایی سکس نکردم، بارها با پیشنهاد کسایی که قبلا از کون منو کرده بودند مواجه شدم اما توجه ایی بهشون نکردم، وقتی

راننده ی بیشرف بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا