سکس با زن شوهردار

سکس با زن شوهرداری که کصش میخاره از واجبات است و اگه نکنی یکی دیگه میکنه.

دختر چادری چادرتو وردار کیرم رو توی کصت نگهدار

سلام دوستان خاطره ای که میخام براتون بگم تو تیر ماه 402 اتفاق افتاده…یک روز گرم تابستانی که برای یک کار به شهر همجوار میرفتم و تو خروجی شهر کنار جاده 2 تا زن و یک بچه تو گرما منتظر ماشین بودن که برا من دست بلند کردن که سوار کنم چند متری گذشتم و […]

دختر چادری چادرتو وردار کیرم رو توی کصت نگهدار بیشتر بخوانید »

گاییدن زن آقای حمیدی

سلام اسمم امیره 28 سالمه تهران دانشجو هستم و مجردم توی یکی از محله های متوسط رو به پائین تهران خونه اجاره کردم چون ارزونتر بود . صاحب خونه ام یه مرد حدودا 50 ساله هست و زنش و دوتا بچه مدرسه ای هم داره . یک سال شده بود که من مستاجرشون بودم و

گاییدن زن آقای حمیدی بیشتر بخوانید »

باغ گلابی

سلام بیژن هستم 37 ساله اهل هیچ مواد مخدری نیستم گهگاهی مشروب میخورم رو فرمم و زنا منو دوس دارن میگن مهره‌ی مار دارم در مسافرتی که به یزد، در قم ایستادم صبحانه خوردم تا رفتم راهی شوم زنی بسیار زیبا و شیک پرسید آقا شما سمت کاشان میرید؟ گفتم بله یزد میرم امری بود؟

باغ گلابی بیشتر بخوانید »

دیشب چه گذشت

دیشب چه گذشت! ساعتی پیش ورق روز ۰۲/۰۲/۰۱هنوز زده نشده بود که اس داد! .. بیداری؟! .آره! ببخشید شما؟! ..یک دوست . .میشه بدونم افتخار هم صحبتی با چه کسی را دارم؟! ..یک عاشق ! عاشقی که ۱۰۹۷ شبانه روز بیاد تو نفس می‌کشه! .سهراب تویی؟! یاد چی افتادی ۱۰۹۷ دیگه چیه؟! این خط را

دیشب چه گذشت بیشتر بخوانید »

بیست سانتی

۸ ماه بود از ازدواجشان می‌گذشت دعوا و مرافه شون علنی شد شنیدم به مامانم گفت پسرت مرد نیست صدها بار گفتم گفتی علاج میشه چرا منو بیچاره کردی؟ چرا صادقو زنش دادی؟!!!نمیدونستن من تو اتاقم فریبا خیلی رک به مامان گفت صادق فقط یک شب مرد بوده و هر چه دکتر رفتیم فایده ای

بیست سانتی بیشتر بخوانید »

قد کوتاه و سکسی

سلام، اسم من محمد و الان 38 سال دارم، این ماجرایی که میخام بگم واسه خیلی سال قبل و درست زمانی بود که تازه سربازیم تموم شده بود. ده ماه آخر خدمت توی دادسرا خدمت میکردم،. البته به فامیل نگفتم چون حوصله نداشتم همش منت قاضی های دیوث بکشم. یه دخترعمه داشتم از من 5

قد کوتاه و سکسی بیشتر بخوانید »

کس سناتوری

امروزشب بیست یکم ماه رمضانه با دوستم سروش رفتیم عرق سیری خوردیم به فاتحه دعوت بودیم رفتیم حسینیه شام دعوت شدیم، حیاط حسینیه عروس داداشم اومد دست داد بدجوری تیپ زده بود موهاش باز یه مانتو کوتاه تنش تاپی پوشیده بود تا تکان میخورد شکمش دیده میشد مست بودم تو گوشش گفتم معصومه دیووونتم گفت

کس سناتوری بیشتر بخوانید »

اتوبوس خوشبختی

اتوبوس خوشبختی *** نمیدونم چرا انگار نیرویی بمن دستور می‌داد با هواپیما نرو برو با اتوبوس این سفرتو انجام بده خرج و مخارج سفر بعهده شرکتمون بود بخاطر پولش نبود باور کنید نی ویی عجیب بمن می‌گفت باید با اتوبوس بری!! منتظر اتفاق غیر مترقبه بودم و دل شوره داشتم!! عصر پاییز 99 ساعت 8

اتوبوس خوشبختی بیشتر بخوانید »

شهلا جنده ی من شد

خیلی وقت بود شهلا رو تو خیابون میدیدمش. همیشه اتفاقی و تصادفی جلوم سبز می شد. با اینکه سنش از من خیلی بالاتر بود، ولی چهرۀ خیلی سکسی و جذابی داشت. شاید مردای دیگه اونو شبیه یه زن معمولی میدیدن: بدون آرایش و بدون لباسای چسبان؛ ولی من که به زنهای جاافتاده و بالغ علاقه

شهلا جنده ی من شد بیشتر بخوانید »

همه ی مردها آرزوی گاییدنمو دارند

سمیرا هستم ۳۲ ساله از تهران همه مردهای خانواده شوهرم آرزوی گاییدنمو دارند و برام کص لیسی می کنند ولی عرضه ندارن جز یکیش! بیش از ۸ ساله ازدواج کردم هنوز بچه دار نشدم شوهری به ظاهر خوشتیپ و مردونه ولی خالی از حس سکس دارم بیش از دو سال بود سکس نداشتم و دیونه

همه ی مردها آرزوی گاییدنمو دارند بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا