داستان سکس

داستان سکسی جدید فقط در سایت بزرگ شهوتناک.

فرشته‌ای برای دو کیر

سلام حمید هستم ۲۸ ساله از مشهد با سایت شما ماههاست آشنا شدم خیلی از نوشته های افراد را خونده ام بارها تصمیم گرفتم سرگذشت خودمو فرشته رو بنویسم دو برادر و یک خواهریم من کوچکترین آنها هستم خواهرم بزرگتر از ما داداشم حامد ۷ سال از من بزرگه ۹سال پیش سرباز غایب بود ازدواج […]

فرشته‌ای برای دو کیر بیشتر بخوانید »

منتظریم کی شب حمله فرا میرسد

سه سال پیش زمستان ازدواج کردم 18ساله بودم شوهرم 25ساله بیش از ده روز کیرش بخاطر استرس سفت نشد از فامیل و غریبه همه فهمیدن تا پسر دایی شوهرم دکتر متخصص قلب است برای مبارکی با خانواده که خارج بودن اومدن خونه پدر شوهرم بودیم بخاطر اونها کلی از فامیل های نزدیک از شهرستان هم

منتظریم کی شب حمله فرا میرسد بیشتر بخوانید »

خواهر خانمم

خواهر خانمم من مدت زیادیست با این سایت آشنا هستم و اغلب نوشته های افراد را میخونم سه سال است ازدواج کرده ام الان 39 سالمه زنم 30 سالشه اسمم «آ.پ» است تن به ازدواج نمی‌دادم چون نخستین عشقم نصیب یکی از فامیلهای نزدیکم شد که از هر لحاظ من سر تر بودم شغل خوبی

خواهر خانمم بیشتر بخوانید »

کلید ترقی‌

سکس با زندایی کلید ترقی‌ ام در آینده ۱۸ ساله اندام متناسب و ورزیده عضو باشگاه بسکتبال هستم اسمم سیناست چند شب پیش اتفاق جالبی برایم افتاد فکر می‌کنم زندگیمو تغییر بده می پرسید چرا؟ و چگونه؟ مینویسم دوست داشتید بخوانید و پند بگیرید عمویی دارم حدود ۶۰ ساله ورزشکار بوده و الانم از ورزش

کلید ترقی‌ بیشتر بخوانید »

بازگشت از هایپر

من عمید هستم بیغیرت کونی چند روز پیش از هایپر ساعت حدود 11 بود برگشتم خونه یه چیزی بردارم تا رسیدم دم در واحد دیدم صدای زنم داره میاد بعد هم صدای یه پسره بعد ها فهمیدم تعمیر کار که پسره داشت میگفت شوهرت نیاد که دیدم زنم گفت نترس اون ساعت 2 3 میاد

بازگشت از هایپر بیشتر بخوانید »

یک اتفاق باور نکردنی

امروز جمعه ۱۲ اسفند قرار بود در کارخونه موروثی پدریمان که مال ۶ وارث بود بعد از سالها جلسه بذاریم تا تکلیف ادامه یا فروش کارخونه گرفته بشه از وراث چهارتن سه برادر و یک خواهر که ایران نیست منو وکیل کرده و ورثه‌ی دو برادرمان که فوت کرده بودند هر‌کدام یکی ۵ فرزند و

یک اتفاق باور نکردنی بیشتر بخوانید »

یک اشتباه

دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی می‌گرفتم دستمو به شکمش می‌زدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست می‌کشیدم ولی رون و باسنشو روم نمی

یک اشتباه بیشتر بخوانید »

ترشحات یک مغز جقزده

ترشحات یک مغز جقزده *** سلام اسم من حسینم ۲۱ سالمه کیرم ۲۰ سانته و کلفته و میترا هم همسایمونه حدود یک و هفتاد پنج قدشه و حدود ۳۵ سالشه این سفیده کون بزرگ و کسش که نگم براتون . من خیلی تو کفش بودم و بیشتر موقع ها با اسمش جغ می زدم .

ترشحات یک مغز جقزده بیشتر بخوانید »

گاییدن زن یک آخوند عمامه سیاه

گاییدن زن خوشگل یک آخوند عمامه سیاه… اوایل پاییز امسال آخوندی همسایه دیوار به دیوارمون شد خونه هایی که ما زندگی می‌کنیم گاز کشی نشده ویلایی دوقلو هستن آخوند قلوی سمت شمالی را تازه خریده ما سمت جنوبی بودیم دیواری دو جداره بین این دو ویلا هست و محوطه مان مشترکه روزی خواهر بزرگم شنیدم

گاییدن زن یک آخوند عمامه سیاه بیشتر بخوانید »

سکینه کرونیکلز

اسمم سکینه است ۳۶ ساله که چند سالیست اسممو برادر شوهرم عوض کرد پدرمو نمی بخشم که اسم ایرانی برام نگذاشت؟! بچه بودم مقنعه سرم بود پشت سر مامان و بابام ادای نماز خواندن را در میاوردم تا یادم دادند از شش سالگی روزه کله‌گنجشکی بگیرم تو نه سالگی که جشن تکلیف تو مدرسه برامون

سکینه کرونیکلز بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا