سکس زن شوهردار با مرد غریبه

سکس زنهای شوهردار با پسرای جوون و کص دادنشون به بکن‌های تازه کار و کیرکلفت.

دوران خاکستری

تولد چهل سالگی برای یک زن تاریخ متفاوتی است. یک زن ممکنه سالها به تولد چهل سالگیش فکر کنه. ممکنه دلشوره بگیره. چراکه فکر میکنه دروازه ورود به سراشیبی پیرشدنه. اینکه هرروز که بیدار بشی فکر میکنی شمارش معکوس به مرگ و رنج سریعتر از دیروز میشه. خیلی از زنها تو تولد چهل سالگی حسرت […]

دوران خاکستری بیشتر بخوانید »

چه کیری داری شوهرم قربونت بره

سلام من بابک هستم ۲۵ سالمه بابام تو تصادف فوت میکنه من و مادرم هستیم یک خواهر بزرگتر دارم که پنج سال از خودم بزرگتره و ازدواج کرده شوهرش پسر خوبیه بعد از فوت دولت خونه و مغازه ها رو تقسیم کرد ولی مقداری از خونه و یک مغازه به خواهرم رسید ولی خواهرم به

چه کیری داری شوهرم قربونت بره بیشتر بخوانید »

دکتر مهربون

سلام می خواستم داستان حامله شدن زنم از دکترش براتون بگم من و زهرا با هم ازدواج کردیم بعدمدتی رفتیم سرخونه زندگی زنم خیلی خوشکل بود من نمیتونستم زنم حامله کنم. تا این که زهرا گفت بریم پیش دکتر با اصرار او رفتیم پیش دکتر دکتر مرد بود سنش ۴۰سال داش بعد این که صحبتهام

دکتر مهربون بیشتر بخوانید »

شهوتیم چیکار کنم خوب

من نرگس هستم ۳۲ ساله و همراه شوهرم فرزاد در یکی از شهرهای شمال زندگی می کنیم.زندگی خوب و عادی داریم ولی فرقمون اینه که من خیلی شهوتی هستم ولی فرزاد عادی و معمولیه هفته ای یکی دو بار سکس میخواد.۷ ساله که زندگی میکنیم ولی توی یکی دو سال اخیر بدجور هوس سکس با

شهوتیم چیکار کنم خوب بیشتر بخوانید »

مادرشوهر ساکت

سلام مهناز هستم یه زن پنجاه و پنج ساله با یه جثه کوچیک ۴۲ کیلویی پوست سفید موهای بلند و عینکی و ممه‌های کوچیک.خیلی ساکت و صلح جو هستم و اصلا دنبال دردسر نیستم. یه پسر و عروس دارم که با هم زندگی می کنیم. عروس خوشگلم اسمش آتناست و پسرمم علی. تازه با هم

مادرشوهر ساکت بیشتر بخوانید »

انگار هورنی شده بود

سلام اسمم نیما و ۳۵ سالمه بعد ۷ سال زندگی با سمانه یه چت تو تلگرام خوندم ازش که پشمام فر خورد ، تو پیامهاش با خواهر من نوشته بود که از دست من خسته شده 🙁 نوشته بود اصلا بهش توجه نمیکنم و نه سکسی نه محبتی فقط اسممون زن و شوهره ،گفته بود

انگار هورنی شده بود بیشتر بخوانید »

کنده کار

برای اولین بار بود از افغانستان اومده بودم ایران.تنها چیزی که داشتم یه گوشی ساده بود و لباس تنم و امیدوار بودم یه کار خوب پیدا کنم که هم جای خواب داشته باشم و پولی در بیارم…یک هفته بعد از رسیدنم از طریق یکی از دوستانم که خیلی وقت بود ایران بود برام کار پیدا

کنده کار بیشتر بخوانید »

مجبور شدم

من عرفانه هستم 45 سال سن دارم و متاهل و دوتا بچه دختر بزرگم 19 سالشه و دانشجو دختر کوچیکم 9 سالشه و کلاس سوم ابتدایی ما خانواده آرومی هستیم و کاری به کار کسی نداریم قضیه اینه که چند سال پیش یکی از فامیلای شوهرم خیلی مزاحمم شد تا بتونه مخمو بزنه ولی من

مجبور شدم بیشتر بخوانید »

ساختمان پرماجرا

ساختمان پرماجرا سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان نسرین هستم میخوام اتفاق هایی که تو ساختمون ما افتاده رو براتون تعریف کنم تو چندتا قسمت من متاهلم و یک دختر 12ساله دارم و همسرمم کارمند یکی از ادارات دولتیه من42سالمه و قیافم خوشگل و هیکلم ورزشکاری چون ورزش میکنم چندساله.   شروع اتفاق ها

ساختمان پرماجرا بیشتر بخوانید »

مچ گیری از خانومم

سلام من مردی چهل و پنج ساله و زنم سارا با اسم مستعار 38ساله با بدنی خوش فرم و سینه هفتاد و پنچ و بدنی سفید ازایلام ودوستش مهدی که سیستم فروشی داره مخ زنمو میزنه و باهم قرار میزارن برن بیرون صحبت کنن توماشین ولی باهم رفته بودن خونه من به زنم شک داشتم

مچ گیری از خانومم بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا