سمانه کوچولو و کیر شوهرخاله

سلام اسمم سمانه است و ۲۴ ساله و متاهل این داستان برمیگرده به به دوران مجردی و ۱۴ سالگی من برای اولین بار فیلم سوپر بابایی رو پیدا کردم و دیدم خیلی هیجان انگیز بود یه دختر نوجوان داشت به یه مرده کون میداد حالم خراب شد دستم رو بردم تو شرتم و خودارضایی کردم ارگاسم شدم و تا ۲ هفته احساس گناه میکردم اما بعد از مدتی دوباره رفتم سراغ فیلم اینبار دیگه با یه خیار کوچولو شروع کردم اوف چه حال داد کونم و نوک اون خیار که میرفت توش ،،تو گوشی مامانم یه پیام از خاله دیدم که بهش گفته بود به شوخی کونی، بعدا فهمیدم مامانی هم از سکس کون لذت میبره ،تقریبا معتاد به فیلم سوپر شده بودم که یه بار لو رفتم و شوهر خالم که ۳۸ ،۹ سالش بود منو در حین دیدن فیلم و خود ارضایی دید خیلی ترسیدم گریه و التماس به شوهر خاله دیوث که به کسی نگه اما پدر سگ میخواست باج بگیره گفت که ساعت ۱۲ فردا میاد دم مدرسه ما و منم باید به مامانم بگم که کلاس اضافی گذاشتن مدرسه و یکی دو ساعت دیرتر میام خونه گفتم میخوای چکار کمی باهام گفت نترس اگه دختر خوبی باشی و حرفم رو گوش کنی هیچ ترسی نداره و منم به بابات نمیگم که چه غلطی میکردی .

 

میدونستم که چه بخوام و چه نخوام فردا اولین مرد زندگیم رو تجربه میکنم و چه بهتر که شل کنم و لذت ببرم رفتم حموم و شیو کردم و آماده دادن بودم اومد با ماشین دنبالم سوارم کرد و برد یه خونه که نمیدونم خونه کی بود ،اونقدر باهام مهربون بود و کارش رو بلد بود که کم کم عاشقش شدم نیم ساعت فقط شوخی می‌کرد و می‌خنداند منو و کم کم شروع بع تعریف از اندامم کرد و زیبایی و… بهش اعتماد کردم و اومدکنارم و یه بوس گرفت سرمو از خجالت انداختم پایین سینه های اناری کوچولو رو با دستش گرفت و دوباره بوسیدن رو شروع کرد حشری شدم اما خجالت میکشیدم نگاهم به برآمدگی شلوار و کیرش بود گفت میخوای ببینیش حرف نزدم زیپو کشید و سالار رو در آورد بزرگ بود و وسوسه انگیز دستم رو گذاشت رو کیرش گفت بگیرش گرفتم اما خیلی کلفت بود دودستی گرفتمش خندید دلم میخواست بخورمش اینقدر ناز و هوس بر انگیز بود کیر کلفتش ،سرشو گذاشتم دهنم چه طعمی داشت چه بوی لذت بخشی دستشو گذاشت رو باسنم منم کیرش میخوردم ،آروم دستشو بورد تو شرتم خیس خیس بودم رو تخت به حالت دمر خوابیدم و اونم نشست پشتم و با آب کسم کونم رو حسابی تحریک کرد و با انگشت آماده کرد یه تف انداخت و سرشو ءذاشت تو کونم

 

ووییی چه دردی جیغ زدم دوباره نازم کرد بوسم کرد و با انگشت گشاده کرد اینبار ۲ تا انگشتش تو کونم بود و گفت هر وقت خودت خواستی بگو کیرمو بزارم توش با اشاره سر گفتم بزار الان موقعشه آروم نصفه کیرش فرو کرد و تلمبه زد و چند بار ارگاسم شدم و کشید بیرون و آبشو ریخت پشتم ،ووویییی خیلی حال داد . میخواستم زن شوهر خالم باشم میخواستم تا عمر دارم فقط منو بکنه ، رفتم خونه و از اینکه به صورت مامانم نگاه کنم خجالت میکشیدم اونقدر مامانم سوال پیچم کرد و خودش سر حرف رو باز کرد تا بلاخره بهش گفتم که دخترش امروز واسه اولین بار سکس کرده ولی نگفتم که طرف شوهر خاله هست و… اونم نپرسید فقط گفتم که از پشت دادم اونم کاملا درکم کرد و سعی کرد راهنماییم کنه که از کاندوم استفاده کنم و با هر کسی نخوابم و …. ۲ روز بعد دوباره شوهرخاله اومد دنبالم که منو ببره بکنه اما بهش گفتم که مامانم فهمیده و اگه الان منو ببری شک میکنه بزار فردا بهش بگم دیر میام و….

 

اونم قبول کرد و فردا که اومد منو ببره بهم یه حرفی زد موقع سکس که شوکه شدن گفت مامانت از تو تنگ تره گفت مامانت رو میکردم کیرم تا نصفه بیشتر نمی‌رفت اما تو ماشااله با این جسه ریزی کل کیرم رو میکنم تو کونت هیچی نمیشه،اونجا بود که فهمیدم مامانم هم به بابا خیانت میکنه رفتم خونه بهش گفتم که امروزم سکس داشتم و اینکه میدونم اونم با عمو محمد یا همون شوهر خاله رابطه داره اولش کتمان می‌کرد اما بعد که فهمید همون دیوث که اونو میکنه پارتنر منم هست و منو هم دو بار کرده از کون همه چی رو لو داد و گفت ۱۰ ساله که داره بهش میده چون بابا از نظر جنسی قوی نیست مامان هم مجبوره خودشرو با مردای دیگه ارضا کنه و این طبیعت زندگیه ،عمو محمد تو اون سالها اونقدر منو کرد که وقتی شوهر کردم شوهرم فهمید که من مجردی هام چه غلطی میکردم و سوراخ کونم که داغون شده بود خودش گویای همه چیز بود ،اون موقع ها عمو محمد دلش می‌خواست یه بار همزمان منو مامان رو بکنه اما مامانم هیچوقت راضی نشد فقط یه بار منو برد تو اتاق خواب و سکس کردیم و بعد اومدیم تو پذیرایی و رو کاناپه جلوی من مامانم رو کرد . بنده خدا خالم به خاطر سردی جنسی شوهرش مدام میرفت دکتر روانشناس تا راهنمایی بگیره بدبخت نمی‌دونست خواهر و خواهر زاده اش کمری واسه شوهرش نمیزارن که به اون برسه.