چک سفید امضا

«طولانیه هر کاری کردم کوتاهتر کنم نشد لطفا بخونید دوس دارم در شادیم شریک باشین»
سلام آناهیتا هستم 29 ساله متأهل در یک کلام بسیار زیبا هستم از شهرهای اطراف تهرانم خواستگارهای زیاد از 15سالگی از آشنا و غریبه داشتم تا به یکی از دهها خواستگارم تو 18 سالگی با تشویق مامانم اوکی دادم و 19 سالگی ازدواج کردیم همسرم محمود در خانه ای بزرگ بالای 1000متری حیاط دار و باغدار که دو ساختمان جدید ویلایی یکیش دوبلکس بزرگ و یکیش نقلی دوبلکس و یک ساختمان قدیمی ته باغ که حکم انبار داره پیش پدر مادر و برادرش مهبد زندگی میکنیم خواهرشان متأهل کارمند شهرداری در یکی از نزدیکترین شهرهای تهران زندگی میکنه سه سال از من بزرگتره
پدر شوهرم مغازه کود و سم فروشی داره مادر شوهرم معلم است محمود مهندس کشاورزی رو زمینهای پدریش مدیر کشت و کارش بود و درآمد خوبی هم داشت بیشتر اوقاتش خانه بود بارها خواهرش مهشید خواست هردومونو استخدام شهرداری محل زندگیش کنه قبول نکرد و بمن گفت نیاز به کارکردن تو نیست با زندگی متوسط علیرغم خواست محمود قصد بچه دار شدن هم تا حالا ندارم
برادرش مهبد زمان ازدواجم ترم اول رشته باغبانی بود عاشق مهبدم 7 سال اختلاف سن با همسرم داره مهبد نیمه اولی اردیبهشتی و من اواخر نیمه دوم بچه‌ی یکسالیم

 

مادر شوهرم زهرا فروشگاهی بزرگ کود و سم و بذر و لوازم آبیاری و نایلن و مانند آن در شهر محل زندگیمون خرید چهاردونگ به مهبد داد دو دونگ خودش که ضمن ادامه‌ی تحصیل مشغول هم شد
محمود خوشی زد زیر دلش علیرغم مخالفت همه سال 99 رفت تو عراق شد مدیر شرکت کشت و صنعت ایرانی عراقی با حقوق نسبتا خوب که 22 روز عراقه 8 روز ایران ایاب‌و ذهاب با خرج شرکته
زمین های خودشان را هم داد اجاره و با توافق خودم خونه خودمون که مهریه‌ام بود دادیم اجاره تو ساختمان پدرمادرش با نصب درب آکاردونی در ابتدای پله تو دوبلکس بالا ساکن شدیم
منم کارشناسی معماری داشتم همچنان تو شهرداری محل خدمت مهشید که کارمند اونجاست تو اون شهر دفتر صوری داشتم و حق امضای طرحهای ساختمانی، بیمه یکی از پیمانکاران شهرداری هستم تا حالا کارفرمایم را ندیدم چون از بدو ازدواجم مهشید منو محمود حتی مهبد را که تحصیل میکردیم بیمه آن شرکت کرده
با رفتن محمود به عراق هر از گاه پیش مهشید چند شب چند شب میماندم شوهرش مکانیک ماشین آلات سنگینه نسبت به مهشید خیلی پیره آدم خوب و دست دلبازیه مثل پدر با من برخورد داره عوضش مهشید خیلی خوشگل قرتی و مد روزیه البته به زیبایی من نمیرسه اینو خودشم میگه، با داشتن دوقلوی پسر که هر دو محصل در خارج از ایران از 8 سالگی هستن، خونش خلوته شبایی که پیشش میمونم اغلب شوهرش خیلی دیر میاد طوری که من بیشتر خوابم اما مهشید همیشه چت میکنه چون هر وقت شب بیدار میشم و بی خوابی سرم میزنه صداشو از اتاقش میشنوم اوایل فکر میکردم با پسراشه و اون همه قربان صدقش میره
تا یکشب گفت راستی مهندس رستمی را تا حالا دیدی؟
میدونستم مدیر عامل شرکتیه که منو مهبدو محمود بیمه هستیم ، گفتم نه توضیح از مردونگی و بذل و بخشش و ثروت فراوان و اگه کمک او نبود تو شهرداری اینهمه ارتقا نمییافت و حتی مسبب اعزام مهیار و مهران هم او بوده! کانادا تو خونه او پانسیون هستن

 

به مرور هر زمان که خونش بودم از مهندس رستمی بیشتر برام گفت عکسشو دیدم مرد چهارشونه با موی سر جوگندمی کمی چاق ولی چاقی خیلی بهش می‌اومد بسیار تیپ جنتلمن تا اینکه با لپتاپش شبی با مهبد و مهران چت داشت منم باهاشون حرف زدم بعد مهندس رستمی تماس تصویری گرفت حس زنانگیم مدتها بود چگونگی روابط مهشید با او را سرچ میکرد اما وانمود نمیکردم تا زنگ خورد از جلو دوربین رفتم کنار به دو دلیل که یک خیلی لختی بودم، دوم نمیخواستم وارد خلوت مهشید بشم ،مهشید گفت امل بازی در نیار مهندس رستمی همش خارجه الانم از دبی تماس گرفته بیا دیدت فرار نکن گفتم باشه، ارتباط دایر بود نگو حرفارو می‌شنوه اونجا مهندس رستمی را دیدم لخت با شلوارک پرچم انگلیس پاش تو فضایی مثل باشگاه کوچک بود نگو هُتله تو حمام و جکوزیه با من آشنا شد حال شوهرمو پرسید و حال و احوال اداری و کاری با مهشید کرد گفت با رضا (شوهر مهشید) تماس داشته و چی میکرد دونستم ایشان مکانیک ماشین آلات شرکتشه یه مغازه هم تو شهر به مهشید فروخته اونجا هم مکانیکی داره
دونستم آقا رضا دو سه روز ممکنه نیاد خونه چون بولدوزری در سمت چرمشهر خراب شده اونو باز کرده لازمه دو سه شب اونجا باشه تا راهش بندازه
چند تا دستور کار به مهشید داد انگار کارفرماشه! در حالیکه مهشید بعنوان شهرداری کارفرما بود ! آخرشم گفت یادداشتتو بده دفتر فنی دست اجاقی هماهنگ کردم تا دستور کار را ناظر مقیم به شرکت ابلاغ کنه!!! مهشید با ناز گفت پس من چی؟! گفت مثل همیشه حق تو پیش خودمه عشقم! زود حرفشو خورد گفت خانم مهندس زحماتتو جبران میکنم اونجا میدونی که چقدر ضرر میکنم ، مهشید گفت من اون ست ایتالیایی را که گفتم میخام! باز طفره رفت و خدا حافظی کرد
مهشید رک گفت می‌بینی این همه من لارج زندگی میکنم‌و تامینم از برکت ایشانه پیش تو نخواست لو بده یه ستی را قراره برام بگیره ۳۰۰گرم طلای ۲۲ داره بماند جواهرش که اونم بالای ۵۰ قیراطه!! تا این دستورکارو براش بگم ابلاغ کنن
الان از ژورنال نشونت میدم، آورد نشونم داد آب دهنم راه افتاد .

 

شام خورده بودیم من باید رو نقشه های که مهشید سفارش کرده بود کار میکردم رفتم با لپتاپم تو هال مشغول شدم اصلاحاتمو اعمال کردم و تمام شد ساعت نزدیک دو بامداد شد خواستم بریزم فلشم دیدم کیفم تو اتاق مهشید جا مونده چراغ خوابش و لپتاپش طبق معمول روشن بود.
درو زدم گفت بیا تو دیدم رو تخت دمرو خوابیده لخت فقط شورت تنشه بدون سوتین لپتاپ جلوشه ولی تا کرده بدون اینکه بپرسم گفت تا زنده ای و جوون و خوشگل باید از تنت لذت بدی و لذت ببری پول چاپ کنی!! مگه چی میشه؟! این یه ذره گوشتی که منوتو داریم چک سفید میمونه باید نقدش کرد و هی ازش به زندگی زد و سختی نکشید !!
گفت مهندسو سالهاست خرش کردم هر چه میخام میگیرم ! فکر نکنی رابطه دارمااا!؟ فقط چت! و کمی ناز تو هم زرنگ باشی اگه محمود خریت نمیکرد می‌اومدین اینجا هر دوتاتون و استخدام میکردم تو با این زیبایی بی نظیرت لایق شهرداری با این زیبایی شهردارو باهات دوس میکردم اونقد تیغش میزدی تو یکی دو سال خودتونو می‌بستین با خواهر منشیش که چنگی به دل هم نمیزنه باهاش رابطه داره تو یک سال نشده صاحب خونه از تهاترها شده ! گفتم تهاتر چیه؟ گفت املاکیه که شهرداری مفت گیرش میاد جای پول به پیمانکاراش میده اما اغلب ناظرها و مسئولین پشت پرده معامله میکنن به پیمانکار مفت می‌فروشن بعد ازش ارزون میخرن همه به پول میرسن !! به این میگن تهاتر
گفتم یعنی من باید با شهردار سکس کنم تا خونه گیرم بیاد؟ خندید گفت امل خانم کی گفتم سکس کن مگه میذارم!! تو فقط این سینه های خوردنیت هر کدام دیدنش یک ویلاست فقط نشونش میدی و تیغتو میزنی اگه عرضشو داری بسم اله از فردا کلیدشو بزنم برو فکراتو بکن صب بگو ،
برو! مهندس منتظرمه دارم چهار میخش میکنم تا صب ست سرویسو برام بفرسته دستور کار را بدم دفتر فنی ابلاغ کنه تا نفرسته انجام نمیشه! دیگه منتظر رفتنم نشد لپتاپو باز کرد چتشو ادامه داد مهندس پرسید کی بود؟ گفت آناهیتا کیفش مونده اینجا نقشه ویلای حاج اقا ظفری را کار میکنه مهندس رو تختش یه ملافه روش بود ندونستم شورت تنش بود یانه گفت خسته نباشه نمیدونم اون منو دید یا نه
اومدم بیرون و هوس ویلا دار شدن اونم شمال نذاشت تا صب خواب تو چشام بره تازه خوابم برده بود مهشید صدام کرد گفت برو دوش بگیر سرحال شو بیا با حاج اقا ظفری مگه قرار نداری؟(ظفری اخوندی است که پسراش تو شهرداری شاغلن تازه استخدام شدن) دوش گرفتم و آماده شدم گفت صبحانه شهرداری میخوریم دیر میشه رفتیم شهرداری آخونده با زنش نشسته بودن اتاق انتظار رفتیم سه تایی تو اتاق مهشید تغییرات خواسته شده‌ی خانمش را که کاملا با حجاب بود خوشگل و تحصیل کرده، دونه به دونه توضیح دادم دید و باز چندتا تغییر کوچولو خواست همونجا انجام دادم ریختم تو فلشم و مهشید گفت حاج‌ آقا ببر اتاق تکثیر .

 

رو برگه های A3 پرینت رنگی بگیر بیار آورد امضاشون کردمو کارتمو آخونده گرفت از باجه ی داخل شهرداری مانده ی اجرتمو واریز کرد و رفتن
مهشید گفت بریم آبدارخونه کارت دارم ،رفتیم گفت اینجا دوربین نیست چی کردی؟ فکراتو کردی؟! ویلا میخای یا نه؟
گفتم چرا که نه چی باید بکنم شالمو بازتر کرد تا موهام قشنگ دیده بشه، لختی گردنمو تا اونجا که میشد سمت سینه هام باز کرد گفت ماه شدی زنداداش مااااه پاشو بریم اتاق شهردار تا جلسات شروع نشده یه چراغ سبزی بده تا بگم چکار کن! تو فقط گوش کن اونچه من میگم! الکی از خودت چیزی نگو مواظبتم! رفتیم اتاقشو یکی دو تا نامه بود نگاه کرد زیرنویسی کرد و به معاونش که پارتیشنی بینشان هست داد .
میزشو مرتب کردو رفتیم اتاق مدیر دفتر شهردار بدون هماهنگی با مدیر با او درو باز کردو رفتیم تو خیلی صمیمی با شهردار احوال پرسی کردو منو معرفی کرد نگفت زنداداشمه گفت میخام کمک دستم بشه یه جایی براش دستور بده باز کنن شهردار واقعن خوشگل و باکلاس و جوان برازنده ای بود از محمود جوانتر و خوشتیپ تر !
اسمو مدرکمو پرسید و سابقه کارم تا من بگم مهشید مفید و مختصر گفت همونجا قول مساعد داد اومدنی بیرون تا دم در، بدرقمون کرد . مهشید تا درو بست گفت آقا دوماد عاشقت شد! خخخ
کارمندای زن جمع شدن تو یه اتاق و مردا نمیدونم ،صبحانه خوردیم.
ساعات پایانی وقت اداری مهشید به معاونش گفت من میرم بازدید شاید وقت نشه برگردم کار واجبی داشتی بزنگ
بمنم گفت پاشو خانم مهندس حقگو بریم شیرینی استخدامتو بگیر فردا بچه ها بخورن معاونش تا شنید بمن تبریک گفت تشکر کردم نمیدونستم چکاره ام اومدیم بیرون دلهره داشتم توضیح داد بصورت موقت و آزمایشی سه ماه استخدام شدی
بعنوان کارمند دفتر فنی فعلا آموزشی مشغولی با حقوق و مزایای خوب و … چیزی که خونه بهت میگم باید شروع به مخ زنی کنی نباید شهردار بفهمه زنداداشمی گفتم ممنون و دلشوره‌ی عجیبی داشتم انگار خواب میدیدم یا دارم تازه تو خونه بخت می‌رم !
رفتیم قنادی چند کیلویی شیرینی برای فردا سفارش داد رفتیم خرید لباس مناسب برای من که تقریبن ست بقیه باشه همه جا مهشیدو میشناختن مانتو کلاهدار تیپ پالتوی سورمه ای پائیزه خوشرنگ زیپدار با ست شلوار دو دست گرفتیم و گشتی زدیم و رفتیم خونه

 

زنگ زد خانمی یه شماره اعتباری آورد یه گوشی ردمی نوت 10 برام خرید فروشنده پول نگرفت خیلی هم انگار بیشتر از اون به مهشید بدهکاره گفت باز جبران میکنم تا اومدیم بیرون گفت مغازشو دیدی؟ من با تهاتر براش جور کردم بهم بدهکاره 100م تیکه تیکه ازش میگیرم با برداشتن این دیگه طلبی ندارم شاید یکی دو تومنی هم بیشتر داده اینم هدیه کار و استخدام جدیدت از من!همونجا بغلش پریدم و تشکر کردم گوشی خودم ردمی A1+ بود دایم هنگ!
گفت اینو بذار برای چت و خصوصی هات این شماره هم مال خودت مال مامان یه خانم مطمئن است فوت کرده به هیچ کسی نده جز شهردار!
یه شماره روند ایرانسلم بنام خودم گرفت اونم انداختم توش حالا دو گوشی با چهار خط داشتم اومدیم سمت خونه پرسید آرایشگاه کی رفتی؟ گفتم خودم بندانداز دارم یادم نمیاد کی ارایشگاه رفتم ابروهام خدادادی خیلی کار نمیبره خودم ورمیدارم بدنم هم مو نداره
زنگ به آرایشگاهش زد وقت برای منو خودش گرفت رفتیم خونه ناهارو خوردیم
رفتیم بوتیک زنانه باز همه احترامشو گرفتن لباس زیر و تاپ و شلوارک و چند تا پیراهن سکسی خوش رنگ اوردن پرو کردم گفتم بی نظیره خودشم چندتایی گرفت جالبه اونجا هم پول نداد حساب کردن فروشنده گفت بسلامت در اومدیم گفتم اینجا را هم با تهاتر بهش دادین ؟
گفت نه این پاساژ نصف بیشتر مغازه هاش مال شهرداریه اجاره دادیم به اشخاص حقیقی هر چه ببرم مفته چون ریش و قیچی دست خودمه!!!
عصری رفتیم آرایشگاه ابروهامو مدلشو عوض کرد خودمم باورم نشد چقدر سکسی تر شدم رژ قرمز جیگری خاصی زد خط چشمامو با پف چشام سایه های‌لایتی زد که به روح مامانم قسم نفسم تو سینه ام حبس شد دلهره داشتم این منم؟! ارایشم با لباسم ست شد
خودشم مثل من آرایش کرد واقعن ماه و خوردنی شدیم و تا برسیم ماشینمون پیر جوانی نبود محو تماشایمون نشن و متلک نگن
اومدیم خونه زنگ زد از بیرون کباب قفقازی آوردن تا حالا نخورده بودم گفت طوری بخور آرایش لبهات بهم نخوره هرچند رژی که زده بود دو تا گرفتم ازش
میدونستم شب با من کار داره خیلی استرس داشتم به شهردار زنگ زد گویا جریانشو گفته بود گفت جلسه ی مهمی برات گذاشتم کی وقتت آزاده؟!
گفت ساعت ۱۱ شماره منو داد و بعد قطع کرد

 

توضیح داد چکار کنم، قبلش اماده‌ام کرد تو آینه باور کنید خودم به خودم حسودیم میشد مهشید گفت حتمن ازت درخواست مکالمه تصویری می‌کنه هیچ خجالت نکش خودتو طوری نشان بده که انگار انتطار نداشتی و تو خونه اینجوری می‌چرخی راس ساعت یازده گوشیم زنگ خورد صدای گرم شهردار بود سلام کردو منم جوابشو دادمو رفتم اتاق درو بستم تا راحت باشم
آنا جون خوبی؟
مرسی مهندس
از کاری که مهشید گفت راضی هستی؟
مرسی لطف کردین خییلی
آنا جون از خودت بگو شنیدم تو هم مثل من داری تنهایی میکشی
مهندس مگه خانمت کجاس؟
ایران نیست زیادم با هم جور نیستیم
میشه تصویری چت کنیم ؟
هر چه شما بخای

 

 

قطع کردم قلبم از سینم داشت میزد بیرون منتظر شدم تماس بگیره با تاپی که تازه خریده و با آرایشم ست کرده بودم با موهای مدل مصری پرپشت پرکلاغی لحظه به لحظه استرسم بیشتر میشد که زنگید اونم بخودش رسیده بود ریششو آنکارد کرده بنظرم زیر ابروشم ورداشته بود با یه زیر پوش رکابی مشگی و پیژامه تا منو دید هیجان را تو چشماش دیدم
:سلاااام عزیییزم چقدر با تیپ اداره فرق کردی!! فتبارک‌اله ! آنا جووون خودتییی؟!
:سلام مهندس اره خودم هستم اینجا خونس مانتو تنم نیست خخخ ببخشید نمیدونستم تصویری میخایم حرف بزنیم اجازه بده لباسمو عوض کنم
:نه نه نه همون عالیه ضمنن من اسمم کیوان است مگه مهشید نگفته؟
:نه نمیدونستم اقای مهندس
:آنا جون هی نگو مهندس غریبه میشیم مگه اداره است بگو کیوان
:باشه اخه بی ادبیه آقا کیوان
:واااای چه کنم از دستت آنا جون تا دیدمت اسیرت شدم آقا دیگه از کجاش در اومد بگو کیوان نه کم و نه بیش
:چشم کیوان جوون
:آخخخ چه صدایی هم داری آنا جووون چرا خدا همه چیزو یک جا بتو داده ؟! برم ذاتشو که دستش بیکار بوده و سر حوصله تو را تنها آفریده!
:چرا از خودت نمیگی تو هم خوشگل و خوشتیپی ماشالا مثل خارجی ها با ریش بور و موهای بلوند عینهو آلمانیا هستی
:مرسی عشقم به یک تار موی تو نمیرسم
داشت از گردن به بالامو میدید گهگاهی کرم می‌ریختم کمی پایین تر میرفتم تا خط سینه هام که باز بود نشسته بودم تا رو نافم و پایین‌ترشم نشون می‌دادم رو پاهام ملافه بود بدون اینکه انگار خودم بخوام کمی جابجا شدم تصویرم تا روی ملافه تو لنز بوده
:آخخخخ عزیزم موبایلتو اینجوری بگیر تو حوری بهشتی تو فرشته‌ای تو همون گم شده ام هستی که پیدات کردم
زود رفتم رو صورتمو
:ببخشید متوجه نبودم کیوان
:آخ جووون چه زیبا میگی کیوان جون راحت باش اون ملافه را هم بنداز کنار مگه شورت تنت نیست عشقم؟!
:چرا شلوارک تنمه اخه بی ادبیه
:زود باش تا سکته را نزدم ملافه را وردار مرگ کیوان
:خدا نکنه عشقم نگو دلم هرری ریخت ، بدخواهات بمیرن چشم عزیزم تو بگو بمیر برات می‌میرم!
ملافه را انداختم کنار دوربینو تمام قد از پاهامو همه تنم که رو تخت تکیه داده بودم را دید گفتم دیدی عشقم پسندیدی؟!
:جووووون تو را خدا نگهش دار پایین پایین‌تر برو روی رونات دختر چی کردی؟! دیووونتم چه برقی انداختی؟! جووون اوون خوشگلتم چه بادی کرده جووووووون
:زیاد تعریفم نکن هوایی میشم
:فدات بشم همه هوای حیاتمو پر از عشق کردی همه جاتو میخوام تو تاج سرمی تو مال خودمی
:منم عاشقتم حالا چرا اونهمه پوشیده دراز کشیدی؟
نذاشت بگم چکار کن زیرپوشو پیژامه را در اورد کیرش زیر شورتش باد کرده بود زوم کرد روش اومد رو صورتش
:خوووب دییییدم عشقم نگفتم لخت شی مگه میخای احرام ببندی؟!
: جووون به جون تو عشقم سر از پا نمیشناسم اسیرت شدم بخدا لاف نمی‌زنم باور کن آناجون قبله من تویی خدای من تویی! فقط برای تو احرام می‌بندم که دور سرت میلیونها بار بگردم میتونی امتحانم کنی
:کیییییوان لوسم نکووون هوایی میشم
پاهامو به هم مالیدم از مچش تا رون هام آه‍ی کشیدم واقعن منم محسورش شدم و تحریک شدم بد جوری
: آنا جووون عاشقتم بگو مرگ کیوان دوسم داری!
: کیوان فکر نکنی من با کسی جز همسرم بودم به روح مامانم قسم به مرگ خودم تو اولین کسی هستی باهاش اینجوری در اتباطم چرا دروغ بگم از اومدنم خونه‌ی همسرم عاشق داداششم اما تا حالا هیچ اتفاقی بینمون نبوده
: آنا جووون تو عمر منی تو سلطان منی تو از من پا بخوا سرمو تقدیمت می‌کنم به این عشقمون قسم اگه ذره‌ای تملق و دروغ باشه دیووونتم من صید تو شدم آنا میتونم یه خواهش کنم
:بگو عشقم منتظرم
:خیلی تحریکم !
:منم آخخ
:نوک سینه هاتو میشه ببینم!
: تو جون بخا بفرمااا
یکشو در آوردم خیلی تحریک شده بودم سیخ و رگ کرده

 

: جوووون چقدم زیباس همیشه اینجوریه؟!
:برای تو تحریک شد! برای عشقم کیوان رگ کرده منتظر لبای خوشگلشه!
: آنا جون کشتی منوووو فدات بشم آخخخ نفسم تاپتو در بیار لامصب دیوونم کردی
: چشم عشقم بیا هر دوتاشم مال خودته ببین برای تو رگ کردن نگا کن!
با انگشتم نوکشونو زدم دوربینو گرفتم نزدیکتر سینمو یکی یکی از زیرش زدم دید سینه هام چقد رو فرمو و سفته و بادکنکی نیست
:آخخخ جون بده بخورم عزیزم تو را خدا تک آفریده بیا فردا زندگیمو مهرت می‌کنم بیا خودمو قربونت می‌کنم …
کشتییی منو کیوااان موووورد
دستشو برد رو کیرش چشاش از خماری سینه هام فریاد سکس می‌زد
: جووون عشقم تو عمر منی بفرما کیوان جووون بفرما عشقم جووونم اخخخخ کاش پیشت بودم و همه جاتو می‌خوردم ببین چقد زیبان؟ نگاه کن چه نازن!
دستمو بردم رو کسم اهی کشیدم بدجوری تحریک بودم
کیرشو در آورد بیرون مثل خودش خوشگل و تمیز بود اندازه مال محمود بود اما خیلی زیباتر
:آخخخخ کیوااان اون چیه؟! چه تمیزه کاش اونجا بودم جووون چقدم سفت شده؟!
: مال خودته بعد این فقط و فقط مال آنا جونمه ببین چقد دلتنگته اشکشو ببین! شلوارتو بکن طاقت ندارم
:چشم عشقم

 

شلوارکمو در آوردم خیس بودم گوشیو بردم نزدیک کسم انگشتمو کردم تو سوراخم آبم اومده بود کش‌دادم نشانش دادم با سرو صدا جق میزد و گفت
:آنا پاهاتو بده بالا بالاتر داره میره تو کس خوشگلت جووون
:آخخخخ یواااش درد دارم یواش عشقم جووون محکم تر بزن محکمتر دارم میااام پارم کووون فدای کیرررت فشارم بده سینه هاموو بخوووور محکمتر …
خودمم داشتم کسمو میمالیدم آب کیوان اومد
:بریییییز تو کسم برییییز تشنمه بریییز
:جووون پاهاتو بپیچ دورکمرم جووون
هر دو ارضا شدیم منم دو هفته بود کیر ندیده بودم
صب شدو با مهشید رفتیم شهرداری کارمو شروع کردم به محمود زنگ زدم استخدامم کردن پیش مهشید میمونم تا خونه ای در اینجا اجاره کنم حقوقشو پرسید وقتی گفتم کف‌ِش برید گفتم مهشید پارتیمه ساعت ۱۰ بود شهردار منو رئیس دفتر فنی را خواست اتاقش از رئیسم خواست با من بیشتر کار کنه تا هرچه زودتر به امور مسلط بشم گفت از آشناهای مهشیده مرخصمون کرد تا خواستم برم بیرون گفت خانم مهندس لطفا چندتا سفارش داشتم! فهمیدم خبریه برگشتم نشستم سر جام الکی توصیه هایی کردو گفت تو باید چشم گوش دفتر فنی باشی خدای نکرده انحرافی و حق کشی اتفاق نیفته یواشکی گفت عشقم نیم ساعت دیگه پای ماشینم باش دارم میرم بازدید شما هم روز اولته از کار زده نشی و تجربه ای هم کسب کنی!
رشته هام همه پنبه شد! من فکر می‌کردم منو تو اتاقش بغل می‌کنه میدونستم دوربین نداره
ماشینش پرادو بود و راننده داشت رفتم رانندش تا منو دید پیاده شد در عقبو برام باز کرد دونستم کیوان زنگ زده کیوان اومد رفتیم سر یکی از پروژهها بازدید کردیم
پروژه‌ی پلسازی بود منو برد تنهایی به بهانه آموزش گفت میخواستم ساعتی تنهایی با هم خلوتی داشته باشیم گوشاتو خوب باز کن ببین چی می‌گم هماهنگی صوری کردیم پیش راننده فیلم بازی کنم سوار شدیم و بعد از چند دقیقه؛
من: ببخشید آقای مهندس میشه یک خواهشی بکنم
شهردار: بفرمایید خانم حقگو
: خانم تیموری نگفته بود امروز بازدید باید برم همسرم ظهر میاد خونه کلید نداره اجازه میدین من پیاده بشم با اسنپ برم خونه پشت در نمانه کلید نداره عوضش فردا اضافه کاری می‌مونم
: باشه خانم مهندس اینو اولش می‌گفتی بازدید را می‌نداختم برای یکروز دیگه امروز تازه زود تمووم شد باشه
: خونتون کجاس؟
: خ بهشتی نرسیده به چهار راه عمار
:اقای حیدری برو خانم مهندس را پیاده کنیم مسیرمونم که تقریبا یکیه
:نه ترا خدا اقای مهندس مزاحم نمیشم
: مسیرمون یکیه خانم حقگو
:: مرسی ممنونم

 

جایی که باید پیاده می‌شدم ایستاد و خداحافظی اداری کردمو منتظر زنگش ماندم بعد ۱۰-۱۲ دقیقه زنگید اسنپ گرفتم رفتم اپارتمان و با لباس خونه منتظرم بود
رسیدم تو درو بست همونجا بغلم کردو تا برسیم اتاق خواب زیپ مانتو پاییزمو داد پایین و درش اورد زیرش فقط تاپ داشتم شالمم خودم در آوردم شروع کردیم لب گرفتن و همو خوردن تیشرتشو در اورد تن سفید و تمیزش وسوسه انگیز چسبید رو سینه هام که هنوز زیر تاپم بودن تاپمو از سرم کشید بیرون سینه هامو چسبوند به سینه هاش و پشت و باسنمو مالید شلوارمو داد پایین خودم دکمه و زیپمو باز کردم شورتمو در نیاورد منم شلوارشو در اوردم میدونستم با استرس و اشتیاقی که داره تو یکی دو حرکت ابشو می‌ریزه توم منم نمیخواستم حامله بشم از طرفی دوس داشتم با کیرش ارضا بشم خواستم بخوابه کیرشو بخورم نذاشت گوش ندادم هلش دادم رو تخت شورتشو در اوردم کیرشو از تخماش لیس زدم اومدم سرش تکرار کردم سرشو بوسیدم کردم دهنم تجربه‌ای نداشتم اینم تو فیلما دیده بودمو مال محمود و یکبار بار اونم تا بردم دهنم چندشم اومد مو دهنم رفت نخوردم این اولین بارم بود خیلی دوس داشتم تجربه کنم کیرش خیلی تمیز بود تو کمتر از یک ربع نفسشو بند اوردم سرش تو دهنم بود با لبام تو و بیرون می‌کردم زبانمو میزدم سرش یهویی کشید بیرون همه صورتم شد آب کیر دوس داشتم بخورم تجربش کنم نتونست کنترل کنه هر چه داشت پاشید صورتمو و موهام خودشم فهمید ناشیم
خیلی عذر خواهی کرد رفتم حمام صورتمو شستم کیوانم اومد نازم کرد کسم کیرشو میخواست همدیگرو خوردیم کیوان با مهارت تمام کسمو شروع کرد لیس زدن محمود تا حالا لیسم نزده بود فقط در حد بوسیدن اما کیوان چنان با خوردن کسم منو برد تو قله اوج تجربه جدیدی بود برام ،آب کسم ریخت گفتم کیوااان ریخت نذاشت یه قطره هدر بره همشو خورد اومد روم کیرش که سفت سفت بود کرد تو کسم نمیتونم لذتی که بردم را توصیف کنم تو گوشم گفت عزیزم میخام تا میشه طولانی بکنمت درد که نداری؟گفتم فدات بشم من مال خودتم هر چه دوس داری کسمو بکن سینه هامو بخور فدات بشم و حرفهای زیبا تو گوشم نجوا کردو با لذت و عشق گاییدن کسمو ادامه داد باز منو به اوج برد دونست دارم میشم آهسته کرد کاری کرد که التماس کردم که پاره ام کن محکم تر بکوون دیگه با ضرب و هرچه نیرو داشت گایید بدنم شروع به لرز کرد چونه‌ام از شهوت بند نبود و لرزش عجیبی داشتم چشام قدرت باز شدن نداشت قرار نبود ابشو بریزه تو کسم اما دوس داشتم آبشو پر کنه توم نگفتم نریز دیگه تو اوج اوج بودم دیدم سرعتش چند برابر شدو کمرش مثل فنر رو باسنم ضربه می‌زد ده دقیقه ای بود منو چرخونده بود از پشت تو کسم میکرد و رو باسنم بالا پایین می‌شد ارگاسم شدم نتونستم حرف بزنم دستامو بردم رو باسنش که بریزه توووم اما کشید ریخت رو باسنمو کمرم افتاد روم بوسم کرد و قربان صدقم رفت سُر خور پایین هر چه هنر تو وجودش بود رو تنم پیاده کرد.تو بغل هم با خوردن لب و سینه و بناگوش و گردن و باسنمو ذره ذره‌ی کمر و ستون فقرات و رونها و ساق‌ تا نوک انگشتان پاهام کیرش باز سفت شد میخواست بکنه تو گفتم درد دارم واقعا کم آوردم !پا شد ساعت ۱۲ هم گذشت
پرسید

 

:ناهار چی سفارش کنم (ادمین: ناهار رو سفارش نمیکنن سفارش میدن)  عشقم ؟
:گرسنه نیستم عمرم بوووس
از یخچال خوراک میگو آماده آورد گذاشت تو ماکروویو منم میزو آماده کردم میگویی زد به تنها چنگالی که آورده بود و کرد تو سسی که مخصوص بود گذاشت دهنم چقدر خوشمزه بود!! دومی را هم باز گذاشت دهنم لبشو آورد از تو دهنم با زبانش کشید تو دهن خودش اونقدر با آب دهنم قاطیش کردو لبامو خورد تا قورتش داد بعدیشم گذاشت دهنم لبشو آورد لبمو خورد تا قورتش دادم به این شکل میگوها تمام شد من که سیر شدم اما کیوان نه رفت یک ظرف دیگه گذاشت ماکروویو آورد دیگه من یکی دو تا بیشتر خودم قورت ندادم همشو می‌جویدم اونقدر دهن به دهن می‌کردیم تا قورتش می‌داد مقداری هم از میگوی جویده شده دهانشو منم مزه مزه می‌کردم با اشتیاق قورتش میدادم اون ظرفم تمام شد و کیوانم سیر شد تو آخرین لقمه منو بغل کنان برد باز لختم کردو خیلی با حرارت گایید خیلی هم لذت بردیم بیشتر از پنج شش دقیقه نشد با هم به ارگاسم رسیدیم تو بغلش قول همه چیز بمن داد قول یک زندگی لاکچری! گفت عشقم متاسفانه باید زود بری اداره تا شک نکنن زنگ زد اسنپ اومد با بوسه و ناز منو راهی شهرداری کرد سفارش کرد کسی نفهمه با من بودی گفت برو تو اتاق مهشید ببینه اداره ای مبادا مهشید بو ببره با هم سکس کردیم خواستی چتمونو بهش بگو اونم با سانسور چون قول گرفته بود با تو سکس نکنم
گفتم چرا نمیخواست تو با من سکس کنی نکنه جای مهشیدو گرفتم؟!
نه من با مهشید دوسالی میشه سکس ندارم، بین خودمون باشه مهشید با رستمی هست در حد بوسه با هم هستیم باور کن دروغ نمی‌گم
خوب پس چرا حساسی نفهمه منوتو با هم سکس کردیم؟! اگه نگی ازت ناراحت میشم
قول بده علتشو بگم به مهشید نگی و خودتم از من بدت نیادو بهانه نکنی!
باشه قول میدم

 

مهشید خواهر خانم سلطانی را یکسال پیش با من رفیق کرد بعد از چند هفته سکس کردیم، تا قبل دیدن تو سکسمون دایر بود خیلی ترقی کرد شوهرشم کردم کارپرداز اداره اتش‌نشانی میخام به مهشید بگم دیگه دور ور من نیاد اگه میخاد استخدامش کنم تو ناحیه زندگی‌خودشون مشغول بشه
خوب این به سکس منوتو و به مهشید چه ربطی داره؟!
اولا به مهشید قول دادم با تو فقط چت ونهایتا تا بوسه و بغل با هم باشیم سکس نداشته باشیم دوما سلطانی که من میگاییدمش تو کمک هایی که می‌کردم از فیلتر مهشید می‌گذشت و حق خودشو می‌گرفت الان فکر می‌کنه دیگه دستش از ناحیه ی او بریده
چشم عشقم قانع شدم ولی با مهشید خیلی نداریم میدونم بگمم اتفاقی نمی‌افته تو هم باید قول بدی جز من به کسی فکر نکنی اگه بدونم رابطمونو قطع می‌کنم
رو تخم چشمام عشقم مگه دیوونم تو را رها کنم مگه مثل تو دنیا لنگت هست؟ قول شرف می‌دم دربست مال تو باشم تو هم باید قول بدی برادر شوهرتو قاطی روابطت نکنی
یه چیزی بگم ناراحت نمی‌شی؟
تا چه باشه !
نمیگم
بگو نمیشم
قول بده بگو مرگ آنا ناراحت نمی‌شی از من زده نمیشی
قول می‌دم به شرطی که از من جدا نشی
من که قبلا قول دادم
باشه بگو قبول

 

نمی تونم بتو دروغ بگم و دوس ندارمم بگم ، من مهبد را اندازه خدا دوسش دارم اونم منو دوس داره بخاطرم تا حالا زن نگرفته نمیتونم اگه از من سکس بخواد نه بگم وخصوصن الان که تو طلسممو شکستی و می‌بینم خیلی هم سخت نبوده تا حالا هم سکسی نداشتیم رو است میخام اولین فرصت باهاش سکس کنم
آناهیتاااا تو فرشته ای بخدا بیشتر و بیشتر عاشقت شدم فدات بشم تو برای یک عاشق و دو عاشق هم حیفی تو مثل خورشیدی باید به همه بتابی تا زنده بشن خوشبحال من که تو صف نیستم و تو بغلتم ،باشه ولی قول بده منو بیشتر از او ببینی ، برو تا پشیمان نشدم بار دیگه بکنمت و نذارم شبو بری خونت
رفتم دفترم تا اخر وقت چند باری جلو چشم مهشید آفتابی شدم و تایم اداری تموم شد رفتیم خونه مهشید پرسید
:نگفتی دیشب با شهردار چی کردی؟
: همش حرف زدیم
:حرفهای سکسی چی؟
:هیی آره
:چت تصویری؟
:آره
:لختت کرد؟
:کامل نه
:الکی نگو سینه هاتو که میدونم دیده، شلوارتم در آورده
: سینه هامو دید شلوارمو نه موند پام!
: چقدر دادی پایین؟تو چی؟ کیرشو دیدی؟
: تا زانوهام دادم پایین کیرشو از رو شلوار دیدم یه ذره نوکشو دیدم
سانسور کردم چون کاملا تو تصویری برای هم لخت شدیم و استریپتیز کردیم هردو چند بار اب همو اوردیم
:اداره امروزت چطور بود؟
:عالی شهردار منو مهندس اجاقی را خواست اتاقش سفارشمو به اجاقی کرد
:خوووب!!؟
:اجاقی که رفت گفت یه کادو برات گرفتم پلاک و زنجیر نقره بود.
:ببینم!؟دهاتی این طلای سفیده کجاش نقرس!؟
: مگه نقره نیست؟ شوخی نکن؟!
:پس چی!! ببین 750 یعنی طلای 18 چکارت کرد ؟! خودش انداخت؟!
:نه گفت اتاقم دوربین هست ببر خودت بنداز ناقابله!
:الکی نگو اتاقش دوربین نداره درشم قفل میشه راستشو بگو گاییدت تو اتاقش؟
:نه
: بگووو دیوونم نکن میدونم چکارت کرده
:دعوام نکنی میگم

 

:بگو میدونم چکارت کرده بگوو میخام از زبان خودت بشنوم
:رفتیم با هم بازدید بعد برد خونش بوسم کرد بغلم کرد شالمو ورداشت
:خب چطوری لختت کرد؟
: مانتومو درآورد
:و بعد شلوارتو ؟ و۰۰۰
:خب تو که همه چیزو میدونی چرا میپرسی؟!
:ابشم ریخت تو کست؟
:نه
:خووووب داد خوووردی؟!
:نه اول کیرشو خوردم ۱۰-۱۵ دقیقه شد یا نه آبشو نتونست کنترل کنه پاشید صورتم رفتم حمام صورتمو شستم اومدم خوابوندم رو تخت گذاشت تو کسمو گایید میخواست بکنه تو کونم گفتم دردم میاد می‌ترسم بار اولمه فقط سر کیرشو رد کرد کونم نتونستم دوام بیارم چند دقیقه ای سرکیرشو جلو عقب کرد بعد دراورد کسمو گایید آبش که اومد ریخت رو باسنمو و کمرم بعدی زیاد طول کشید شاید بیش از نیم‌ساعت هم کونمو چرب کرد گایید هم کسمو آخریشم ناهارو خوردیم هوس کرد تو چند دقیقه تو کسم میخواست آبش بیاد کشید کرد تو کونم آبشم ریخت تو کونم
:خوووب دیگه چکارت کرد؟ بگو ترا خدااا خخخخ کس و کونتو گاییده دهنتم گاییده چنان میگی انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!!
:قول دادی دعوام نکنی
: دعوات نمی‌کنم خیلیم خوشم میاد که عرضشو داشتی خوب دیگه چی شد؟
: لباسامو کمک کرد پوشیدم کادوشو انداخت گردنم و با اسنپ اومدم اداره
: همه لباساتو درآورده بود؟شلوارتم؟!
: آره دیگه هر دو لخت بودیم
: گفتی چند بار گاییدت چقدر طولش داد؟
: سه بار

 

: حالا دونستم چطور طاقت آورده؟ آخه آبش زود میاد پس سه بار گاییدت یکبارم دهنتو گاییده!
: گفتم که اول ساک زدم تو ۱۰-۱۵ دقیقه آبشو پاشید صورتم
: خب تو دفعه آخری چقد طول کشید؟
: واا گفتم نمیدونم شاید سه یا چهار دقیقه
: دختر راه صد ساله را یکشبه رفتی! اون بی حسی زده بوده! هر مردی تو را ببینه نگاییده آبش میاد چقد ناشی هستی؟!
: خوب ابشو قبل از گاییدن آورده بودم
: باشه میگی ۲۰ دقیقه کیرشو خوردی آبش اومده! نمیدونی تو چه عروسی واسه مردا هستی! امکان نداره تو کست بذارن سه بار بتونن دوام بیارن
: شب حتمن میزنگه ازش بپرس چه مصرف کرده یا زده بوده تونسته دوام بیاره
: باشه، گفته شب بعد ۱۱ تا ۱ تصویری چت میکنیم
: فردا باز می‌بره ترتیبتو میده بگو خونه میخام رهن کنم پولشو ندارم وام میخوام تا قولشو نداد نرو
: بدش نمیاد؟! نمیگه تیغش می‌زنم؟
: نه مگه میخا از جیبش بده گوش یکی را می بره عوضش شهرداری چند برابر جبرانش می‌کنه
: مهشید جون قرارمون نبود من همه چیزو لو بدم اما بتو مدیونم باید همه چیزو بگم
: باز چی کرده نگفتی؟!
: راجب توهه
: بگو ببینم چی گفته
: خواهر منشیش خانم سلطانی را گفت
: خب اینکه چیزی نیست ترسیدم گفتم منو لابد لو داده
: بد شد گفتم کاش اینو نمی‌گفتم
: خیلیم خوب شده دیگه ویلا را صاحب شدی اونم تو همین چند روزا
:حس گناه دارم کلافه ام

 

: امل نشو کیوان دهها بار منو گاییده حالا که تو روراستی منم با تو رو راستم یه کاری با هم کردیم ترسیدم اونو گفته باشه
: چی کردین؟
: جزو اسرار مگوی مانه نپرس نمیگم و اونم نمیگه برو حمام دوش بگیر استراحت کن تا شب جون داشته باشی زیرش کیرش تا صب دوام بیاری دیگه بدون تو خوابش نمی‌بره بیچاره داداش اسکلم خخخ
رفتم دوش گرفتم با حوله رفتم دراز کشیدم خوابم برده بود مهشید بیدارم کرد فکر کردم صبحه
: پاشووو بسه آماده شو دعوتیم
:کجا؟
: سفره خانه‌ی سیمرغ
: کی دعوت کرده ؟
: عشقت کیوان
رفتیم دیدم کیوان منتظرمونه شامو خوردیم بعد کلی تعریف مهشید گفت من باید برم رضا امشب میخا بیاد تو هم با کیوان دور دور کنید کلید که داری کیوان خواست میاره در خونه نشد صب با اسنپ بیا اداره!!!
مهشید تو گوشم گفت تا رهن خونه را نگرفتی ولش نمی‌کنی نترس دیوونته!
تازه فهمیدم که مهشید گفت زیرش دوام بیاری پس همه چیزو به هم گفتن
با کیوان ساعتی چرخیدیم رفت سمت محمودیه رفتیم تو برجی و واحدی که طول عرضشو نمیشد دید گفتم اینجا کجاس؟!
خونه ام اینجاس قابلی هم نداره مال خودته
من پول رهن یه خونه تو نزدیک شهرداری خودمون ندارم چطور میگی مال منه و قابلی نداره ؟
عزیزم صبح کلید یه خونه شیکو میگم تحویلت بدن یه وام برات جور می‌کنم خورد خورد از حقوقت پولشو میدی!
راست می‌گی؟
دروغم چیه ؟

 

زنگ زد مهشید گفت یکی از شیک ترین واحدهای ساختمان کاج را بگو صبح تحویل آنا بدن مهشیدم گفت چشم نوش جووونت فقط آبستنش نکن نشه کاری کرد! گفت نه حواسم هست متوجه‌ام
جااان عجب چک سفیدی پیشم بوده و نمیدونستم !
مرسی عشقم تو خیلی خوبی
دستمو گرفت برد تو سونا جکوزی لخت شدیم اگه بنویسم یک کتاب قطوری میشه اون شب تا صبح شش بار منو از کس و کون سینه و دهنم گایید بار اول که یک دقیقه نشده ابشو ریخت تو کسم نتونست بیاره بیرون!! گفتم تست می‌کنیم اگه ابستنم کردی قرص میخورم
بار دوم کونمو گایید باز زیر پنج دقیقه ابش اومد
آخرین بار کس و کونمو لای سینه هامو دهنم یکساعتم بیشتر گایید تا آبش اومد ریخت تو کونم ، پرسیدم چرا ظهری تونستی برای اولین بارتم بود اونهمه دوام بیاری الان نه؟!
گفت بی حسی زده بودم وگر نه بغلت می‌کردم ابم می‌اومد کیرم مثل سکته ای ها اصلن حس نداشت ببین چقد زیبا بودی سه بار ابمو به اون زودی آوردی بذار بگم مهشیدو بار اولی که گاییدم بالای یک ساعت طول کشید خخ
مهشیدو بازم می‌کنی؟
نه دیگه مال دربست رستمیه
مهشیدو کی گاییدی ؟
تقریبا دو سال پیش قبل از من رستمی میگاییدش مهشید رستمی را بزرگش کرد ماشالا الان قوی ترین پیمانکار چندین شهرداری اطراف تهرانه میدونمم فقط با مهشید رفیقه و مثل بت همدیگرو می‌پرستن
خوب منم بت تو میخام بشم باید چی کنم؟
فقط قول بدی ترکم نکنی
من کنیزتم کیوااان عاشقتم

 

تو تاج سرمی من غلام حلقه بگوشتم نگو کنیز بگو خانمتم بگو مالکتم … بغلم کردو لخت تو آغوش هم خوابیدیم
ساعت نزدیکیهای صبح بود تازه تو بغل هم خوابمون رفت قبل خواب به مهشید پیام داد بگو کیوان بستری شده و انا هم رفته برای اثاث‌کشی چند روزی نمیاد
سه روز تا یک روز مونده به اومدن محمود من تو خونه ی کیوان بودم روزها همش خرید طلا و لباس و کیف و کفش و لوازم خونه برای خونه جدیدم بودم شبا زود هنگام کیوان بی صبرانه منتظرم بود نه من نه کیوان از سکس سیری پذیر نبودیم تا محمود از عراق اومد بردم خونه‌ی جدیدو دید گفتم مهشید امانی برام گرفته تمام لوازمشم وام گرفتم و مبلغی مهشید قرض داده تا همه چیزم ست باشه و نو
ماهی یک هفته شبا با همسرم هستم شب اولش دو یا سه بار منو میکنه شبهای بعد شبی یک بار بیشتر سکس داریم اگه پریود نباشم ۲۲ شبش مال کیوانم تو خونه‌ی محمودیه‌اش که انگار خونه خودمه

چهار ماه چند روز از استخدام و رابطه با کیوان گذشته دیشب قول ویلا در متل قو را داده محمود یک هفته مونده بیاد شانسش تا بیاد پریودم البته سه روز بیشتر خونریزی ندارم بعد رفتن محمود قراره با کیوان بریم نشونم بده هر کدامو پسندم شد برام بخره عوضش باید خونه‌ای که با وام طولانی برام گرفته بفروشم کسریشو باز برام وام طولانی درست کنه اینو هنوز به محمود نگفتم ولی مهشید میدونه ویلای من به گفته مهشید از مال او گرونتر و شیک‌‌تره اونم ویلا تو متل قو داره مهشید میگه نترس اقساط وامتو از پروژه ها و تهاترها ردیف می‌کنم کاری می‌کنم این خونه هم دستت باشه یادم رفت بگم یه جک اس فایو بژ هم کیوان برام خریده مثل ملکه های سرزمین آرزوها زندگی می‌کنم فقط حیف سنسور های عقب و جلوش کار نمیکنن.

 

آناهیتا از اطراف شهر تهران ( قلعه ی حسن خان که تقریبا تهران حساب میشه دیگه )

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «چک سفید امضا»

  1. سرگذشت سکسیه قشنگی بود
    ولی از تهاتر و حرومزادگی اکثر شهرداری چیا،دردم گرفت

  2. دختر تو یک نویسنده زبردستی! بقول شهردار خوش شانس دزد دیوث خدا تو را تک آفریده چرا کتاب نمینویسی؟! دو بار خوندم باز دوس دارم بخونم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا