خان قلدر و مامان ضعیف و خوشگلم

خان قلدر و مامان ضعیف و خوشگلم

***

تو عروسی در روستایی دور افتاده با مامانم دعوت بودیم ۱۴ساله بودم پذیرایی بمدت هفت روز رسمشون بود مهمانداری کنند منو مامان چند روز قبلش دعوت بودیم پدر دوستم فضل‌اله خان دوتا زن داشت مرد تیره پوست خوش‌تیپ قوی و قلدری بود تا مامانمو دید چشمش مامانمو گرفت مامان بهش حال نداد و کل کل رفتن بابام دو سال بود فوت شده بود مامانم با داشتن ۴۰ سال سن، کسی باورش نمی‌شد سی سال بیشتر باشه غریبه ها فکر می‌کردن خواهرمه! خلاصه شب اول گذشت و شب دوم بود با مامانم تو اتاقی در قلعه‌شان خواب بودم حس کردم پچ و پچی میاد گوش دادم صدای مامانم بود با بابای دوستم فضل‌اله‌خان حرف می‌زد طولانی شد بزور میخواست مامانمو بکنه مامانمم نمی‌ذاشت اتاق از تابش نور مهتاب مثل روز روشن بود خوب هردو را میدیدم مامان سفید مث ماه و سکسی، میان بازوان ستبر و پیچیده‌ و سیاه و ورزیده خان جابجا می‌شد تو حلقش اونو فحش میداد من بیدار نشم و تهدید می‌کرد که ولم کن بی حیا خائن کثیف الکی گفتم من ظوهر برای چیمه و .. اما معلوم بود یه جورایی دوس داشت تو بغل اون باشه چون مامانمو می‌شناختم زورش زیاد بود به اون کم زوری نبود که تو بغل خان میدیدم

 

خان بزور شلوار مامانمو کشید بیرون حالا مامان با یه شورت لاباسنی و یه تاپ حلقه‌ای بدون سوتین میان بازوان خان پیچ و تاپ مبخورد
خان میخواست تاپشم در بیاره مامان نمیذاست اونم از تنش بیرون کشید! مامان یجورایی خودش هماهنگ با دستای خان شد تن مامانم مث ماه سفید و شفاف تو بغل خان که رنگ پوستش بی شباهت به رنگ آفریقایی ها نبود اما تیپش الحق زیبا بود و با ابهت! خان بالاتنه‌اش لخت بود شلوار کردی تنش بود تا تاپ مامانمو بیرون کشید شلوارشو با باز کردن گره‌ی بندش سریع در آورد کیرشو یه لحظه دیدم انگار ساعد من بود از میان پاهاش اومده بود بیرون باورم نشد کیر اونقد بزرگ باشه مامانم میشه گفت هم هبکل خان بود کمی کوتاه تر از او با باسن و رونهای درشت و زیبا شکمی کاملن صاف سینه هایی دخترانه! چهره ای بی نهایت زیبا و با موهایی پرپشت و سیاه و براق
خان پنجه در پنجه مامان انداخت رو تن مامان افتاد دستهای مامانو برد بالای سرش با کیرش لای پای مامانمو نشان کرد هی کمر زد مامان با صدای خفه‌ای گفت داهاتی الاغ شورتمو پاره کردی یوااااش!! دیوووث شورتمم درارررر اینجا دیگه دونستم مامان دلش خواسته و هماهنگ بودن! تا خان اومده سراغش!!

 

خان تازه فهمید شورت پای مامانه ! آخه از پشت بند شورت لای باسنش بود خان هم تا اون روز همچین لعبتی را ندیده و شورت لاباسنی نمیدونست چیه
یکی از پنجه هاشو از پنجه سفید و زیبای مامانم بیرون کشید شورت مامانو تو یک حرکت در آورد مامانم هم باسنشو داد بالا همکاری کرد
مامان پاهاشو انداخت کمر خان ، او هم کمرشو برد بالا با دستش که ازاد بود کیرشو گذاشت سوراخ کص مامانم تو چند حرکت سریع علیرغم التماس مامانم که میگفت پاره شدم یووواش یووواشش دیدم تا بسختی کرد تو کص مامانم دو رنگ متفاوت و مخالف نقشی آفریده بود که من نو جوان یادم رفته بود مامانمو جلو چشام دارن میگان! محو تماشای این ترکیب جالب بودم
خان در چند حرکت ابشو ریخت تو کص مامانم خوابید رو سینه مامان لبای گندشو انداخت رو لبای برجسته و زیبای مامانم سینه های مامانمو شروع کرد خوردن
تازه مامان بوسه و خوردن لب و صورت خان را شروع کرد و تو گوشش می‌گفت همش همین بود از اون همه لاف زدن کمرت با یه تکانی شل شد و موندی ؟! خان انگار شیری را زخمیش کنند غرید گفت نوش‌افرین الان نشونت میدم !

 

پاهای مامانمو گذاشت رو دوشاش درست نوک دماغم حالا خیلی از نزدیک کیر مشگی کلفت و بلند خان را دیدم به جرات بگم نزدیک ۳۰ سانت بود رد کرد تو کص مامانم دهن مامان باز شد نمیدونم اون همه کیرو چطوری تو کصش جا داد تو اون حالت بیش از ۲۰ دقیقه مامانمو گایید و سینه هاشو مالوند مامان صداشو حبس کرده بود نمیتونست بخاطر من و شاید اتاقهای بغلی دربیار مامان گفت از پشت بذار تو کصم اونجوری لذتش برای تو هم بیشته لب همو میتونیم بخوریم مامان بالششو کشید زیر شکمش باسنش مثل کوهی اومد بالا خان جلو چشمام مامانمو از پشت کرد تو کصش مامان وقتی کیر خان رفت تو کوصش یه وجب از درد کیرش خودشو بلند کرد باز گفت الاااااغ یوووووااااش موهای مامانو خان گرفت مشتش عینهو اسبی را سوار شده یالشو گرفته رو باسن مامان کمر می‌زد مرد به اون هیکلی رو باسن مامان کوچولو دیده میشد رون و باسن مامان از مال خان خیلی درشت تر بود مامان سرشو چرخوند خان خوابید رو کمر و پشت مامان لب تو لب شدن گاییدنشو قطع نکرد خیلی زنده و آشکار لب کص مامانو کیری که به زور جاش می‌شد تو کصش را میدیدم برام خیلی لذت داشت!!!

 

بگم نیمساعت باز کم گفتم تو همین حال مامانمو گایید مامان چند بار دیوانه وار لب و صورت خان را میخورد بعدها دونستم ارگاسم میشده! تا آب خان برای دومین بار اومد ریخت تو کص خوشگل مامانم شاید یک ربعی شد همدیگرو خوردن خان شلوارش پوشید مامانو بوسیدو وعده فردا شبو گذاشتند و رفت بیرون مامان هم لباسشو پوشید نگاهی به من کرد دید خوابم گرفت خوابید
مدت موندنمون در اون ده هر شب خان مامانو گایید اخرین شب قرار گذاشتن تا در شهری که ما زنپگی می‌کنیم خان بیاد مامانو صیغه کنه الان ۱۱ساله مامان صیغه‌ی فضل‌اله خان است خواهرو برادری هم از تخم خان که خوشبختانه هردو به مامانم رفتن و سفیدن دارم. نمیخواستم به کسی بگم ولی راستش فضل‌اله خان منو هم بارها به بهونه حموم کردن برد تو حموم و کرد…منو و مامانم به اجبار بهش میدادیم و البته از بردگیمون لذت هم میبردیم…

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا