اوایل مهر امسال بود از بندرعباس با هواپیما شب به تهران اومدم چند قلم وسایل بود به سفارش خانم و دختر مدیرعاملمون که اشنایی قبلی داشتم قرار بود برم خونهشون تازه دو ماه بود استخدام شده بودم
خونشون شهرک اکباتان بود رفتم تو بلوک و شماره واحدو پیدا کردمو در خونه را زدم خانمی بدون اینکه بپرسه کی هستم درو باز کرد گفت بفرمایید البته دوربین رو دری داشت قطعا نگاه کرده و فکر کردم منو شناخته البته من نه خانم نه دختر مدیرعاملمون را ندیده بودم ولی میدونستم دخترش بزرگ شده در کاناداست و خانمشم مقیم کانادا بوده
خانمی که منو داخل دعوت کرد کاملا لباس سکسی تنش بود سوتین و شورت تنش بود با دیدن تریدمیل حدس زدم داشته ورزش میکرده
سلام کردمو جواب داد گفتم آقای مهندس ع ؟ گفت بفرما
رفتم تو و کادوی خودمو نخست دم در دادم به خانم که سنش حدود ۲۰ بود گفتم باید دختر خانم مهندس ع باشید گفت بله چند بسته کرم یاردلی بود و یکعدد اپیلیدی اونم تو ساکم بود تا رفتم نشستم در آوردم گذاشت رو میز جلو مبل دختر خانم دو تا پپسی آورد و تعارف کرد ورداشتم یکیشم خودش گذاشت رو میز عسلی روبرویم
پرسیدم بابا و مامان کجان؟
گفت بیرونن الآنا میان
پپسی و خوردم از دختره پرسیدم اسمتون چیه خانم گفت آیسا مشغول تعریف شدیم تا مامانش اومد سلام دادم و احوالپرسی و خودمو معرفی کردم جواب داد و چرخ خرید را گذاشت دم آشپزخونه و مانتوشو در آورد گفت ببخشید من یه دوش بگیرم الان میام به آیسا گفت از مهمانمون پذیرایی کن
آیسا پا شد میوه آورد و یک کاسه آجیل و شکلات حالا من خجالت میکشم به تن و هیکلش نگاه کنم دیدم نه آیسا اصلا انگار با من بزرگ شده اومد مبل بغل دستیم نشست و دست کرد تو موهام که واقعا خیلی خوش حالت و زیاده گفت نگفتی اسم خودت چیه؟ گفتم آریو
تا اسممو گفتم دست انداخت لبشو آورد نزدیک لبمو من شوکه شدم!!
خودمو کشیدم عقب
گفت یعنی من زشتم؟!
گفتم آیسا خانم من کارمند باباتم نکنه اشتباهی گرفتین گفت تو خود بابامم اگه باشی دلمو تا دیدم بردی
منم آفتاب بندر کاملا برنزه ام کرده هیکلمم خوبه با ۲۸ سال سن یک مهندس کارگاهی زبر و زرنگ تا بخودم بیام پا شد نشست بغلم گفت بابام امشب نمیاد تا مامان بیاد بریم اتاقم حال کنیم که نمیتونم دوام بیارم ببین چه خیس کردم ! شورتشو نشونم داد خط کوسش کاملا مشخص بود و پایینش خیس شده بود
از او اصرار از من انکار هر چه خواست تا باهاش برم نرفتم تا سوتینشو کند سینه های اناری زیباشو جفت کرد گفت امشب باید اینارو اونقدر بخوری و کبودش کنی تا آرام بگیرم
هاج و واج مونده بودم عجب یعنی کانادا اینجوری هرکی به هرکیه ؟!
مامانش با حوله اومد بیرون راست اومد سمت من حالا سینه های سفید بدون سوتینش با قطره های آب روش و موهای خیس رد دماغم ایستاد گفت دستت درد نکنه چرا زحمت کشیدی ؟ این بسته ها چیه ؟ زودی روشو خوند گفت به به اپیلیدی ! اینا چین تو نایلون گفتم سفارش خودتونه کرم یاردلی گفت دستت درد نکنه باید پولشو بگیری اینا اصل انگلیسی است گفتم قابلی نداره از مهندس میگیرم
در یکی از کرم ها را باز کرد و تحسینم کرد گفت چه سلیقه ای!
روشو کرد سمتم تو این بین حولشم کمربندش باز شده بود تا راست شد حوله ازاد شد و کص بادکرده کلوچه ایش هم چسمک زنان لباشو رو هم گذاشته تمیز و بدون مو جلو چشام قلبمو به تپش وا داشت
پرسید آیسا پذیرایی کرده؟
حال کردین؟!
من واقعن گیج شده بودم گفتم نه اینجا مگه خونه مهندس ع نیست ؟ گفت چرا همین جاست!
گفتم خانم چرا این کارها را با من میکنید من کارمند شوهرتونم
نذاشت حرفمو تموم کنم حوله را پرت کرد کنار و نشست رو پاهام و بغلم کرد گفت شوهرم نمیتونه منو بکنه امشب منو آیسا مال تو هستیم تا صبح باید ما دو تا را سیر کنی
دیگه داشتم دیوونه میشدم
نا نشست روپاهام اونقدر نرم و گرم و زیبا بود دیگه یادم رفت مدیرعامل کیه و دخترش و زنش کیست
بغلش کردمو یک لب جون داری ازش گرفتم بدنش مثل پنبه نرم و مثل هلو لطیف بود من با پیراهن آستین کوتاه بودم تو حین لب خوری دستای شهره بیکار نموند دکمه های پیراهنمو کامل باز کرد زیر پوش رکابی دو بنده ورزشی تا زیر قفسهی سینهام لخت بود سینه هاشو گذاشت رو سینه هام انگار گلولهی آتش بود همه خون تنمو داغ و موهای تنمو سیخ کرد!
تا که پاشد دستمو گرفت برد تو اتاق خوابش دیدم به به آیسا هم لخت اون شورتشم در آورده به بغل دراز کشیده انبوه گیسوانشو ریخته رو تخت گفت اول منو بکون بعد مامانو
خلاصه من تا صبح دخترو مادرو نمیدونم چند بار گاییدم ولی تا رفتیم حمامو اومدیم بیرون آیسا به دستور مامانش رفت سه لیوان شربت آورد خوردیم و دلمون خنک شد سه تایی خوابیدم رو یه تخت خیلی زود خوابم برد وقتی بیدار شدم تنها بودم دیدم ساعت دیواری اتاق ۶ را نشون میده فکر کردم خرابه آخه ساعت ۷و چند دقیقه بود دراز کشیدیم موبایلمو نگاه کردم دیدم درسته آیسا را صدا زدم جواب داد
گفتم چرا من اینهمه خوابیدم؟ گفت تو شربتت قرص خواب انداختم تا انرژی بگیری ماشالا تا صبح تخته گاز رفتی منو مامانو آش و لاش کردی چه قدرتی داری و چه کیر قدری لاپاته مثل خودت پهلوانه
گفتم بابات چی؟
گفت آریو جان یک اشتباه بسیار زیبایی رخ داده میدونی؟
گفتم نه
گفت منو مامان منتظر مردی بودیم که قرار بود شب را تا صبح با ما باشه تو اومدی منم دیدم مثل تو پیدا نمیکنم اونو کنسل کردم به مامان گفتم بیا ببین چه شاخ و شمشادی گیرمون اومده کلی هم کادو آورده
گفتم این چه حرکتی بود کردین؟! تو و مامانت در زیبایی هیچی کم ندارین خب دوس پسر یا شوهر اختیار کنید
گفت مامان که با بابام مدتیست متارکه کرده منم قصد ازدواج ندارم به اندازه کافی پول داریم مامان یا من میگردیم مرد خوشتیپ و سالمی تور میکنیم هر دوی ما را میکنه مونده چقدر آزاد باشه میتونه پیشمون بمونه
البته مثل خودت جنتلمن ها را انتخاب میکنیم
اما باید بگم تو این دوسال تو قوی ترین مردی بودی که در سکس اینهمه توان داشتی
حالا دوس داری پیش ما بمونی؟
گفتم دوس دارم ولی با کلی پارتی بازی تازه یک شغل خوب گیرم اومده مهندس عمرانم بیکاری دیوونم کرده بود گفت بذار به مامان بگم بیا آقا بالا سر ما باش یه فروشگاه لباس برند داریم بستیم اونو راه بنداز هر چه درآمد کردی شریک
گفتم مامان کو گفت خوابه اونم قرص خواب دادم خودش خواست تا تو خوابیدی من پیشت موندم مامان تو اتاق دیگه خوابید
خیلی باهات حال کردم تو بی هوشیم میخواستی منو بکنی
به مهندس ع زنگ زدم مامانم مریض شده چند روزی نمیتونم برم شرکت
گفت قرار بود بیای خونه ما
گفتم تا پیاده شدم دیدم مامان اس داده زود بیا بیمارستان حالم خرابه که رفتم
امانتی خانمت پیشمه میدم پیک میاره دفتر
دیگه شرکت نرفتم فروشکاهو راه انداختم کارم سکه شد خدا را شکر بعد یک ماه رفتم تسویه حساب کردم پولمو گرفتم گفتم مامانم مریضه نمیتونم راه دور برم
اونم خداخواسته یکی از اقوامشو گذاشت جا من
حالا تو این چهار ماه سهره آبستن شده هر چه گفتم بنداز قبول نکرد می ترسم آیسا هم یکی از این شبا حامله بشه موندم چه گلی سرم بمالم
کار و کاسبی ام خیلی عالی و روتین شده شهره میگه ازدواج قید و بند دار ارزش نداره بیا حالا که شکممو آوردی بالا ازدواج سفید کنژم تا بتونم برای بچم بنام تو شناسنامه بگیرم
ممنونم که خوندین
آریو – تهران
سلام من مسعود هستم از اصفهان دنبال خانمی سن پایین برای دوستی پایدار میگردم که از نظر اوضاع مالی خوبی داشته باشه در عوض من جور دیگه برای ایشون جبران میکنم اگه کسی مایل به دوستی هستش به این شماره زنگم بزنه مرسی خوشگل خانمهای عزیز
09190446913