عشق کون شهروز

سلام دوستان پدرام هستم 20 سالمه و قدم 180 همه چیزمم معمولیه ( قیافه و تیپ و کیر و … ) بچه جنوبم وکمی هم هات…دوستان از اینکه یکم داستانم خیلی طولانی شد به بزرگی خودتون ببخشید ، دوستانی که میخوان خلاصه تر بخونن میتونن از اون ستاره ها به بعد رو بخونن ولی اگه […]

عشق کون شهروز بیشتر بخوانید »

دخترک گردو فروش

سلام به همه دوستای گلم…چند وقت بود که خاطره نمی نوشتم . اونم به خاطر این بود که تازگی ها این سایت پر شده از آدمای عقده ای و خالی بند . فحش دادن به نویسنده داستانا کار خوبی نیست ولی بعضیا واقعا مستحق این گونه فحش و بد وبیرا هستن.( مثلا داستان شیر رو

دخترک گردو فروش بیشتر بخوانید »

نمایشگاه تهران

من تو یه شرکتی مدیر خدمات پس از فروشم . شرکت ما نماینده یه شرکت اروپایی-امریکایی تو ایرانه و تجهیزات خاص صنعتی میفروشیم. به لحاظ کاریم هر سال کار نمایشگاه گردن من و تیم کارمندای منه . از اول تا اخر نمایشگاه پای منه و در ضمن کارم که خدمات پس از فروشه کار فروش

نمایشگاه تهران بیشتر بخوانید »

من و سمانه و سهیلا

سلام من بهزادم ۲۰سالمه خاطره ای که میخوام تریف کنم واسه دو ماه پیشه من بچه تهرانم ولی یه سری از فامیلامون تو اصفهانن دخترخاله های مامانمم از همون فامیلان یکیشون اسمش سمانه که ۲۲سالشه مجرده فیس خوبی داره ولی هیکلش عالیه سینه های سایز حدودن ۷۰با یه کون نسبتا بزرگ و لای پای تووووپ

من و سمانه و سهیلا بیشتر بخوانید »

کون خواهرم زیبا

سلام من آرمین هستم و 26 سالمه یه خواهر دارم 18 سالشه و اسمش زیباست با یه اندام پر و سینه های گرد سفت و کاملا سفید مثل برف . راستش چند سالی بود فکرایی به سرم میزد ولی جلوی خودمو میگرفتم . تا روزی که مچه خواهرمو وقتی داشت با پسر عموم لب تو

کون خواهرم زیبا بیشتر بخوانید »

غریزه

از لای در آروم داشتم نگاه سعید پشت سرم بال بال میزد اشاره میکرد نوبت منه منم هی اشاره میکردم هیس! “(مهمونی یکی از دوستای ماندانا دعوت بودیم سعید طبق معمول شامه قویش رو بکار انداخته بود دنبال تیکه ها میگشت مهمونی هنوز شروع نشده بود تو اون گیر و دار آروم صدام کرد بدو

غریزه بیشتر بخوانید »

دختر خاله 42 ساله

من اسمم آرمانه و 23 سالمه لیسانس کشاورزی هستم . این ماجرا مال حدوداً 1 ساله پیشه .من یه دختر خاله دارم به نام مژگان که 42 سالشه که به دلیل اختلاف سنی 19 سالی که با هم داریم بهش میگم خاله، دو تا دختر داره (یکی دانشجو و دیگری راهنمایی ) شوهر دخترخاله من

دختر خاله 42 ساله بیشتر بخوانید »

زهر حسرت

ساعت از 5 گذشته بود و تازه از خواب بیدار شده بودم ولی سختم بود از رو تختم بلند شم هی اینور اونور میکردم خودمو.گاهی میخندیدم گاهی ناراحت میشدم! خوب فکر دیگه دسته خودت که نیست همش میره به گذشته موبایلم که روی میز بود شروع کرد به زنگ زدن. اه یکی بیاد گوشیو بده

زهر حسرت بیشتر بخوانید »

منو از کون میکنی؟

خيلی خسته شده بودم. آخه چقدر کس بدم. چقدر کير فقط بره تو کسم! تا کی بايد کسم پاره شه! مگه من کون ندارم٫ مگه من سوراخ کون ندارم٫ خب منم ميخوام يه چيزه کلفت بجای کسم بره تو کونم. ديگه واقعا تحملم تموم شده بود. هر چی فيلم سوپر نگاه ميکرديم همش دعوا سره

منو از کون میکنی؟ بیشتر بخوانید »

ادامه فرار از فردا

قسمت‌های اول رو میتونید اینجا بخونید. حالم بد بود و تحریک شده بودم ، که دیگه نمیتونستم مثل قبل کیرشو بخورم ، آروم تخماش و میمالیدم و سرشو میک میزدم ، امیر علی اما تند تر از قبل ۲ تا انگشتش و تو کسم عقب و جلو میکرد و زبونش و تند تند توی چوچولم

ادامه فرار از فردا بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا