رمانتیک ترین داستان من

داستاني رو که ميخوام بنويسم ماجراي زندگي حقيقي خودم و عشقمه اگه در مواردي داستان رو نيمه کاره رها کردم ديگه واقعا قادر به تايپ نبودم. اگه کسي از خوندنش احساس ناراحتي کرد من ازش متشکرم وعذر ميخوام از همدردي همه ممنونم ) در ضمن از آوردن اسم خود داري کردم…(. جريان از يه مراجعه […]

رمانتیک ترین داستان من بیشتر بخوانید »

لز دوست دختر فیس بوکی با مادرم

اسمم ساسان و اهل تهران هستم.من با مادرم خیلی رفیقم و کلا از همه چیز من با خبره. حتی بدون اینکه پدرم بدونه من دوست دخترامو به خونه می آرم و حتی خیلیا شون با مادرم دوست میشن. حتی وقتی با اونا قطع ارتباط می کنم مادرم بازم با بعضی از اونا ارتباط تلفنی داره

لز دوست دختر فیس بوکی با مادرم بیشتر بخوانید »

به عشقم کون دادم

سلام بچه ها داستانای زیادی اینجا خوندم بعضیاش خوب بود بعضیاشم بد.منم به این فکر افتادم که داستان سکس خودمو بنویسم .من از 16 سالگی سکس های زیادی داشتم البته از سادگیمم بود چون با هرکی رفیق میشدم خودمو راحت در اختیارش میزاشتم تا نیاز خودمم برطرف کنم .همیشه تو چت رووم بودم البته به

به عشقم کون دادم بیشتر بخوانید »

ماجرای من و تانیا

دوستان من بهمن 32 ساله و متاهل از كرمانشاه . اين داستاني كه ميگم سرگذشت سكسيه من با دختر داييمه كه تو خرداد سال 1388 واسم اتفاق افتاد وسعي ميكنم كه اين داستان واقعيم بتونم خوب بنويسم . اول از خودم ميگم ما يه خانواده 5 نفري از منو بابام و مادرم و دو خواهر

ماجرای من و تانیا بیشتر بخوانید »

عمو صمد

فوت پدر ضربه بزرگی بر سر خانواده بود که تنها با دلداری و همراهی اطرافيان سنگينی آن قابل تحمل مينمود. هر چند همواره پدربزرگ و مادر بزرگ پدری ما را از لحاظ مالی کمک نمودند تا سروسامانی داشته باشيم اما وجود خالی پدر در خانه هميشه حس ميشد و تنها اميد ما قاب عکس پدر

عمو صمد بیشتر بخوانید »

من و برادرم و مایکل

اسم آندریانا ، من 25 سالمه و همه خانواده من ،من رو آنی صدا میکنند و برادرم همیشه من رو هانی صدا میکنه (عسل) من از بیست سالگی تا چند ماه قبل ایران نبودم چون تو یه کشور دیگه دانشجو بودم همیشه ،تو تمام این مدت دلتنگ خانوادم بودم پدر من یه آدم نظامی و

من و برادرم و مایکل بیشتر بخوانید »

من و برادرم شایان

وقتی برای اولین بار تونستم شایان رو لخت ببینم از چیزی که میدیدم تا چند روز توی شوک بود.ماجرا مال چهار سال پیش بود که شایان از حموم اومده بود و داشت توی اتاقش لباساش رو عوض میکرد و منم بی خبر از همه جا به هوای برداشتن یکی از سی دی های شایان رفتم

من و برادرم شایان بیشتر بخوانید »

خواهرم و دوستش

سلام اسمم فرشید این داستان که میخوام بگم مربوط میشه به سکس من وخواهرم و دوست خواهرم که کاملا واقعی هست.از خودم بگم که 22 سالمه و درشت هیکلم و یه خواهر دارم که دانشجوی اصفهان.اونجا با یه دختری که اونم مثل ما اهل تهران با خواهرم یه خونه گرفتن و دو نفری زندگی میکنن.

خواهرم و دوستش بیشتر بخوانید »

گاییدن خواهرم به صورت سگی

سلام اسم من آرش ۲۶ساله از یزد. یک خواهر دارم ۲۲ساله که ازدواج کرده.من خیلی میخواستم با خواهرم یک حالی داشته باشم واقعا یکی از آرزوهام بود.خوب داستان ما بر میگرده تو تابستون سال ۸۶که دامادمون میخواست واسه مأموریت بره سوییس.و منم مأمور شدم شبا واسه این که خواهرم نترسه برم اونجا. انگار خدا داشت

گاییدن خواهرم به صورت سگی بیشتر بخوانید »

هم کون کردم هم کون دادم

سلام امیدوارم از داستانی که مینویسم خوشتون بیاد….تقریبا 2 هفته پیش بود که با یکی از دوستای قدیمیم(شهرزاد) که توی چت باهم سکس داشتیم حرف میزدم که بهم گفت سینا دوست نداری کون بدی؟تا حالا کون ندادی؟اولش یکم ناراحت شدم و گفتم نه من عمری همه رو گاییدم حالا خودم بدم؟؟؟گفت مگه چیه؟اشکالی نداره بدی

هم کون کردم هم کون دادم بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا