اشتباه من دلیل خیانت شوهرم شد

اسم من هنگامه است و می خواهم اتفاق شومی که تو زندگیم افتاد رو برای شما بازگو کنم.اوایل سال 84 بود که دانشگاه قبول شدم و وارد دانشگاه شدم و بدلیل داف بودنم (یکم از خودم تعریف کنم)،توجه خیلی از پسرهای دانشگاه رو بخودم جلب می کردم و من هم فقط بدنبال خوشگذرونی بودم و خوشم می آمد پسرها رو سر کار بزارم،چند ماهی با یک پسری دوست می شدم و بعد ولش می کردم باورتون نمیشه چندتا پسر رو سرکار می گذاشتم، یادمه همزمان با دو تا پسر دوست شدم که خود اینها یعنی حمیدرضا و مجید با هم دوست بودند و بخاطر من دعوا شون شد و رفاقتشون بهم خورد نمی دونید چه حالی داد چقدر به این دو تا بدبخت تو دلم خندیدم.
هر چی مامانم بهم می گفت هنی جون (مخفف هنگامه = هِنی) یکم به فکر خودت باش و اینقدر پسرها رو آزار نده و یکدوم خوشگل شو انتخاب کن و باهاش بمون،من گوشم به این حرفها بدهکار نبود،و خلاصه جنده ای بودیم برای خودمون!!
بعد 4 سال که مدرک حسابداریم رو گرفتم،به عنوان کارآموز یک شرکتی مشغول شدم و البته به دلیل توانایی هام (منظورم رو که گرفتید!) اونجا جذب شدم ،همکارهای خانم چون میدیدند آقایون چقدر به من توجه دارند حسودیشون می شد و من این نگاه ها رو می شناختم دخترها توی دبیرستانمون،دانشگاه و حالا سرکار همه بخاطر اندام و لوندی هام حسودیشون می شد.خانمها چون می دونستند من هنوز مجرد هستم همیشه تا منو می دیدند شروع می کردند از شوهرشون حرف می زدند تا من نسبت به آنها حسودیم بشه.حتی بعضی وقتها خیلی آروم راجب به سکسی که دیشب داشتند صحبت می کردند،یادم رفت بگم من خودم سکس زیاد داشتم البته از عقب، و جلوم هنوز آک بود.حرفهای اونها واقعاً موثر بود و من حسودیم می شد می دونید آخه سکس با شوهر یک چیزه دیگه است.
من نمی خواستم سرکار راجب به سکس با دوست پسرهام صحبت کنم ،بالاخره این سکس با دوست پسر بود و اون سکس با شوهر و من داشتم برای اولین بار تو زندگیم کم می آوردم،بخاطر همین تصمیم گرفتم مخ بزنم برای ازدواج!
علیرضا پسری بود که تازه اومده بود شرکت البته چون سابقه کار بیشتری داشت سرپرست حسابرسی ما شد،پسر خوبی بود و کلاً تو باغ نبود و سرش تو کار خودش بود.ولی من با شگردهای خودم اونو تو تور انداختم و بعد یکسال دوستی و باهم بیرون رفتن بهم پیشنهاد ازدواج داد و با اینکه پدر مادرش و مخصوصاً مادرش مخالف بود باهم ازدواج کردیم.شب ازدواج خیلی هول بود و مشخص بود اینکاره نیست می خواست سریع لخت کنه بکنه،به علیرضا گفتم چقدر هولی صبر کن آروم آروم برات لخت میشم و بعد هم لباسهات رو در می آورم،این جمله علیرضا یادم نمیره که گفت: هنی جون من خودم رو تا امروز نگه داشتم و این اولین سکس ام هست. یکم جا خوردم پسری با خوشتیپی و جاذبه اون چطور تا الان کسی رو نکرده باشه!! پیش خودم گفتم بیچاره چقدر این مسئله سکس رو بزرگ کرده و براش چقدر ریاضت کشیده تا مثلاً بیاد باکره ای مثل منو بکنه،تو همین فکرها بودم که علیرضا گفت عزیزم تو هم اولین بارت هست دیگه؟ دیدم کم کم داره مشکوک میشه اونو همینطور که رو تخت دراز کشیده بود با دستم یک ضربه ای کوچیک به شونه اش زدم گفتم معلومه دیگه آره. همینطور که به من نگاه می کرد پشتم رو کردم بهش و آروم و با عشوه گفتم عزیزم زیپ پشت لباس رو می کشی پائین اونهم آروم زیپ رو کشد پائین و من هم پا شدم و از پائین به بالا لباس عروسم رو در آوردم و فقط سوتین و شرت تنم بود،اومدم رو پاهاش نشستم و همینطور که سینه بندم رو به صورتش بود آروم کله ام رو آوردم پائین تا سینه هام به صورتش بخوره زیر گوشش نجوا کنان گفتم درش بیار و خودم روش خوابوندم ،دستش رو برد پشت پستون بندم و خیلی آروم از چسبش کند و پستونام زد بیرون کمی اومدم بالا و پستونام رو تاب دادم و زدم به صورت اش و گفتم همش برای خودته.اونهم یکدفعه وحشی شد و پرید بالا و منو محکم گرفت و خوابوند به تخت و خودش بالا قرار گرفت،لبام رو غنچه کردم و انگشتم روش گذاشتم گفتم هیش،انگشتم رو کشید کنار و لبای گرمش رو گذاشت رو لبام و شروع کرد به لب گرفتن از من آب از لب و لوچش داشت می اومد
 
با دستام یک فشار به کله اش وارد کردم تازه فهمید که بسه رفت و شروع کرد به خوردن پستونام استعدادش خوب بود زود یاد می گرفت چیکار کنه خودش هم خلاقیت بخرج داد و بوسه کنان رفت پائین و به نافم که رسید زبونش رو توش چرخوند و بعد با یک حرکت شرتم رو گرفت و من هم کمر رو دادم بالا و و اونهم شورت رو از پاهام کشید بیرون ،و حالا نوبت کسم بود و اونهم شروع کرد به خوردن و البته لاش هم الکی با دستش باز می کرد و داخلش رو هم لبی می کشید می دونستم قصدش از این کار اینکه ببینه من دخترم یا زن،من هم تو ذوقش نزدم و چیزی نگفتم البته چون صدام در نمی اومد واقعاً از اینکارش خوشم اومده بود،همینطور که تو حال و هوای خودم بودم دستاش رو آورد بالا و سینه هام رو گرفت و محکم فشار می داد و لب و زبونش رو هم همینطور به کسم می کشید ،من هم به آه و اوه افتاده بودم و بدنم داغ برای سکس شده بود،اومد بالا و پیراهنش رو درآورد من هم بیکار نموندم برای اینکه بهش نشون بدم چقدر طالب اش هستم ،دستام رو بردم سمت کمربندش و کمر بندش رو در آوردم و بعد دگمه شلوار،کمرم در حالت بدی قرار گرفته بودم ،علیرضا خودش بقیه اش رو در آورد و شورت رو کشید پائین و کیر شق کرده اش زد بیرون عجب کیر خوشگلی داشت کلی هم بهش رسیده بود و صاف و صوف کرده بود و مو نداشت ،همینطور که از دیدنش به وجد آمده بودم رفت پائین و پاهام رو کمی از هم باز کرد و گذاشت لب کسم و یکم سرش رو رو لبش چرخوند داشتم دیوونه می شدم گفتم بکن تو کسم گفت باشه عزیزم برد داخل و پرده ام رو زد یک ذره درد گرفت و بعد کیرش رو درآورد و با دستمال یکم خون روش رو که از کس من اومده بود پاک کرد و بعد دوباره شروع کرد به تلمبه زدن آه آه اوهم بالا گرفت و بعد چند دقیقه منو به پشت خوابوند و بالشت از زیر سرم برداشت و با بالشت خودش ،دوتا بالشت گذاشت زیر شکمم ومن هم کونم رو قنبل کردم و اونهم از پشت شروع کرد به عقب جلو آه آه آه آه آه من که ارضا شدم علیرضا هم داشت ارضا می شد بهم گفت خوشت می یاد هنی جوونم ؛من هم با آه آه و ذره ای مکث بعد دوباره آه آه بهش حالی کردم آره،شتابش رو برد بالا و تند تند تو کسم فرو می کرد در می آورد و بعد یکدفعه درآورد و آب داغش رو ریخت رو کمرم و اومد کنارم دراز کشید و شونه ام رو بوسید و من هم لباش رو با اینکه می دونستم کس ایه بوسیدم،و بعد لب گرفتن تصمیم گرفتم یک ساک هم براش بزنم ،کیرش داشت شل می شد ،همینطور که بهم نگاه می کردیم با دستم کیرش رو گرفتم گفت بازم می خوای، با دستم گفتم نوچ نوچ رفتم پائین و کیرش رو کامل بردم تو دهنم و با جوون گفتم آوردم بیرون، کیرش داشت قد بلند می کرد و دیگه همش تو دهنم جا نمی شد ،کیرش رو حسابی خوردم و بعضی وقتها تخمهاش رو می بردم تو دهنم وبعد دوباره سر کیرش رو تا ختنه گاه می بردم داخل با زبونم روش می چرخوندم،داشت آبش می اومد کله ام رو برد عقب و آبش با شدت خورد به صورتم اگه چشمم رو نبسته بودم می رفت تو چشمم با دستم آبش رو از صورتم به سمت سینه هام بردم و چشمام رو خمار کردم و جوون جوون کنان به سینه هام مالوندم و بعد با هم رفتیم دستشویی جیش کردیم و بعد باهم رفتیم حموم دوش گرفتیم و منو شست و بعد باهم اومدیم بیرون و همینطور لخت رو تخت خوابیدم.
خلاصه بگم چون تازه دوماد عروس بودیم خیلی باهم سکس داشتیم و مشتری دائمی داروخانه سر خیابونمون بودیم و کلی پول ویتامئین E و کاندوم می دادیم.من هم چون می خواستم چشم همکارهای خانم رو تو شرکت دربیاورم از سکسهای موفق شوهرم با من رو براشون تعریف می کردم.و اینکه چقدر خوب منو به ارگاسم میرسونه خلاصه چشم همه رو با اینکار در می آوردم و از اینکه می دیدم همکارام چجوری به علیرضا با ولع نگاه می کنند خوشم می اومد،یکی بچه ها که باهم خیلی دوست بودیم اسمش آمنه بود تازه چندوقتی بود که از شوهر معتادش جدا شده بود و از اونجایی که تو اتاق ما بود علارغم آنکه من دوست نداشتم اون این حرفها رو بشنوه ولی وقتی من تعریف می کردم ماجراهای سکسیم رو به دیگر خانم ها ،آمنه نیز می شنید،آمنه بر و روی آنچنانی نداشت ولی استیلش بد نبود.
از اونجایی که من و آمنه با هم دوستای صمیمی بودیم یکروز به من گفت چه خالی هایی بعضی وقتها هنگامه جون می بندی ها، گفتم چطور مگه ،آمنه ادامه داد آخه مردها معمولاً بفکر خودشون هستند و تا آبشون می یاد یادشون میره مثلاً زنی هم اونجا هست و اونو رو هم باید ارضا کنند سریع زیپ رو می کشند بالا و میرند.
گفتم علیرضا که اینطوری نیست و منو حسابی می کنه و در حین سکس چندبار ارگاسم میشم،گفت من که باور نمی کنم باید بهم نشون بدی،گفتم برو گمشو ببینم یعنی چی بچه پرو ،من علیرضا جونی مو به کسی نمی دهم گفت دیوونه منظورم اینکه از سکست باهاش عکسی فیلمی چیزی بیار ،نمی دونم چرا کسخل شدم گفتم باشه همین فردا برات می یارم.
علیرضا چون مسئولیتش از من بیشتر بود سرکار موند و من زودتر از اون رفتم،رسیدم خونه حسابی براش بدنم رو خوشگل کردم با مومک موهای زائد رو از بین بردم.حموم رفتم و چون می دونستم از بوی موهام خوشش می یاد و همیشه بوش میکنه با شامپو Ave شستمش و حسابی بدنم رو خوشبو کردم ،گوشیgalexy s2 که شوهرم کادو بهم داده بود رو در موقعیت خوبی قرار دادم تا از سکسمون فیلم خوبی بگیره،رفتم لباس نازک بدن نمام رو که از ترکیه خریده بودیم رو پوشیدم و تو اتاق منتظر بودم صدای کلید از در آپارتمان اومد فهمیدم اومده ،علیرضا گفت : کجایی عزیزم من هم با حالت عشوه از اتاق خواب گفتم بیا عزیزم منو پیدا کن هه هه خندیدم
 
 
.در اتاق رو باز کرد منو که با این حالت دید گفت جونم عزیزم بزار برم حموم خودم رو بشورم تنم بوی عرق نده الان می یام گفتم نمی خواد جیگر خلاصه شهوت رو که تو چشام دید بی خیال شد و اومد جلو و شروع کرد به لب گرفتن از من ،من هم پشتم رو کردم بهش و کونم رو چسبوندم بهش و اونهم شروع کرد به دست مالی من، ممه من رو گرفت و می مالوند من هم کونم رو به وسط شلوارش می مالوندم تا حسابی دولش حال بیاد بشه کیر،بعد هم دستم رو بردمپشت و کیر شق شده علیرضا جون رو با دستم گرفتم و مالوندم و بعد یکی دوبار کونم رو کامل چسبوندم به کیرش و پائین بالا رفتم و بعد برگشتم سمتش و رو دو زانوم نشستم و شلوارشو در آوردم و سر کیرش رو از تو شورتش با لبام چند تا گاز کوچیک گرفتم و بعد خیلی با آرامش شورتش رو کشیدم پائین و کیرش رو خوردم ،همینطور که ساک براش می زدم دیدم دستشو رو آورد کنارم شونه ام رو می مالوند و بعد موهام رو گرفت و چنگ می زد و نوازش می کرد حس خوبی به من دست می داد بعد منو بلند کرد و خودش رفت رو تخت دراز کشید و من هم لباسم رو در آوردم و کسم رو بردم جلو صورتش اونهم کسم رو اونطوری داشت می خورد،بعد خودم رو بر عکس روش خوابوندم (69)و دهن من تو کیرش بود و اونهم از اونطرف کس من رو می خورد بعد چند دقیقه اومدم روش و کیرش رو بردم تو کسم و براش بالا پائین می رفتم چقدر حال می داد آه آه هم بدجور بلند شده بود و تو حالت به ارگاسم رسیدم بعد بهم گفت برگرد و بعد من برگشتم و کیرش رو با دستم گذاشتم داخل ،گفتم اینجوری عشقم گفت آره عزیزم .همینجوری که بهش می دادم هی کیرش در می اومد از سر جاش و من دوباره می گذاشتم داخل فکر کنم کسم زیادی چاک خورده بود.فکر کنم داشت آبش می اومد یکدفعه تو همون حالتی که کیرش داخل کسم بود کیرش رو تا ته برد تو کسم و هل داد افتاد روم .حالا تلمبه نزن کی بزن،انقدر سریع بالا پائین می کرد داشت واقعاً دردم می اومد ولی گوشش به این آه و ناله ها عادت داشت و تا حسابی جررم نمی داد ولکن نبود خلاصه بعد چند دقیقه یک مایع داغی رو تو کسم حس کردم بعله بالاخره آبش اومده بود و تونستم از زیرش خلاص بشم و اومد و از پشت منو بوسید ولی من که تو همون شوک بودم دستم رو بردم رو کسم و اونو گرفتم ،گفت جیگرم خوشت اومد،من هم که صدام در نمی اومد با زور سرم رو تکون دادم گفتم ها خنده اش گرفت و اومد روم و بعد دوباره کیرش رو برد داخل کسم من تو دلم گفتم عجب غلطی کردم این لباس سکسی رو پوشیدم دوباره شروع کرد به تلمبه و بعد همینطور که روم بود منو بلند کرد و روش خوابوند و کیرش ذره ای از کسم جدا نمی شد و دستش رو هم برد بالا کسم و چوچولم رو گرفته بود می مالوند واقعاً آخر عشق و حال بود
 
 
جیغ می زدم از ارگاسم ولی اون محم منو گرفته بود و یکجورایی با خشونت منو می کرد و بالاخره بعد چند دقیقه تلمبه زدن از پائین به بالا آبش برای بار دوم اومد و از دستش رها شدم.و سر تا پام داشت از خوشی آتیش می گرفت.
بعد با هم رفتیم حموم دوش گرفتیم و خودمون رو شستیم و از اونجایی که عزیزم می دونست من تواین سکس خیلی خسته شدم پیشنهاد داد و رفتیم بیرون شام خوردیم اومدیم.
فیلم رو فردا رفتم به آمنه نشون دادم و اونهم کلی حال کرد گفت بهم bluetooth کن ،گفتم برو ببینم من فقط اینو نشون دادم فکر نکنی دارم دروغ میگم،گفت خودمونیم شوهرت کارش رو تو تخت خوب بلده،با حالت لوسی گفتم بعله جوجویی خودمه.چند روزی از این ماجرا گذشت رفتار شوهرم عوض شده بود و من هم بهش مشکوک شده بودم یک روز دیدم دور و بر ساعت 10 صبح بود خانم کاظمی یکی از منشی های عوضی شرکت اومد با خنده بلند بلند گفت هنگامه جون با علیرضا دعوات شده که جدا جدا می روید گفتم نه یعنی چی ،همینطوری بلند گفت الان نیم ساعت چهل دقیقه ای هست مرخصی ساعتی گرفت رفت،گفت : یکم بیشتر باید مواظب شوهر خوشگلت باید باشی،گفتم خفه شو مواظب دهن گنده ات باش از سریع بلند شدم تا بخودش بیاد چیزی بگه همینطور که جلوی در اتاق ایستاده بود ضربه ای بهش زدم و رد شدم گفت چته حیوون داشت همچنان زر می زد حوصله نداشتم جوابش رو بدهم از در شرکت اومدم بیرون گوشیش خاموش بود ،دیدم ماشین رو هم با خودش برده ،نمی دونم چرا یک حسی بهم می گفت برو خونه،رفتم خونه در رو باز کردم دیدم در اتاق خواب قفله ،با عصبانیت داد زدم کی اون توئه،علیرضا از پشت در گفت برو هنگامه تو برو بعداً بهت همه چی رو توضیح میدم ،از پشت در یک صدای دختر اومد گفت خوب بهش بگو.
من که خونم به جوش اومده بود از شدت غیض گفتم اگه در رو باز نکنی در رو می شکونم،هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم لای در باز شد آهسته رفتم داخل دیدم آمنه بی حجاب کنار علیرضا ایستاده ،رو به آمنه گفتم :تو به چه جراتی با شوهر من دیگه از شدت بغض نتونستم ادامه بدهم و گریه ام گرفت،علیرضا به آمنه گفت بره ،من گفتم کجا می ری جنده که علیرضا بازوم رو گرفت ،مانع شد من روی تخت نشستم گفتم چرا ؟چرا علیرضا؟(صدای بسته شدن در آپارتمان اومد بله آمنه رفت).علیرضا توضیح داد که دیروز آمنه بهش زنگ زده بود و بهش گفته بود که فیلمی مستهجن از ما داره که اگر به گفته های اون توجه نکنم اون فیلم رو پخش می کنه خودت هم که دیگه بقیه ماجرا رو می دونی فقط من موندم چه جوری از عشقبازی ما تونسته فیلم تهیه کنه،من بهش گفتم فیلم رو من گرفتم و می خواستم زمانی که تو نیستی خود ارضایی کنم احتمالاً زمانی که تو اتاقم نبودم فیلم رو از موبایلم بلوتوث کرده به موبایل خودش ببخشید بهت نگفتم،علیرضا گفت من رو می بخشی گفت باشه ولی قول بده دیگه از اینکارا نکنی،گفت قسم می خورم،بهش گفتم حالا فیلم رو چه جوری ازش پس بگیریم علیرضا گفت بعد اون کار از موبایلش جلوی من پاک کرد،گفتم کثافت.
 
 
بعد این ماجرا تصمیم گرفتیم دیگه آن شرکت کار نکنیم و هردو الان از آن شرکت اومدیم بیرون ،و من در یک شرکتی کار می کنم و شوهرم نیز در یک شرکت دیگه که اونطرف شهره.من بعد این ماجرای شوم دیگه تصمیم گرفتم راجب به سکسم با کسی صحبت نکنم و کلاً خانم خوبی برای زندگی و شوهر جونم باشم.
امیدوارم دوستان از این داستان لذت برده باشند

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «اشتباه من دلیل خیانت شوهرم شد»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا