شهوتناک

داستانهای شهوتناک فقط در سایت بزرگ صد داستان سکسی یا شهوتناک.

شهوت با حمید

سرعت قدم هام و تندتر کردم که ازش فرار کنم، امروز سومین روزیه که دنبالم داره میاد و ازم میخواد بهش شمارمو بدم، دیگه کم کم داشتم نزدیک خیابونمون میشدم نمی‌خواستم تا اونجا دنبالم بیاد، هم برای اینکه ممکن بود کسی مارو ببینه و هم اینکه نمی‌خواستم خونه رو یاد بگیره ، کیف باشگاهم و […]

شهوت با حمید بیشتر بخوانید »

شبی با بنفشه

از همون آخرای شب که سروصدای بچه‌ها خوابیده بود، حس کرده بودم امشب با همه‌ی شبای دیگه فرق داره. کل شب نگاهم به نگاه بنفشه قفل شده بود، انگار با چشمامون برای آخر شب قرار می‌ذاشتیم و من با نگاهم می‌گفتم: «همه که رفتن، تو نرو، بمون.» کم‌کم که جمع خلوت شد و همه راهشونو

شبی با بنفشه بیشتر بخوانید »

سیما ساکزن

وقتی که سیما اومد تو اتاق با اخم بهش گفتم “چرا اینقدر طول کشید تا بیای. نیم ساعت پیش بهت اس ام اس داده بودم.” به دوستم احمد که تو اتاق بود نگاهی کرد و بعد سرش رو پایین انداخت و گفت: “ببخشید آقای … داشتیم با بقیه بچه ها جنسهای جدید رو تو قفسه

سیما ساکزن بیشتر بخوانید »

فیلمبردار‌ ها هم کیر دارند

سلام به همه ی مهربونا عرفان هستم۳۰سالمه کارم فیلمبرداری مجالسه.ماجرا مال وقتیه که مجرد بودم…البته خیلی وقت نیست ها مال۳سال قبل تابستونه. سرمون شلوغ بود دنبال فیلمبردار خانوم می‌گشتیم.یکی از فیلمبردارا گفت خواهر زن داداشم هست کارش هم خوبه.گفتم بگو بیاد.وقتی اومد یک دختر خوشگل و باکلاس قدبلند بسیار خوشتیپ.خیلی آروم صحبت می‌کرد… توی شغل

فیلمبردار‌ ها هم کیر دارند بیشتر بخوانید »

زیارت پر دردسر

به اصرار زنم و چند تن از زنهای پرسنل همکار و سرپرستهای کارگاههایم که مدیرشان بودم و سود خوبی کرده بودم مبلغی قابل توجهی گذاشتم تا دسته جمعی تعطیلات عید را در شمال یا سمت شیراز و جنوب باشیم به اصرار زن ها دسته‌جمعی تعطیلات عید ۴۰۰ را رفتیم مشهد تعدادمون زیاد بود اتوبوسی را

زیارت پر دردسر بیشتر بخوانید »

گاز زدم و گاز زدم

سلام خیلی وقته که تو سایت داستان های سکسی رو میخونم و گفتم یکی از جذابترین سکس هام رو براتون به اشتراک بذارم سنم ۳۶ هست و قدم ۱۹۰ هیکل ورزشکاری دارم و چند شغله ام خانومم هم شاغل هست و داستان از اون جایی شروع شد که یه روز داشتم پمپ گاز به ماشینم

گاز زدم و گاز زدم بیشتر بخوانید »

تابستون کوتاهه

دو نفر عشق ناکامی در جوانی داشتن و سرنوشت بینشون جدایی انداخت جوری که هر دوشون تن به ازدواج با دیگری دادن و ده سال حسرت وصال هم رو خوردن اما شوهر اون معشوقه از اول از ماجرا باخبر بوده و دلسوزانه تلاش میکرد تا عشق سابق خانم زیباش رو ببینه یا ردی ازش پیدا

تابستون کوتاهه بیشتر بخوانید »

اسم این کوستان با شما

ادمین: اینقدر این داستان مزخرف بود که اسم گذاشتنش رو میذارم به عهده خودتون. بخندین حالشو ببرین   مژگانو تا دیدم عاشقش شدم داداشم خواستگاری کرد برای پسرش من سوختم پسر داداشم با من همسنه من از خود تعریف نباشه خوشتیپ ترین و زیباترین جوان فامیل بزرگ و پر جمعیتی خودمون بوده و هستم من

اسم این کوستان با شما بیشتر بخوانید »

سرزمین یوتوپیکوس

در سرزمین یوتوپیکوس جایی که ملکۀ بزرگ همۀ هفت سرزمین حکومت میکرد، پرتو های نور و نسیم خنک صبحگاهی، هر موجودی رو مسحور میکردن. ملکۀ جدید برخلاف سنت های پیشینیانش مسیر دیگه ای رو پی گرفته بود!. بیست و دو سال داشت و سه سال بود که بر تخت نشسته بود و در این سه

سرزمین یوتوپیکوس بیشتر بخوانید »

آاخ که چه کوستانی

ادمین: دوستان عزیز باز هم بنا به رسم قدیمی و همیشگی هر از چند گاهی میکروفون رو میدیم دست یک استاد غارگوز دیگه که همه رو مستفیض کنن. انگلیسی هم بلده در حد دیکشنری آکسفورد و گوگل ترنسلیت. سایت شهوتناک در صورت شاشیدن یا ریدن به خودتون به دلیل خنده ی شدید هیچگونه مسئولیتی را

آاخ که چه کوستانی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا