سیما ساکزن
وقتی که سیما اومد تو اتاق با اخم بهش گفتم “چرا اینقدر طول کشید تا بیای. نیم ساعت پیش بهت اس ام اس داده بودم.” به دوستم احمد که تو اتاق بود نگاهی کرد و بعد سرش رو پایین انداخت و گفت: “ببخشید آقای … داشتیم با بقیه بچه ها جنسهای جدید رو تو قفسه […]