فقط واسه اون چند لحظه آخر

بسلام
من متاهلم و یه دختر ۴ ساله دارم تو کوچه پشتی یه خونه هست که نمیدونم چندتا خونواده افغانی زندگی میکنن خونه کوچیکه ولی شاید ۲۰نفر باشن همیشه به دخترم میگفتم کوچه پشتی نرو واسه بازی افغانی زیاده ولی بچه س و حرف گوش نمیده ماجرا از ابنجا شروع شد که یکی ازبچه های همین خانواده با دخترم دعواش شده بود ومادر این دختر دخترم رو زده بود منم ادم شری بودم تو محل(مجردی)رفتم در خونه شون همه رو از دم فحش کش کردم دوتا از خانما خیلی دریده بودن درگیر شدم یکی دوتا سیلی انداختم واسه شون ولی یکی دیگه شون فقط جدا میکرد منو تو دعوا نگه میداشت گفت آقا از شما بعیده گفتم از دعوای بچه ها ناراحت نیستم از این ناراحتم زن بزرگ دخترمو زده گفت من دختر شما رو تشر رفتم نزدمش من بودم اینا هیچ کاره اند رفتم سمتش گفت معذرت میخوام همسایه ها وساطت کردن و گذشت چند باری تو کوچه دیدمش درسته افغانی بود ولی خوشگل بود و به خودشم حسابی میرسید تریپ خوب بوی خوب موهای مش و رنگ شده آرایش لایت.

 

هربار سلام میداد و من تو ذهنم نقشه سوار شدن رو ترسیم میکردم اونم کرم ریز می ریخت بعد به خودم میگفتم در شان تو نیست بابا حیف زنت و زندگیت نیست حیف نیست تو کف این دختره باشی… یه روز بچه ها خونه نبودن دیدم اومد رد شد منم داشتم سیگار میکشیدم گفت سیگار ضرردارد سیگار نکش! رفتم سوییچ رو برداشتم و رفتم سوارش کنم اول سوار نشد رفت جلوتر منم رفتم جلوش وایسادم نشست تو ماشین پیشنهاد دادم گفت باید فکر کنم زدم تو سر خودم گفتم آخر عاقبت منو ببین گفت هوووی یارو خیلی از همشهریات تو صفن گفتم من اونا نیستم برگردم خونه یا پیاده میشی گفت منو برسون برمیگردم باهات تماس میگیرم. شماره دادم رفتم خونه تو خونه خطم آنتن نمیداد دقیقا یک ساعت بعد دیدم زنگ خونه رو میزنن در رو باز کردم دیدم اونه جلوتر از من با سرعت با ترس رفت تو خونه گفتم نفهم نمیگی زنم برگشته باشه گفت خودت گفتی تنهایی بیا خانه. ۵دقیقه با هم حرف زدیم لباسش رو دراورد فقط شورت و سوتین تنش بود و شورتشم داشت درمیاورد گفتم عجله داری گفت مگه نمیخوای بکنی منو گفتم اره ولی نه اینجوری. پاهاشو باز کرد گفت ببین چقدر قشنگه بیا بکن توش دیگر دیدم یه کس سفید بی مو ولی خیلی کوچولو بود نه لبه نه اضافی!!

 

مخم پیچید لباسم رو درآوردم رفتم کیرم رو کردم تو دهنش اول نمیخورد ولی یه کم ناراحتی ام رو دید شروع کرد به خوردن نه اونجوری که بخوام ولی خورد هی ام میگفت بسه بکن توش بعد ۱۰دقیقه خوردن دمر خوابوندم گفت کونم را نکنی من کون نمیدم انقدر حشرم زده بود بالا که جواب ندادم دراز که شد گذاشتم لای پاش خشک خشک بود گفتم چرا حشری نشدی گفت مگر کردی که حشری بشم فهمیدم بابا خیلی شوته خودم باید راش بندازم خدایی نه یه خط بدنش داشت نه یه حال سفید یه دست سوتینش رو باز کردم و سینه هاش رو میمالیدم سینه کوچیک سفید ولی نوکش خیلی قهوه ای تیره بود خلاصه یه ربع ۲۰دقیقه لاپایی و مالیدن و …گردنش رو میخواستم بخورم موهاش بوی شامپو گلرنگ میداد تازه حموم رفته بود یه کم برگردوندم سینه و گردنش رو از جلو خوردم و کیرم رو گذاشتم دم سوراخش فقط میگفت بکن تموم بشه این چه کارهاییه…بکن توش! منم یواش یواش کردم توش مخم هنگ بود خشک خشک به زور توش کردم همین که چندتا تکون دادم گفت خیلی درد میکند تورو خدا بیا با دست بزنم کیر شوهری من نصف این نیست گفتم واسه من کوچیکه کیر ندیدی دوباره کردم توش و شروع کردم حرف زدن جلوی شوهرت میکنمت و …

 

دیدم داره لیز میشه گفتم کیر ایرانی خوبه گفت آره ولی درشت است یه ترا انداخته بودم بالا تازه ترکید دیگه نه میگفت تمومش کن نه ناله میکرد برعکس یواش یواش داشت ناله های ریز میزد منم نمیدونم با اینکه همیشه با ترا ۴۵دقیقه به بالا سکس میکردم هر لحظه داشتم ارضا میشدم داگی خوابوندم دیدم نمیتونه اذیت میشه مجبورا کل ۲۰دقیقه رو همونجوری سینه هاشو میمالیدم یه وقتایی گردنش رو میخوردم و تلمبه میزدم ولی چهره ش تو تحریکم بیشتر اثر میذاشت دور چشاش یه حلقه سیاه زده شده بود آرایشش یه کم به هم ریخته بود موهای مشکی یه نمه موج دارش خیلی شبیه الهه سرور بود خواننده ی افغانی اگه سرچ کنین میبینین…

 

بعد۲۰دقیقه تلمبه زدن داشتم ارضا میشدم بر عکس تصورم که بهش حال نداده اومدم بکشم بیرون پاهاشو قلاب کرد دور کمرم و نذاشت وتمام آبمو خالی کردم توش اومدم بگم چرا دیدم بی هوش و بی صدا فقط نفس نفس میزنه اشک تو چشماشه گفتم چی شده گفت برای بار اول تو عمرم ارضا شدمم اگه میکشیدی بیرون نصفه نیمه میموند گفتم دردسر میشه گفت یک کاریش میکنم نگران نباش…

 

الان چند وقته رفتیم از اون محل بعد این مسئله چند بار دیگه دیدمش خونه اونا شلوغ بود خونه منم بچه ها بودن و من هنوز تو کف یه بار دیگه گاییدن یه زن آماتور و بد سکسم فقط واسه اون چند لحظه آخر …

نوشته: علی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «فقط واسه اون چند لحظه آخر»

  1. کوس افعانی خیلی خوبه من هم زیاد میکنم .یک زن کارگر دارم خیلی حشری وکوس ناب داره مرتب میکنمش

  2. منم دوست دارم زن افغان بکونم یباریه دختر افغان بربری رو کردم لای بلال ها ولی دیگه از اون محل رد نشد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا