عمو جون کص و کونم مال توئه

اوایل بهمن ماه بود چند ماهی از ازدواجم با حامد می‌گذشت هنوز دانشجوی پیام نور هستمم قرار شد بریم شمال
با عمویم ( من از بچگی میگم عموجون) تماس گرفتم میخوایم بیایم شمال خوشحال شد گفت خوش اومدین بیاین تنهام
پرسیدم زن عمو کجاست ؟ گفت تهران
بازم گفتم چطور تنها با یه بچه پنج‌ساله تنها مونده
گفت خونه خودمون نیستن پیش خواهرشه که مریضه آخه زن عمو از تنهایی می‌ترسه
از خود عمویم بگم

 

عموجون همسن مامانمه 38 سالشه اما هر که ببینه هم مامان هم عموجون را میگه با من همسنند! همدیگرو خیلی دوس دارن مامانم زن بسیار زیباییه با تناسب اندام بینظیر در یک کلام ملکه‌ی زیبایی است عموجون هم مردی بسیار خوشگل و خوشتیب و لارج.
من اولین و تنها فرزند خانواده‌ام ۲۰ ساله هستم شکل مامانم، تیپ بدنم انگاری مثل مامانم کامل و خوش تراشه باور کنید از شیش هفت سالگی حس سکسی به عمویم داشتم بارها وقتی بابام خونه نبود مامان و عموجون را میدیدم لخت تو بغل هم عرق ریزان همدیگرو می‌بوسند و هی تقلا می‌زنند، زیر پتو همش روی هم تکان می‌خورند و ساعتها لب و صورت همدیگرو میخورند حس سکس بمن دست می‌داد عجیب بود ،! الان که بیست سالمه تعجب می‌کنم نه اون زمان
عموجون سینه های مامان را می‌مالید و میخورد تا صبح تو بغل هم میخوابیدن تا اینکه اولین بار پتو رویشان نبود دیدم عموجون کیرشو که بارها خودم زیر شلوار یا شورتس دیده بودم و منو بغلش میخوابوند حتی لای پاهام دوس داشتم فشارش بدم (البته زیر شورتش) اما الان لخت همون کیرو که دوس داشتم ببینمش می‌کنه تو مامانمو در میاره پاهای مامانو بغل کرده بود مامان دولا شده بود عموجون لای پاش کیر گنده اش را هی تو میداد و میداد بیرون منم از خواب بیدار شده با موهای ژولیده با تعجب و کنجکاوی زل زده بودم به لای پای مامانو عموجون که چقدر جالب به هم می‌چسبیدن و جدا می‌شدن مامان انگاری درد داشته باشه ناله می‌کرد و تو گوش عموجون پچ پچ میکرد و میگفت جووون فداش بشم بکووون و اینجور حرفا عموجون هم همش حرفهای خوب به مامان میگفت و هی میگفت تو مال خودمی و کلی حرفهای خوب خوب

 

تا تو یه لحظه مامان متوجه من شد زود روشونو کشید گفت غزااال! عموجون وانمود کرد با مامانم داره دعوای الکی یا شوخی می‌کنه و مامان هم هی می‌گفت نکووون دردم اومد گاز نگیر و … اما من الان که فکر می‌کنم تقریبا میدونستم یه کار مخفی می‌کنند که نباید کسی بدونه
رفتم بین دو تاشون خوابیدم به مامان گفتم دیدم چی می‌کردین اما به بابا و مامان بزرگ نمی‌گم ! روز بود مامان گفت غزال جون برو از اون اتاق برس مو را از جلو دراور بیار موهات خیلی ژولیده است شونه کنم عموجون میخوا ببرتت اون عروسک قشنگی که چن روز پیش دیدی قول دادم برات بخره
من همه چیزو فراموش کردم و خوشحال دویدم تا بیام عموجون نبود پرسیدم پس عموجون کو؟ گفت رفته دوش بگیره دیدی که منو می‌زد آخه من میخواستم زودتر برم دوش بگیرم نذاشت لخت شده بود دعوامون شد مامان دروغ می‌گفت ولی من گیج می‌شدم راسته یا نه مگه سر حمام رفتن دعوا هم می‌کنند؟!
من همش به عروسک سخنگوی زیبایم و اونی‌که میخوابید و چشاشو می‌بست و ننو هم داشت فکر می‌کردم گفتم مامان تو هم بیا هر دو عروسک را من میخوام گفت باشه باید منم دوش بگیرم بریم
مامان ملافه دورش بود و منو شونه می‌کرد
گفتم خوب برو با عموجون دوش بگیر زود بریم ، گفت می‌ترسم باز دعوامون بشه که من از زیر دستش در رفتم و در حمامو زدم عموجون از زیر دوش گفت چیه هنگامه؟ گفتم منم غزال عموجون درو باز کن مامان هم بیاد دوش بگیره قول بده دعواش نکنی زود بریم عروسکها را بخریم
عموجون شیرو بست گفت غزال جون چی میگی الان بگو صدای آب نذاشت بشنوم عروسکت چی شده؟
که همون جملاتو گفتم گفت باشه بتو قول میدم دعواش نکنم بگو بیاد

 

مامان بی‌درنگ رفت حمام و منم جلو آینه موهامو تنهایی شونه کردم تا اول عموجون اومد بیرون بعد حوله مامانو عمو برد داد تو اونم پوشید اومد خودشو خشک کرد عمو لباساشم پوشیده بود مامان صداش کرد موهاشو عمو سشوار کشید منم گفتم عموجون مال منم بکش کشید و حاضر شدیم رفتیم مغازه اسباب‌بازی فروشی که تو بازار شهرستانی بود هر چه دوس داشتم عموجون برام خرید یک عالمه شد اومدنی مامان گفت به کسی نگی منو عموجون با هم چی می‌کردیم یا با هم رفتیم حمام باشه گفتم باشه گفت قول بده ، قول دادم و گفت هر چه دوس داشتی میگم عموجون برات بخره اما اگه بگی عموجون و مامان دعوا می‌کردن و حمام بودند دیگه هیچی نمیرم خوشحال شدم و اومدیم رسیدیم خونه اونموقع همه تو یک خونه حیاط دار سه طبقه قدیمی بصورت ال در خیابان اقبال می‌نشستیم بابا بزرگ و مامان بزرگ و عموجون طبقه وسط بودن منو بابا مامان طبقه بالا و طبقه پایینم غریبه بودن هر سال یکی می‌اومد اون طبقه نصف طبقه های بالا بود نصفش انباری و جای پارک یک ماشین بود
بابا بزرگم مغازه لبنیاتی داشت و مامان بزرگ هم اغلب می‌رفت کمکش خیلی کم تو خونه روزها می‌دیدم فقط برای ناهار می اومدن گاهی حتی برای ناهار هم نمی‌اومدن زنگ می‌زدن من و مامان ناهار براشون می‌بردیم و سرشون همیشه شلوغ بود و بوی شیر و ماست و پنیر می‌دادند از اون خونه خیلی خوشم می‌اومد وقتی بابا بزرگ فوت کرد مامان بزرگ هم یک سال نشده بعد او فوت کرد من دوازده ساله بودم

 

خونه ماند برای ما و عموجون یکسال نشد فروختن بابام تو کوچه ثاراله که به خیابان شهدا راه داشت دو واحد آپارتمان خرید یکیشو داد اجاره تو یکیش زندگی کردیم پارکینگ ماشین هم داشت مغازه را هم دادن اجاره شریکی اما عموجون با پول آنها ساختمان سازی کرد و وضعش خیلی خوب شد پل رومی خونه‌ی ویلای خرید بعدشم دو سال پیش کوبید برج ساخت یک طبقه اش را برای سکونت گذاشت چندین واحدشو پیش فروش کرد و نمیدونم چند واحد را به خارجی ها اجاره داده و هنوزم برج سازی می‌کنه تو شمال هم چند تا ویلا ساخته و فروخته یکی برای خودشون یک مغازه طلا فروشی در رامسر هم برای زن عمو خریده با زن داداشش شریکند البته مغازه مال زن‌عمو است ولی طلا را شریکن
مغازه لبنیاتی بابا بزرگ را هنوز نصف نصف با بابام شریکن بابام چند سالیه بازنشست شده خودش اونو می‌چرخونه نصف اجارشو عموجون به مامان بخشیده که ماه به ماه مامان تا قران آخرش از بابا می‌گیره خودش دو واحد از ساختمانهای عموجون در خیابان سمیه را خریده هر دو را داده اجاره میدونم الانم مامان همش تو بغل عموجون میخوابه تا بابا چون کار عمو طوریه که زن عمو نمیتونه کنترلش کنه اونم تو ثروت غرقه یک دختر بیشتر ندارند تازگیها زن عمو آبستنه و پسر تو شکمش داره اینو مامان میگه
برگردم به گذشته :
اما خودمم الان تعجب می‌کنم تو سن و سال هفت هشت سال چطور حدس زده بودم که باید رابطه مامانو عموجون را بروز ندم و سکرت بمونه!
گذشت و گذشت من بزرگ می‌شدمو زود تر از هم‌سنام از سکس سر در میاوردم چون مامان و عموجون دیگه خیلی راحت اغلب ساعاتی که خونه کسی جز منو مامان و عموجون نبود در اتاقو می‌بستند و منم غرق بازیهای کودکانه با دختر همسایه بازی می‌کردیم بابا بزرگ و مامان بزرگم که مغازه بودند بابام هم تو کارخونه ایران خودرو کارمند بود بابام از مامانم ۱۵ سال بزرگتر بود! مامان بزرگ سه بچه بین بابام و عموجون انداخته بوده مدتها بچه دار نشده بعد ۱۵ سال عموجون دنیا میاد،
صبح همیشه تو خواب بودم بابام می‌رفت شب سر شام خونه بود عموجون دانشگاه می‌رفت که اغلب خونه بود مهندسی ساختمان می‌خوند مامان هم تربیت بدنی میخوند در دانشگاه پیام نور که لیسانس گرفت و مدتها دنبال کار به آموزش پرورش رفت کار پیدا نشد…

 

 

دیگه وقتی من ده ساله بودم خودمو مامان و عموجون با هم میرفتیم زیر دوش عموجون هر دوی ما را می‌شست لیف می‌زد مامان سوتین و شورت پاش می‌کرد من فقط شورت البته سینه هام اندازه گردو بودن عموجون هم همیشه شورت های خارجی خوش‌رنگ تنش بود بدنش خیلی زیبا بود زیاد مو نداشت سفید شفاف مثل منو مامان بود انگار از پوست مامانم هم شفاف‌تر بود میدونستم دیگه سکس چیه خیلی دوس داشتم عموجون و مامان پیش من سکس کنند ولی نمی‌کردن بارها می‌گفتم عموجون مامانمو دعوا کن بگیر زیرت منو دعوا کرده عموجون هم تو حمام مامانو زیرش می‌کرد ولی شورتشو در نمی آورد اما سینه‌هاش لخت می‌شد کیر عموجون بقدری بزرگ می‌شد که از رو شورتش لای پای مامان هی جابجا می‌شد ولی لخت نمی‌شدن عموجون می‌گفت بسشه؟ می‌گفتم نه بازم دعواش کن
منو زودتر راهی بیرون می‌کردن تا میرفتم بیرون صداشونو می‌شنیدم که چقدر قربون صدقه هم می‌رفتن با حوله هر دو می‌اومدن بیرون عموجون مامانو مثل من خشکش می‌کرد حالا مامان نه سوتین داشت نه شورت پاهاشو بهم می‌چسبوند مثلا عموجون کسشو نبینه ولی عموجون برای خشک کردن پاهاشو از هم باز می‌کرد کسشو با حوله و دستش خشک می‌کرد
عموجون ولی شورت پای خودش بود حسرت میخوردم تا کیرشو لختی از جلو ببینم
بابا بزرگ و مامان بزرگ که مردن بیشتر آزاد بودند
یک روز تابستان وقتی عموجون مامانو میگایید تو اتاقم حسابی بخودم رسیدم سینه هام خیلی زیبا شده بودن نوکشون تیز شده بود تیشرت یا تاپ می‌پوشیدم نوکشون میزد بیرون، باسنم دیگه تقریبا شکل باسن مامان می‌شد ، گرد و برجسته، کسم هم درست شکل کس مامان بود تپل و گوشتی سفید با موهای خیلی ضعیف بین زرد و مشگی آخه مامانو من هر دو بور بودیم اتاق خواب مامانم بالای درش شیشه داشت بارها صندلی میذاشتم زیر پام سکسشون را تماشا می‌کردم دوس داشتم من جای مامان بودم حسابی کسم اب مینداخت و با انگشتم بالای کسم که بعدها فهمیدم چوچوله ام هست را می مالیدم راحت می‌شد و بدنم سست می‌شد لذت می‌بردم
اون روز هم داشتم نگاهشون می‌کردم خیلی لب خوری و سینه و بغل و مامان کلی کیر عموجون را لیس زد ولی عموجون تو کس مامان نذاشت میدونستم مامان پریوده چون منم پریود می‌شدم دو سه روز با مال مامان فاصله داشت دیدم مامانو لب تخت دولا خوابوند زیر زانوهای خودش بالش گذاشت و آرام آرام کیرشو به مامان فشار داد مامان هی می‌گفت یواااش بذار جا باز کنه تا آرام آرام جلو عقب کرد و صدای التماسهای مامان که می‌گفت محکم بزن پاره‌اش کن و… صدا و حرکتهای عموجون به مرحله های آخر سکس هاشون نزدیک و نزدیکتر شد تا با منقبض شدن لپ‌های باسن عموجون انگار تو کون مامان از کیرش یه عالمه آب می‌ریخت چون مامان می‌گفت جووون فدای ابتو کییییرت برم مرسی که با منی کونمم مال توست معلوم بود بارها از کون گاییده بود دفعه اول نبود
دیگه دل تو دلم نبود تو خیالم گفتم حالا که میدونم از کس منو نباید بکنه چون مامان گویا حدس زده بود چقدر به عموجون علاقه دارم و بارها دیده بود حتی پیش خودش وقتی لخت بودن رو سینه عموجون با شلوارک تاپ میخوابیدم و کیرلخت عمو روی کسم بود و چندین بار هم دیده بود که بدون شلوار و شورت رو عموجون هستم عموجون با لاپایی منو ارضا می‌کنه با جدیت می‌گفت مواظب پرده ات باش حتما به عموجون هم شک نداشتم که تذکر میداد
مامان الان که فکر می‌کنم به دو خاطر می‌ذاشت با عموجون حال کنم یکی پوشش خودش و عموجون باشم چیزی لو ندم دوم نشه برم با غریبه ها سکس کنم و پاره‌ام کنند و شکممو بیارن بالا که این را آشکارا می‌گفت از عموجون بتو آسیب نمی‌رسه مبادا گول غریبه ها را بخوری بدبخت و بدنام بشیم میگفتم چشم ولی جدی جدی میگفتم کاش عموجون منو مثل تو بکنه که می‌خندید و می‌گفت رودار نشوو ما فقط دعوا می‌کنیم و میخندید و میدونستیم داره شوخی می‌کنه و میدونه من همه چیزو میدونم از بابام بگم انگار این‌همه زیبایی های مامانو اصلا نمی‌دید همش یا قهر بودن یا دعوا بابام مثل پیرمردها ریشش سفید بود و یک ریز سیگار می‌کشید مامانم نمی‌ذاشت خونه سیگار بکشه می‌رفت بالکن یا اتاق کوچکی داشتیم که مثل انباری بود اونجا پنجره را باز می‌ذاشت سیگار می‌کشید
منم جز عموجون انگار مردی را نمیدیم و برام جالب نبودند

 

گفتم که خونه فروخته شد و مدت کوتاهی من محروم از تماشای سکسهای مامان و عموجون شدم حالا ۱۴ ساله بودم مثل یک زن کامل همه چیز سکس را می‌دونستم اما فقط با عموجون ارتباط داشتم اونم لختی کامل نه بلکه با لباس میرفتم بغلش می‌کردم اونم دستشو می‌برد رو کسم و شلوار و شورتم در می‌اورد و مال خودشم میداد پایین منو زیرش میخوابوند پاهامو جفت می‌کرد نمی‌ذاشت باز کنم کیرشو رو کوسم میان پاهام لای شکافش حرکت می‌داد تا ارضام می‌کرد خودشم ابش می‌اومد میریخت رو شکمم و تمام می‌شد
یا که دیگه حمام اگر فرصتی می‌شد می‌رفتیم منم سوتین می‌بستم هر بار هر چه جرأت به خودم میدادم بگم عموجون مامانو پیش من بکن من که بارها دیدم نمی‌شد بگم تا یک روز باز سه تایی رفتیم حمام خونه خودش که اون زمان ساختمانش ویلایی در پل رومی بود تا منو لیف کشید سوتینمو کشید بالا سینه هامم طبق همیشه لیف زد گفتم عموجون چرا سوتین ببندم تو که هم مال منو هم مال مامانو میشوری و می‌بینی چرا باز سوتین را می‌کشی روش
گفت عادته میتونید باز کنید پشتم کردم بهش گفت بازم کن
بازش کرد و از پشت بغلم کرد کیر شق شدش رو چاک باسنم بود لبمو بردم لبی از هم گرفتیمو رهایم کرد رفت سوتین مامانو باز کرد مامان کمی لوس شد دستاشو رو سینش گذاشت سر پا بود گفتم عموجون شورتشم بکش پایین منم اینها شورتمو در میارم تا حرفم تمام نشده شورت مامانو تا زانو داد پایین مامان خواست بکشه بالا نذاشت
تا خودش مجبور شد شورتشو در اورد ولی دستشو گرفت رو کسش
گفتم عموجون تو هم شورتتو در ار گفت چشم در اورد گفتم حالا شد یه چیزی صفر صفر مساوی منم داور حالا مامانو دعواش کن اونم حسابی همونجا بود جلو چشام مامانو گایید منم هی سینمو می‌بردم میذاشتم دهن عمو و چند بار با دستم کیر عموجون را میدادم تو کس مامانم خیلی لذت می‌بردم انگار تو کس خودم می‌رفت
دیگه بعد اون هر چه می‌کردن من سکسشون را نبینم نمی‌شد عموجون مامانو می‌گایید اب مامان که می‌اومد
به من جلو چشم مامان لایی می‌زد قد و اندازم اندازه مامان شده بود پاهامو جفت می‌کرد محکم می‌زد لای پام نمی‌ذاشت پاهامو باز کنم کیرش بره تو کسم تا آبش می اومد میریخت وسط پاهام یا رو شکمم خالی می‌کرد

 

حالا هر سه دیگر لخت می‌شدیم متاسفانه دوری مسافت خونه ما و عموجون و مشغله زیاد عموجون دیگه خیلی زود به زود نمی‌شد سکس کنیم ماهها زمان می‌برد همینجوری زمان سپری شد تا من ازدواج کردم و شوهرم منو گایید پردمو زد دیگه دوس داشتم عموجون منو مثل مامان محکم با کیر خوشگل و بزرگش بکنه و آبشو بریزه ته کسم
ماشین پرایدی داشتیم با اون رفتیم شمال ویلایش شب رسیدیم سفارش شام مفصلی داده بود یکی از دوستاش هم پیشش بود اونم شامو با ما خورد و رفت یکی دو بار بهش پیام دادم عموجون دلم میخا حالم داره بد می‌شه حامدو یه جوری دست بسرش کن میخوام تو بغلت باشم هی نوشت باشه الان این وقت شب نمیشه بهانه ای بتراشم نشد که نشد منو حامد رفتیم اتاقمون و عموجون هم تو اتاق خودش
حامد یه کس سیری از من کرد من همش به کیر گنده‌ی عموجون فکر می‌کردم که دو برابر کیر حامد حجم داشت عموجون خیلی سحرخیزه بیدار شده بود یواشکی اومده بود اتاق ما حامدو بیدار کرده بود ادرسی داده بود بره کله پاچه و نون داغ بگیره تا حامد حرکت می‌کنه عموجون میاد اتاقم ملافه را داد کنار خواب و بیداری بودم دستی کشید به رونام و باسنم گفتم حامد حال ندارم بگیر بکپ حرارت نفسی داغ گردن و گوشم را داغ کرد چشامو باز کردم دستهای زیبای عموجونو دیدم انگار دنیا را بمن دادن
گفتم عموجون لختم می‌کنی یا بشم که لختم کرد شورت نپوشیده بودم شلوارک راحتی آزاد تنم بود در اورد بوسی از کس برق انداخته ام کرد و خودشم فقط شلوارک تنش بود در اورد کیرش مثل مار بوآ زد بیرون سفت و سفید و آماده بغلش کردم گفتم مثل مامانم منو بکون گفت باشه عشقم با دیدن کیرش من آماده آماده بودم ولی باز تشنه ام کرد کسمو خورد منم کیرشو خوردم کرد و خواست بشینم رو کیرش گفتم نه میخوام زیرت دست و پا بزنم مثل مامان که دوست داره همش زیرت باشه منم مثل مامانم بکن
بغل باز کردم اومد روم پاهامو دادم بالا قفل کمرش کردم کیرشو چند بار لای لبهای تشنه کسم بالا پایین کشید گذاشت رو سوراخ کوسم که دیوونه‌ی کیرش بود با چند فشار صدای اخ و اووخم همه ویلا را پر کرد حالا فهمیده بودم کیر کیر که می‌گن اینه نه دودول حامد حالا میدونستم مامان چه لذتی میبره از این کیر کس پرکن باورتون بشه کیرشو زیر نافم حس می‌کردم اینو خانم‌هایی که زیر کیر های گنده کس می‌دن میفهمن من چی‌میگم!

 

منو زیر خودش ارضا کرد، تشک و ملافه را چنگ می‌زدم بقدری ادامه داد تا تکمیل از تک و تا افتادم تو گوشم گفت آبمو چکار کنم نزدیکه بیاد گفتم بریز تو کوسم قرص میخورم طوریم نمیشه تا حس کردم داره میاد پاهامو تا اونجا که می‌تونستم جمع کردم سمت سرم التماس کردم که عمووووجوووون بکووون آبتو برییییز تو کوسم اندازه لیوانی آب تو کوسم با فواره های پی در پی خالی کرد افتاد روم بغلش کردم هر دو حس یک خواب خوش داشتیم هنو کیرش تو کسم بود کوسم فیت کیرش بود حس می‌کردم مو لا درزش نمی‌ره سینه هام چسب سینه هاش گلوی سفید و بناگوشمو با بوسه هایش همراه نوازش تن که حالا من روی عموجون بودم سکسمو تکمیل و تکمیلتر می‌کرد
گفتم عموجون کونمم باید بکنی گفت نه مهمانید ممکنه اسیب ببینه بذاریم برای بعد گفتم خیلی خودمو اماده کردم حتی خیار را کرم مالی کردم آماده بشه چون کلفتی کیرتو میدونستم
همه جام کپی مامانه نترس باسنم گوشتی تحمل دارم تا حامد بیاد دست بکار شو
گفت نه ولی اونقدر ناز کردمو وجدش اوردم سفت شدن کیرشو لای پام دیگه حس کردم پریدم از کیفم کرمو خالی کردم رو کیرش کیرشو مالیدم سفت و اماده گاییدنم شد آرام نشستم رو کیرش با دست خودم راست سوراخ کونم کردم آرام آرام کیرش رفت تو کونم خیلی درد داشتم ولی تصمیم گرفته بودم پاره ام بشم باید کیرشو تا تخماش بکنم تو کونم اونقدر بالا پایین شدم تا حس کردم بیشتر حجم کیرش رفته توی کونم بلند شدم تا نوک کیرش اومد در سوراخ کونم اینبار با وزنم آزاد نشیتم رو کیرش تا بیخش رفت تو کونم ولی نفسم قطع شد خوابیدم رو سینش حالا نوبت عموجون بود تا با حرکات استادانه جلو عقب کردنش هی تا تخماش بکنه تو کونم و در بیاره، کرم حسابی چربم کرده بود با داشتن درد تحمل کردم اونقدر عموجون ارام و با احتیاط میگایید طولانی شد من باورم نمی‌شد که از کون دادن هم میشه اینقدر لذت برد!

 

هنوز به آخر راه نرسیده بودیم که حامد در ویلا را زد تند منو پایین آورد هر دو میان راه ماندیم
شلوارکمو و پیرنمو پوشوند خودشم شلوارکشو پوشید یه پیراهنم تو رفتن به سمت آیفون پوشید درو زد ماشین اومد تو در ویلا را هم باز کرد رفت تراس پنجره اتاق منم باز کرده بود بوی سکسمان زیاد مشخص نشه من از پنجره حیاط را نگاه کردم به حامد و عموجون که تراس بودن سلام صبح بخیر گفتم
گفتم میرم دوش بگیرم میام بذارید میزو من میچینم اینجا من زنم شما ها مرد.
زیر دوش بودم حامد درو زد که منم میخام دوش بگیرم درو باز کردم گفتم حالا عموجون فکر بد نکنه گفت عموت ختم روزگاره من شک ندارم که اینجا شبی یکی دو زنو با اون کیر غول‌تشنش جر نده
گفتم عموجون بخدا خیلی پاکه جز زنش تا حالا کسی نگفته با کسی بوده
گفت خودش منو گفت برو دوش بگیر سرحال شین منم دوش می‌گیرم
کونم احساس می‌کردم باز مونده بسته نمیشه تا تکان می‌خوردم از کوسمم آب عموجون می‌زد بیرون کوسم صدا می‌کرد حامد مثل الاغ خبر نداشت عموجون پس و پیش زنشو چی کرده در اومدیم و صبحانه را من آماده کردم خوردیم قبلا قرص ضد بارداری آورده بودم دو تا انداختم بالا چون نمیخواستم به این زودی بچه دار شم
از اون روز عموجون ماشین شاسی بلند لکسوزشو گذاشته بود اختیار ما گشت می‌زدیم حامد بعد یکی دو ساعت منو می آورد میذاشت پیش عموجون به توصیه عموجون میرفت کارگاه ساختمانسازی عموجون در چالوس ما رامسر تا نصفه های شب با عموجون کارمون سکس بود هر دو سیر نمی‌شدیم یا تو استخر همدیگرو می‌مالیدیم و یا حمام یا رو تخت عموجون کس را خیلی بیشتر از کون دوس داره گفتم که چهار بار بیشتر از کون منو نگایید موقع برگشتن به تهران نذاشت با همون پراید مدل پایین برگردیم یک ۲۰۶مشگی تیپ پنج در حد نو که اصلا سوار نمی‌شد را داد بمن گفت دست خودت فعلا باشه امانت

 

حامد هم اگه دوست داشت تهران دفترم بره مشغول شه (حامد لیسانس معماری داره) با دو ماشین راهی تهران شدیم من با ۲۰۶ که ته آرزوهایم بود و حامد هم با ماشین خودمون پراید. هی تو راه حامدو اذیت می‌کردم و سربسرش می‌ذاشتم
اینو بگم که :
نزدیک یک ماه شمال بودیم زن عمو تهران بود باهاش تصویری حرف می‌زدم می‌گفت خواهرم اگه مریض نبود می‌اومدم با حامد و عمو خوش باشین
زن عمو بمن هرگز شک نداره با عموجون سکس کنم حتی فکرشم نمی‌کنه ولی با طعنه بارها شنیدم انگار به مامانم حسودی می‌کنه شایدم فکر می‌کنه مامان و عموجون همو میمالن یا سکس دارن
تو مدتی که شمال بودیم مامان از درد بی کیری عموجون ذله اومده بود میگفت دختر عشقمو دربست از دستم گرفتی بسه بیاین سر خونه زندگیتون اگه خاطرات و گاییدن های این مدت را یک بیک بنویسم یک کتاب چند جلدی می‌شه
مکالمات مامان را به عموجون نشون میدادم اونم حسرت می‌خورد میگفت جای مامانتو هیچکی نمی‌تونه بگیره حتی تو ،خیلی چت سه تایی می‌کردیم
الان که اینو می‌نویسم سه روزه اومدم تهران حامد امروز نخستین روزه رفته شرکت عموجون
تو دفتر فنی مشغول شده زنگ زد گفت خیلی راضیه.

 

اما من دلم پیش عموجون و گاییدناش مونده عشق پژو ۲۰۶ هم دیونم کرده ظهر با مامان و دختر خاله‌ام نگار قرار گذاشتیم بریم سرخه حصار خاله ناهار آماده کرده مامان هم آجیل و میوه و دسر به دختر خاله ام و همه گفتم ماشین خودمه مامان کمکم کرده خریدم به عموجون هم گفتم که دروغم در نیاد اونم گفت کار خوبی کردی
تو فامیل هیچکی نمیدونه مال عموجونه آخه سوار نمی‌شد برای زیر پایی شمال خریده بود حتی زن عمو هم شاید این ماشینو ندیده چون تو پارکینگ کارگاهش بود
براتون بگم که تو حدود یک ماه عموجون بیشمار کسمو گایید ولی همش چهار بار از کون منو گایید
مامان میدونه ۲۰۶ را عموجون داده با عموجون حرف زده اونم گفته به زنم نگو بگید خودمون خریدیم نفهمه من دادم با حامد هماهنگ کردم سه شنبه هفته آینده با مامان می‌خوایم بریم شمال اونم گفت اشکالی نداره البته زن عمو هم قراره شمال باشه اونجا میخوام مامان و زن عمو را بفرستم ددر عموجون مال خودم باشه میدونم مامان هر جور شده زیر خواب عموجون می‌شه آخه زن عمو تو شمال یک مغازه جواهر فروشی با زن داداشش داره خیلی اونجا پلاس می‌شه.

 

 

زمستان ۴۰۱ غزال

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «عمو جون کص و کونم مال توئه»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا