تجاوز در محل کار

من آنیاهستم و26سالمه سال 83ازدواج کردم وچون همسرم معتادبودیه سال بعدازش جداشدم.این خاطره مربوط میشه به 5سال پیش که من دانشجوی کارشناسی بودم وتویه شهردیگه درس میخوندم.یادمه چون کلاسهام تو3روزاول هفته برگزارمیشد بقیه روزهاروبیکاربودم وچون راه دوربودزیادبه خونمون رفت وآمدنداشتم واسه همین تصمیم گرفتم تایه جابه صورت پاره وقت مشغول به کارشم اماهرچی تلاش کردم […]

تجاوز در محل کار Read More »

یک ماهی و دو قلاب

من دختر یکی یه دونه بابا مامانم بودم و دل نداشتن که ازم جدا شن . ببین چه بلایی بر سرشون آورده بودم که راضی شدن منو شوهر بدن اونم به یه راه دور . هیجده سالم بود که با سلام و صلوات ردم کردن . از بخت بد روزگار شوهرمم مث پدرم آخوند در

یک ماهی و دو قلاب Read More »

سکس من با حامد

من هستی 30 سالمه داستان سکس من واقعیتی است که میتونه خاطره هم باشه شاید بتونه کمکی به خوانندگان این سایت بکنه تا یکی دو سال پیش زندگی من مثل خیلی ها در حالت عادی خودش قرار داشت من ازدواج کردم و همسرم هم خیلی دوست دارم تا اینکه خیلی اتفاقی فهمیدم که پسر سربزیری

سکس من با حامد Read More »

همدم

تازه از شوهرم طلاق گرفته بودم ومعتاد شده بود و دیگه نمی شد باهاش کنار اومد . وضعش بد نبود . اون این آپارتمان با دختر پنج ساله امونو واسم گذاشت و قرار شد در ماه یه نفقه هم بفرسته که می دونستم تا چند وقت دیگه که تمام سر مایه اشو به خاطر اعتیاد

همدم Read More »

کوک و سکس

سلام من سارا هستم دختری که از یه شخص مذهبی معتقد تبدیل شد به کسی که اگر روزی چند بار خودش رو ارضا نکنه نمیتونه زندگی کنه تازه اگر کسی واسه سکس باشه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم کافیه پیشنهاد بشه بهم نمیتونم قبول نکنم چون واقعا دیونه سکس شدم داستان منم از روزی شروع

کوک و سکس Read More »

مزاحم تلفنی و تاوان اشتباه من

من با شوهرم سعيد تازه به خونه جديدمون اثاث كشي كرده بوديم و خونه جديدمون تلفنش خيلي روند بود چند مرتبه يك مرد زن گزده بود و مزاحم شده بود رفتم شماره گير تلفن خريدم تا بدونم كيه! ديدم شماره تلفن عمومي ميافته. بعد از چند با زنگ زدن يك بار گفت سيما جون من

مزاحم تلفنی و تاوان اشتباه من Read More »

ویدا

ظهر پنجشنبه بود بر خلاف همیشه ساعت 12 نزدیک خونه بودم کار اداری داشتم و از صبح که رفته بودم مرخصی گرفته بودم 12:10 بود رسیدم در خونه کلیدو انداختم رو در و رفتم تو طبق معمول همیشه بیخیال از اطرافم رفتم تو راه پله و خواستم مث همیشه بگم هانی آیم هوم که گفتم

ویدا Read More »

سپردن گوشت به گربه

داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به زمانی که من تازه ازدواج کرده بودم. زنم دو تا خواهر داره که هر دوتاشون ازش بزرگترن و ازدواج کردن و هر کدومشون دو تا بچه دارن. اسم خواهر بزرگه گلناره و اسم خواهر کوچیکه لادنه. راستشو بخواین از همون روز اول که لادن رو

سپردن گوشت به گربه Read More »

كس دادن زنم هما

من و زنم هما هردو 37 سال داريم و حدود 11ساله كه ازدواج كرديم. اولين بار كه عشقبازي زنم را با مردي ديدم اتفاقي بود. من از يك ماموريت زودتر از موقع برگشته بودم و هما خانه نبود. من هم در اطاق كارم بودم كه ديدم صداي در آمد. بلند شدم كه برم به استقبالش

كس دادن زنم هما Read More »

Scroll to Top