سکس با زن برادرزنم

سلام اسم من پویا هست و34 سالمه 7 ساله که ازدواج کردم وبا اینکه ار نظر جنسی راصی هستم ولی همیشه حشری هستم.مونا اسم زن داداشه زنمه .اون یک سال از من کوچیکتره واز اون دسته زنایی که من ازش خوشم میاد وهمیشه دوست داشتم با اون سکس داشته باشم.مونا یک خانم سبزه رو هست […]

سکس با زن برادرزنم بیشتر بخوانید »

سکس یهویی توی ماشین

حمید هستم 26 سال سن دارم این داستان بر میگرده به یک هفته پیش که شب غروب ساعت 6 من داشتم با ماشین توی خیابون دور میزدم (هر وقت از سر کار بر میگردم سمت خونه، مسافر سر راهم باشه سوار میکنم) دیدم یه خانم کنار خیابون ایستاده براش چراغ زدم دستش رو بلند کرد

سکس یهویی توی ماشین بیشتر بخوانید »

پل

شاید قصه از هفت سالگیم شروع شد وقتی که پدرم تصادف کرد و زمین گیر شد؛ یا نه از هشت سالگیم که مادرم مجبور شد برای تأمین مخارج زندگی تو خونه ی مردم کار کنه؛ یا شاید از 12 سالگیم که پدرم مرد و مادرم هم تو هفتم پدرم سکته مغزی کرد و فوت کرد

پل بیشتر بخوانید »

حسام و علی vs بیتا و سارا

من حسام هستم،این خاطره با یاری داداش گلم علی رضا به وجود امد.ما بچه اکباتانیم ایم،اما پاتوقمون پارک نرگس تهرانسره.از ویژگی قیافمون من قدم متوسطه وزنم 95 کیلو،گنده و هیکلی با صورت قابل تحمل که دلت نمیاد تف کنی توش.اما علی داداشم،قد بلند با وزن 110 کیلو و هیکلی اما خوشگل،جوری که بزاریش برا فروش

حسام و علی vs بیتا و سارا بیشتر بخوانید »

تجاوز پدرشوهرم به من

و. می خوام براتون از یه سکس جالب و عجیب بگم که با پدر شوهرم داشتم. من 23 سالم بود که ازدواج کردم و شوهرم هم 26 ساله بود. مادر شوهرم هم 7 سال پیش در اثر تصادف فوت کرده بود. پدرش هم یک مرد 52 ساله بود که بدون اغراق می تونم بگم از

تجاوز پدرشوهرم به من بیشتر بخوانید »

سکس تکرار نشدنی من با سام

این داستان کاملا واقعی هست.اما به خاطر فاش نشدن هویت افراد مجبورم که تمامی اسامی-مکان ها و هر چیز دیگه رو تغییر بدماون روز رضا شوهر خواهرم ماشین منو گرفته بود و رفته بود اصفهان برای کارش و ماشین خودش رو داده بود دسته من که گذاشته بود برای فروش.ماشین من هیوندا و ماشین اون

سکس تکرار نشدنی من با سام بیشتر بخوانید »

سکس با پسر خواهر

سلام دوستان حشری من اسم من ساناز خاطره ای که می خوام تعریف کنم برمی گردده به تابستون 89 که تازه درسمو تازه تمام کرده بودممن الان 25 سال دارم و با قدی 170 و وزنی 61 کیلو و سینه های 70 و باستنی گرد و بزرگ ، چند وقتی بود که تویی خونه بود

سکس با پسر خواهر بیشتر بخوانید »

جهیزیه

اولین باری بود که می خواستم کون بدم . هنوز یک هفته نمی شد که عقد کرده بودم . اسمم الهامه 19 سالمه و شوهرم اشکان 23 سالشه . ما عاشق هم شدیم اون از یک خانواده ثروتمند بود . پدرش واسش یه کافی شاپ بزرگ تو یه منطقه خوب شهر باز کرده و یه

جهیزیه بیشتر بخوانید »

راز نگاه

دوساعت نمی شد که طلاق گرفته بودم و دوسال هم نمی شد که ازدواج کرده بودم .هم خوشحال بودم و هم اعصابم خرد بود .اسمم فرشته هست و 20ساله بودم که با یک هنرپیشه 25 ساله ازدواج کردم .هنر پیشه از این نظر که یک فیلم به تمام معنا بود .حوصله ندارم زیاد در موردش

راز نگاه بیشتر بخوانید »

خاطره های زندگی در هند

سلام . امیدوارم حال همه شما خوب باشه . من مدت زیادی هست که به این سایت سر میزنم و مطالب خوب و بدش رو میخونم . به خاطر اینکه توی هند مشغول تحصیل هستم مشکلی با فیلتر شدن سایت ها ندارم و از این به بعد سعی میکنم تا جایی که بشه واستون از

خاطره های زندگی در هند بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا