یک تیر و سه نشان

غم و غصه های زیاد باعث شده بود که یه خورده از نظر جنسی و تواناییهاش دچار ضعف بشم و کم بیارم . زن خونه که این چیزا حالیش نبود . پسرم با این که دانشجو بود زن می خواست منم که با این شغل کارمندی در آمد درست و حسابی واسه پس انداز نداشتم […]

یک تیر و سه نشان بیشتر بخوانید »

مربی عملی من

هنوز سیزده سالم نشده بود تنها فرزند خانواده بودم.اونم پس ازکلی نذر و نیاز خدا منو به پدر و مادرم داد.آنزمان پدرم محمد 40 ساله مادرم میترا 35 ساله و من اسماعیل خان تقریبا 13ساله بودم که تازه میخواستم به دبیرستان بروم.پدرم معلم و مادرم خیاط خانگی بود.بنده یکی یدونه رو خیلی در تنگنا میگذاشتند

مربی عملی من بیشتر بخوانید »

پارک گلها

هنوز یه هفته نمی شد که به خونه بخت رفته بودم . تازه داشتم طعم شیرین زندگی و هوسو می چشیدم . دیگه خسته شده بودم از بس به حرف این و اون گوش کرده بودم ومراقب بودم که خودمو حفظ کنم . ولی همه اینا شروع یه حادثه دیگه بود . اسمم پرنیاست 20سالمه

پارک گلها بیشتر بخوانید »

سکس با زن داداش نگین

این داستان قدیمیه…….من چند تا برادر دارم و چون فاصله سني كمي داريم با هم ديگه ندار و قاطي هستيم و بيشتر وقتها راجع به سكس زنهامون با هم صحبت ميكنيم.ضمنا برادرم بازار توليدي لباس داره.به هرحال اين داداشم زن خوشگلي داره كه اسمش نگينه.نگين خيلي خوشگل و لوند و يك كمي هم توپوله.اينو از

سکس با زن داداش نگین بیشتر بخوانید »

من فقط برای کار رفته بودم

من نصاب ماهواره هستم 32 سالمه و تقریبآ هر روز 3 تا 5 جا خونه مشتریها در تمام نقاط تهران میرم و اتفاقاط زیادی برام میفته این خاطره جمعه پیش افتاده. پنجشنبه پیش یه اقایی تماس گرفت گفت میخاد بشقاباشو بیاره تو بالکن منم گفتم باید ببینم راه میده یا نه جا داره جلوش بازه

من فقط برای کار رفته بودم بیشتر بخوانید »

بهاره و کیر بابایی

خیلی خوابم میومد هر کاری می کردم نمی تونستم از جام بلند شم چند دفعه تو خواب و بیداری می شنیدم که مامانم داد می زنه : بهااااااااره … پاشو دختر خواب می مونی مگه مدرسه نداری ؟ از یه طرف نگران مدرسه ام بودم که ممکن بود دیر بشه و رام ندن تو از

بهاره و کیر بابایی بیشتر بخوانید »

تجاوز به خانم دكتر

من مهناز شيدايي هستم 29 ساله از يكي از شهرهاي جنوبي ايرانسال 83 بود كه دانشگاهم رو تمام كردم – و همون سال هم ازدواج البته بگم من در رشته ي پرستاري فارغ التحصيل شدم – شوهرم كارمند ساده ي بانك بود و زندگي ما درست نميچرخيد پس منم مجبور بودم كار كنم – اينم

تجاوز به خانم دكتر بیشتر بخوانید »

كس شبنم جوووونم

از دو سه روز مونده به همه دخترایی که میشناختم آمار دادم که یکشنبه خونه تنهام تا دوشنبه اخه زنمو فرستادم مسافرت 2 روزه؛خلاصه من فکرامو کرده بودم که یکی از صبح بیاد تا ظهر یکیم شب بیاد پیشم حالا اگرم شد یکیو عصر ببینم اما همش خواب و خیال بود؛هرکدوم به یه دلیلی پیچوندن؛یکی

كس شبنم جوووونم بیشتر بخوانید »

امیر و مهرناز جون

يه روز پاییزی ساعته 10صبح بود كه با صداي مادرم كه ميگفت امیررررررر پاشو برو دنباله خواهرت از دانشگاه بيارش بيدار شدم بدونه اينكه صبحونه بخورم ماشينو روشن كردم و رفتم وقتي دم دانشگاه خواهرم رسيدم از ديدن اونهمه دختر سرم داشت گيج ميرفت محو تماشاي دخترها بودم كه يكدفعه در ماشين بازشد؟؟خواهرم بود ديدم

امیر و مهرناز جون بیشتر بخوانید »

مخمصه

نميدونم تا حالا تو مخمصه ايي گير كرديد كه نه راه پس نداريد نه راه پيش. تو اين ماجرا ميخواهم ماجراي خودمو كه تو همين حالت گير كرده بودم رو تعريف كنم كه اصطلاح عاميانه اش اينه كه مثل خر گير كردم تو گل. مدتي قبل وقتي وقتي داشتم از سر كار بر ميگشتم خونه

مخمصه بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا