جندگی برای خسروخان

ساناز هستم ۲۵ ساله از قرچک ورامین

 

***

مامانم تو بیمارستانی در تهران بستری بودهمراهش بودم زنی تو سن و سال مامانم هم بغل‌دستش بستری بود همصحبت بودیم مامانم و اون خانم که اسمش طاهره بود کلیه اطلاعات بچه هاشونو بهم داده بودند با اومدن من طاهره خانم گفت این دخترت باید ساناز باشه منیره(مامانم) گفت درسته لیسانس حسابداریه ولی سرکار نمی‌ره
گرم صحبت بودیم پسر قد بلند و خوشتیپی اومد طاهره گفت اینم پسر کوچک منه اسمش بهرام است تولیدی کیف و کفش داره خیلی خوش زبان جوان مطلعی بود من ازش خوشم اومد اونم اسیر چشمای من شد تو یک آن کاغذی انداخت تو کلاه سویشرتم رفتم بیرون ورداشتم شماره تلفنش بود و خلاصه آشنایی و مقدمات ازدواجمون و زن و شوهر شدنمان کلید خورد
خیلی زود در عرض کمتر از چند ماه عروسی و عقد همزمان به خونه بختم رفتم
شب حنابندان دامادشان (شوهر خواهر همسرم) را برای نخستین بار دیدم مردی چهارشونه قد بالای ۱۹۰ بازوهای ورزشکاری و جنتلمن درست تیپ اروپایی های بسیار زیبا با موهای کاملا بلوند و چشمان رنگی اول فکر کردم خارجیه ولی تعریفی که بهرام از شوهر کتی کرده بود حدس زدم خسروخان است تا با خواهر شوهرم (کتی) جفتی رقصیدن مطمئن شدم خسرو خان است او خان زاده بود و مردی بسیار متشخص حدود ۳۰ تا ۳۵ ساله بنظر می‌رسید کتی هم دقیقا تیپش اروپایی بود و بسیار مهربان و زیبا به هم خیلی خوب می‌اومدن خودمو با او مقایسه کردم دیدم من از کتی سر تر هستم همونجا بود تا چشمای نافذ خسروخان به چشام قفل می‌شد تنم به لرزه افتاد! آخه بهرام از او خیلی گفته بود و دست و دلبازیهاشو خوشگذرانیهاش و ثروت و شغل پردرآمدش تعریفهای زیادی کرده بود دوست داشتم ببینم
آخه سر سفره عقد من غایب بود ولی حنابندان خودشو رسانده بود او مسافرت بوده
تو شب زفاف بهرام پنچر شد تا کیرشو شق کنم ساعتها طول کشید نخستین سکسمون با شلی کیر بهرام تعریفی نداشت منم طبق گزارش پزشک پرده ارتجاعی داشتم و دکتر گفته بود ممکنه خونریزی نداشته باشم تا زایمات هم شاید کامل پاره نشم به این خاطر خونریزی نداشتم

 

بهرام نزدیکی‌های صبح بود هول هول گفت زود باش کیرم داره می‌ترکه بیا روم بشین تا نشستم رو کیرش باز شل شد و شد اندازه انگشت و اونقدر خودمو مالیدم تا خالی شدم
بدنم به سفیدی برف بود، کمر باریک باسن گرد و درشت کسم تپل و خوش فرم و باد‌کرده با لبهای بیرونی کلفت و جوندار کیر بهرام وقتی میرفت توش خیلی حس نداشتم چون شل بود بزور دستش با چرب کردن کرم کرد توش دفعه دوم هم اصلن توش نرفت فقط به چاک کوسم میخورد
چند روز از عروسیم گذشت تو فامیل نخستین کسی که پاگشا دعوتمون کرد کتی بود شب با شوهر مادر و نوه هاش و چند نفر دیکه که پنجتا ماشین می‌شدیم رفتیم خونش
تهران کامرانیه خونه‌ی ویلایی سه طبقه بزرگ با حیاطی پر از گل و گیاه مثل کاخ،
کتی و خسرو خان به استقبالمون آمدند و با احترام ما را پذیرفتند برای نخستین بار با خسرو خان دست دادم دستمو حسابی فشار داد طوری‌که دردم اومد!
دو تا خواهر شوهرهایمم با شوهر و بچه هاشون قبل ما اونجا بودند و میزی شاهانه آماده کرده بودند دو دختر پیشبند و کلاه آشپزی سر خدمت رسانی می‌کردند که بهرام گفت ببین اونا کنیزهای کتی و خسروخان هستند پخت و پز و آب و جاروی خونه با اوناس
موسیقی لایتی پخش می‌شد در گوشه ای از تالار خونشون پیانویی بزرگ جا خوش کرده بود و تار و ویلن هم به طرز زیبا در جاهای مخصوصشان به زیبایی محیط جلا می‌دادند
مادر شوهرم گفت خسروخان پاشو یه موسیقی زنده با پیانو بزن حال بیایم
خسرو خان گفت چشم مامان جون
رو به من کرد گفت عزیزم تو ملکه‌ی مجلسی بگو چه اثری را بزنم
صدایش چنان سحر آمیز و گیرا بود منو برد تو خلسه مخصوصن وقتی گفت عزیزم! قند تو دلم آب شد به کتی حسودیم شد!
من چیزی از آثار پیانو نمیدونستم گفتم هر چه دوست دارید بزنید من وارد نیستم
کمی فکر کرد با صدای آهنگینش گفت دوران عاشقی …آره این خوبه … رو به من کرد و نظرمو خواست منم ندانسته تایید کردم برای اینکه خراب نشم گفتم معلومه انتخاب شما باید یکی از شاهکارهایتون باشه
با سرش تایید کرد و آفرین گفت

نشست پشت پیانو به زیبایی قطعه ای را نواخت که تک تک سلول های تنم انگار نفس تازه‌ای می‌کشیدند و احساس می‌کردم تو بغل خسروخان میان اون بازوان پرقدرتش چشم به چشم او دوخته لذت می‌بردم عجیب بود انگار هیپنوتیزم شده بودم!! واقعا جملاتش و نگاهش مثل زنجیر منو به تنش قفل کرده بود و دوست نداشتم این حس را به هم بزنم موسیقی لحظه به لحظه گرمترم می‌کرد
تمام که شد دست زدیم و او هم با صدای سحر آمیزش تشکر کرد و یک قطعه شعر عاشقانه در وصف منو بهرام نمیدونم از کی بود خوند و نام منو بهرام را توش آورد و همراه با پیانو صلابت و گیرایی صدایش هزار برابر شد من از شادی اشک تو چشام جاری شد دوست داشتم بجای بهرام اسم خودشو می‌ذاشت تا تموم شد بلند شدم تعظیم کردم گفتم میشه این شعرو بار دیگه دکلمه کنید؟!
با روی گشاده و رضایت کامل گفت چشم ملکه زیبای جمع اطاعت تو فقط امر کن تو ملکه این جمعی هر چه بگی همونه
اینبار شعر را زیباتر از قبل طولانی تر از قبلی با آهنگ مناسبتری سرود بعدها فهمیدم از اشعار خودش است
اون شب به خوشی گذشت شب را همه تو خونش موندیم منو بهرام را به اتاقی که تو هیچ فیلمی هم ندیده بودم کتی راهنمایی کرد اندازه اتاق بنظرم بالای ۶۰ متر بود حمام سونا جکوزی، تخت و تشک ماساژ و سرویس بهداشتی همه بزرگ و حساب شده در جای جاهای اتاق با درهای ضد صدا دهنمو از تعجب باز نگه‌داشته بود بنظرم مجموع مساحت اینایی که گفتم از واحد ما بیشتر بود
دوشی با بهرام گرفتیم باز بهرام سرد مزاج با کیر شل نتونست تو حمام منو بکنه ولی رو تخت کیرش سفت شد تقریبا حس کردم که تو کوسم داره عقب جلو میشه که تو کمتر از دو سه دقیقه ابشو خالی کرد کوسم و مثل مرده افتاد با قیافه‌ی حق به حانت انگار شیر شکار کرده پشتشو کرد بمنو خوابید تا افتاب زد روز پنجشنبه بود پا شدم درو باز کردم از تالار که با پله‌ای با اتاق خوابها متصل بود صدای موسیقی لایت گوشنوازی شنیده می‌شد
صبحانه باز همه جمع بودیم و ناهار را هم موندیم ولی بعد ناهار خداحافظی کرده اماده رفتن شدیم
کتی یک ست کامل جواهرنشان برند کارتیه برای من و ساعت مچی طلای سیکو برای بهرام هدیه داد به مادرشم یک انگشتری جواهر نشان گوچی به بچه های خواهراش و تنها نوه‌ی پسری مادرش (پسر برادر بزرگترش) کادوهایی گرانبها هدیه کرد حتی به خواهراش و شوهراشونم کادو داد
با دنیایی از آرزوها و حسرت برگشتیم خونه‌ی بهرام که سمت منیریه بود
هر روز پاگشا تو خونه یکی بودیم تو چندتاش کتی و خسرو خان هم بودند
چند ماه گذشت تو این چند ماه بارها کتی منو بهرام را دعوت کرد متاسفانه خسروخان برای یک دوره چندماهه در کانادا بود از دیدنش محروم شدیم
تا زمستان رسید

بهرام نمیتونست منو ارضا بکنه منم اغلب چشامو می‌بستم خودمو تو بغل خسروخان میدیدم یا خود ارضایی می‌کردم یا کسمو میمالیدم به کیر نچندان سفت بهرام ارضا می‌شدم
با بهرام سر هر چیز معمولی دعوام می‌شد مادر شوهرم جاری بزرگتر از خودمو دوست داشت حسودیم می‌شد تو یک آپارتمان بودیم چهار واحدی مستقل
پکر نشسته بودم کتی زنگید گفت خسروخان اومده گفته دعوتتون کنم بیاین چند روزی خونه ما باشین
سر از پا نشناختم به بهرام زنگ زدم دارم اماده می‌شم بریم خونه کتی خسروخان از کانادا برگشته (فکر می‌کردم بار اول یا دومه که او سفر خارج رفته و اینهمه مانده) دیدم بهرام بی تفاوت گفت باشه ، نپرسید کی و …!! آخه داداشم یکبار رفته بود ترکیه برگشتنی با دسته‌گل رفته بودیم پیشبازش ,انتظار داشتم بگه چرا ما را خبر ندادن بریم فرودگاه استقبالش!!
گفت باشه تو یه آژانس بگیر برو منم کارم تموم شد میام
پا شدم حسابی بخودم رسیدم تازه دوش گرفته بودم سکسی ترین لباسمو اوردم پرو کنم همه را ریختم رو تختم ذوق زده نمیدونستم کدامشو تنم کنم به کتی زنگیدم پرسیدم چه لباسی بپوشم گفت هر چه دوست داری ، مجلسی راحت ،اسپورت، لختی هر چه دوس داری بپوش منمو خسرو و تنها دخترم (پسرشون تازه رفته بود تحصیل تو آلمان) تو حرفاش گفت خسرو اروپاییه از چادر چاقچور متنفره من که همش با تاپ و شلوارکم تو هم میتونی تاپ و شلوارک بپوشی، زیاد در بند لباس نباش اصلن بیا اینجا من کلی لباس نو دارم از اینا بپوش با هم ست باشیم
آدرس خونشونو خواستم که زودتر برم تا بهرامم بعد تعطیل کارش بیاد
گفت نیازی نیست خسروخان بیرونه اتفاقا تو خیابان قزوین کار داشت نزدیک تونه میگم میاد دنبالت سعی کن مامان و بقیه نفهمن میخام این چند روز تا جمعه تنها با شما باشیم پارسا رفته دلتنگشم
با شنیدن اینکه خسروخان بیاد دنبالم از شادب توپوست خود نمیگنجیدم
وااای خدای من انگار دنیا را دادن بمن!!!

ولی حس زنانگیم بکمکم اومد گفتم ابجی کتی راضی به زحمت خسروخان نیستم خودم میام نه براش زحمت میشه
گفت نه خسرو خیلی خاکی تر از اونه که فکر می‌کنی مگه بهرام نگفته ؟!
گفتم چرا گفته ولی نمیخواستم زحمتش بدم اصلا میگم بهرام بیاد با اون میام خجالت می‌کشم مزاحم بشم
کتی دعوام کرد گفت زیاد لی‌لی به لالایی خسروخان نذار که رودار میشه از من اطاعت نمی‌کنه البته با خنده گفت
گفتم باشه آبجی کتی بگو بیاد
یک ربع نشد دیدم خسرو خان پشت دره منم هنوز آماده نشده بودم تازه داشتم با لباسام ور می‌رفتم و هی جلو آینه پرو می‌کردم لخت بود فقط شورت تنم بود باورم نشد خسروخان باشه رفتم گوشی دربازکن را ورداشتم دیدم خسروخانه
درو زدم گفتم تشریف بیارین بالا تا حاضر شم زحمتتون بدم بریم
اومد بالا من فقط شورت تنم بود پریدم چادر گل گلی حریرم را کردم سرم اونم نازک تنم کاملا معلوم بود درو باز کردم که برم تو اتاق فکر نمی‌کردم بدو بیاد بالا آخه به تیپش نمی اومد مثل نوجوونا بدو پله های دو طبقه را بیاد بالا تا درو باز کردم که باز بمونه برم اتاق لباس بپوشم دیدم پشت در رسیده!!!
مجبور شدم باهاش احوالپرسی کنم دست دراز کرد تا دست بدم چادرم افتاد زمین دستپاچه لخت جلوش دولا شدم با کلی عذرخواهی چادرو سرکردم و از خجالت آب شدم چون همه جای تنمو دید از جلو و عقب خسروخان گفت عجله نکن برو آماده شو هر وقت کارات تموم شد بیا ،من عجله ندارم تا شبم منتظرت هستم نشست رو مبل از تو اتاق گفتم کمی اجازه بده تا شربت بیارم گفت خودم میریزم زحمت نکش گفتم نه الان میام که پیش خودم گفتم او که همه جای منو دیده حالا با چادر برم شربت بدم برگردم اتاق نگه اُملم
با همون چادر قرص از زیر گلوم چسبیدم اومدم بیرون شربت درست کردم گذاشتم سینه با یه دست چادرمو گرفتم یکدستی شربتو دادم بهش
انگار این چادر با من لج بود باید پاک آبروی منه می‌برد تا برگشتم برم چادرم انگار گیر کرد به پای میز عسلی یا نمیدونم چی قلفتی افتاد زمین دیگه ور نداشتم لخت با یه مایوی لاباسنی جلو چشم خسروخان دویدم به اتاق و دیگه لال شدم پیش خودم گفتم الان فکر می‌کنه قصدن این کارها را کردم ! خیلی دپرس بودم و نگران دیگه کنترلم از دستم خارج شده بود حس می‌کردم خسروخان دیگه رو من اون حساب قبلی را نمی‌کنه فکر می‌کنه من لاشی هستم و از فکرا .
کمی ارام شدم با هزار سختی و خجالت

یکی از لباسای راحت و سکسی خودمو پوشیدم اومدم بیرون هر چه جرأت داشتم ریختم وسط گفتم خسرو خان بخدا هر دو بار چادرم ناخواسته افتاد زمین اولشم فکر نمی‌کردم شما بدو پله ها را بیای بالا اومدم درو باز کنم برم اتاق که پشت در بودی آچمز شدم و دومی هم چادرم گیر کرد میز خیلی خجالت می‌کشم تو را خدا فکر بد نکنید من رو شما خیلی حساسم و دوستون دارم اشک از چشام سرازیر بود و دبگه داشتم هق هق می‌زدم که:
گفت نگران نباش زن به این زیبایی من تو هیچ جای جهان ندیده بودم خدا منه میخواسته اینجوری بشه من شوخ طبعم و دنیا دیده چه ایرادی داره
اتفاق افتادن چادرت در دم در اتفاقی بود ولی دومی
نذاشتم حرفشو بزنه گفتم به روح بابام دومی هم اتفاقی بود دیگه اینو با گریه گفتم.
گفت نه! دومی را من شیطونی کردم پامو گذاشتم رو چادرت که زمین بود افتاد خخخخخخ
میخواستم ببینم درست دیدم که دیدم بله زیباترین زن دنیا عروسمان شده
خیلی طبیعی حرف می‌زد انگار هیچ شهوتی پشت حرفاش نبود
اضافه کرد که لباس مهم نیست خانمم راحت باش؟!
گفتم نه من فکر میکردم شما یکی دو ساعت دیگه میاین تو اتاق پر از لباسه داشتم پرو می‌کردم میتونی ببینی
گفت برو ماده شو بریم
چرخیدم گفت وایسا این لباست خیلی آزاده حیف نیست اون تناسب اندام تو همچین لباس گشادی قایم بشه
برو سکسی ترینشو بپوش
مگه ندیدی کتی چه می‌پوشه
کتی لباسهای بسیار سکسی می‌پوشه راست می‌گفت
گفتم چشم
رفتم لباسامو در اوردم شورتمم در اوردم
تا ست اون لباسو بپوشم

من اغلب سوتین نمی‌زنم سینه هام طبیعی سفت و رو به بالاست تو لباس بدون سوتین خیلی شیک‌ترم و سکسی تر لفت دادم در انتخام کدام لباسم مونده بودم ..
داشتم دنبال لباس لختی می‌گشتم درو زد گفت اجازه هست هول شدم بی مقدمه گفتم بفرما درو باز کرد دستمو گرفتم جلو کسم سینه هام موند باز گفتم ببخشید هول شدم پشتمو کردم سمتش
گفت نه مثل اینکه خدا با منه باید همه جاتو بی پرده ببینم گل پشت و رو نداره ریلکس باش دولا شدم لباسی ورداشتم گرفتم جلوم برگشتم سمتش گیج بودم یک نیرویی در چشمهای خسروخان منو انگار هیپنوتیزم کرد واقعا دریافتم چشاش جادو می‌کنه و منو به هر کاری که بگه تسلیم!!! لباسو نمیدونم کی از دستم انداختم فقط اینو میدونم که تا بخودم بیام تو بغلش بودم او با لباس مجلسی کت و پیراهن و کراوات من لخت مادر زاد!
دیگه منو صید کرده بود لبهایمان به هم گره خورده بود با انداختن شانه هایش دستور میداد که لختش کنم منم کت و کراوات و پیراهنشو با هماهنگی خودش در اوردم کمربندشو باز کردم کیر گنده و مثل خودش سفید و خوش فرمشو با دادن شورتو شلوارش پایین دیدم به سفتی الوار سرش هی دل دل می‌زد خودش کیرشو رد کرد لای پام بین چاک کسم لای رونهای شفاف و مرمرینم
روی تخت پر از لباسام بود حال هر دو لخت بودیم
شاید بیش از نیم ساعت فقط منو خورد هر چه التماس می‌کردم بذار تو کوسم سوختم گوش نمی‌داد رفت با زبان جوندارش کوسمو خوردن تو ثانیه های اول خالی شدم همه‌ی آبمو خورد و تعریف کرد گفتم کیرتو میخام بخورم نداد خوابوند رو لب تخت پاهامو داد بالا کیرشو راست سوراخ کوسم کرد بقدری کوسم لیز بود راحت سرش رفت ولی تا فشارش داد انگارربا تیغ داخل کوسمو بریدن و سوزشی سخت حس کردم جیغ زدم آخخخخ که پاره شدم حالا کیر گندش تا خایه هاش تو کوسم بود تا کشید باز فشار بده انگار منو برق گرفته باشه یا نمک روی زخمم ریخته باشن دردم گرفت بی حرکت شد لبشو از لبم جدا کرد گفت دردت زیاده عشقم
گفتم پاره شدم خون داره میاد ولی بزن لذتم بیشتر از درده فکر کرد الکی میگم پاره شدم با حوصله تلمبه زد و صدای چلق چلق کوسم اتاق را پر کرد تا خواست ابش بیاد کشید بیرون نذاشتم گفتم بکوووون بریز توووش تشنشه برادر کتی هیچی نداره کیرش سفت نمیشه پاهام دور کمرش بود واقعا نذاشتم بیرون بریزه حس کردم همه واژنم پر ابش شد کیرشو زیر نافم حس می‌کردم و پاشیدن آبش انگار تمامی نداشت
دوس داشتم حتی حامله بکنه ولی میدونستم نمی‌شم چون یکی دو روز مونده بود پریود بشم مرد به اون قدرت و قدری بعد ریختن آبش دقایقی قدرت حرکت دادن دستاشم نداشت و نفس نفس می‌زد تا جونش اومد جا
کیرشو کشید بیرون دید کیرشو کوس من پر از خونه اول فکر کرد پریود شدم ولی زود فهمید گفت مگه پردتو بهرام نزده بود؟!
گفتم پرده‌ی ارتجاعی داشتم بهرام زورش نرسید پارش کنه تو پارش کردی با هم رفتیم زیر دوش خیلی از لباسام خونی شده بود خون ریزیم قطع نمی‌شد با آب سرد بعد با یخ تونست جلوگیری کنه خیلی شرمنده بود ولی من خیلی خوشحال
گفتم خسروخان دیگه من مال تو‌ام ولی قول بده فقط دوتامون بدونیم زندگیتون از هم نپاشه کتی خیلی مهربونه خیلی براش نگرانم
گفت باشه ماساژم داد قربون صدقم رفت دیکه دردی حس نمی‌کردم یه پد گذاشتم رو کوسم لباسارو انداختم لباسشویی گفت الان میرم برات لباس می‌گیرم کسی نمیدونه من اینجام
زود لباساشو پوشید من مثل گربه ملوس هی خودمو براش لوس می‌کردم و اونم منو ناز می.کرد رفت تو کمتر از ساعتی یک بغل لباسهایی که داشتن یک دانه اش را تو خواب هم نمی‌دیدم از فروشکاه معروفی خرید آورد خودش یکی را انتخاب کرد پوشیدم انگار به تن من دوخته بودند دو تا هم گذاشت تو ساکی آماده کرده بودم دیگه سوزش کوسم یادم رفته بود !

باز منو بغل کرد شاید بگم یکساعتی شد همدیگرو خوردیم با اصرار من کیرشو گذاشت بخورم می‌گفت لذت نمی‌برم حس می‌کنم زنی که دوس دارم ارزشش با این کار میاد پایین ولی من با آموزشی که در مشاوره برای سیخ کردن کیر بهرام تو فیلمها دیده بودم شروع کردم زیر کیرشو لیس زدن و سر کیرشو بوسیدن و مک زدن طولی نکشید مردی به اون ابهت را به زانو در آوردم حالا اون بود که می‌خواست بیشتر بخورمش چنان اب کمرشو خالی کردم و همشو خوردم که هر دو تو آسمانها بودیم دردم از یادم رفته بود ترشحات کوسم پد را حس می‌کردم کاملا خیس کرده بود دوست داشتم باز منو بکنه ولی خیلی فهمیده تر اونی بود که می‌پنداشتم تا خواستم پد عوض کنم گفت نکن دوس دارم عطرش تو ماشینم بپیچه!! با صدای گرمش گفت تحمل کن تا کاملا خوب بشی زمان زیاد داریم حالا حالا ها باهمیم راه افتادیم بریم
تا راه رفتم حس کردم هنوز کیرش تو تنم هست هم درد داشتم هم لذت!! بدون اطلاع به مادر شوهرم زدیم بیرون عصر شده بود از سر ظهر منو خسروخان ساعتها سکس داشتیم
توی راه من همش دستم رو کیرش بود اونم دستشو کرده بود زیر شورتم که هم پد و هم شورتمو خیس کرده بودم زیر پد ارام آرام مالشش میداد می‌پرسید سوزش داره میگفتم نه کمی، تا برسیم خونش تو راه با مالش نرم رو چوچولم ک
گُر گرفتم علیرغم سوزش داخل کوسم لذتی باور نکردنی داشتم باز ارضا شدمو خالی شدم بوی شهوت ماشیونو گرفته بود خسرو خان ریه هاشو پر از اون بو می‌کرد دیگه شورتمو پد کامل پر ابم بود زیر دست خسروخان چلپ چلپ می‌کرد کیر خسرو خان هم از شهوت شورتشو پاره می‌کرد کیری که کوسمو جرر داده بود با افتخار داشت برایم آینده را طراحی می‌کرد در نزدیکی های خونه جلو داروخانه‌ای وایساد رفت پد مسافرتی خارجی گرفت که تا اون وقت ندیده بودم دیدم یک بسته هم تو دستشه
گفت شورتتو در بیار اینو بپوش اونو بندازش دور تا شورتمو در آوردم از دستم گرفت بوش کرد زبان زد دلش نیومد بندازه دور گذاشت داخل جا شورتی برندی که گرفته بود گذاشت تو جا دستمالی ماشینش
گفتم چرا نمیندازی دور گفت برام مثل یه گنجه یادگاری میخوام تا میشه نگهدارم
رسیدیم خونش‌چند روزی تو خونش بودم با وجودی که فرصت پیش می اومد حاضر به گاییدنم نشد اما تا تونستم کیرشو خوردم اونم کوسمو میخورد
تو خونه خودشون چند روزی می‌شد بعد از جر دادنم پریود شدم تا پاک شدم دیگه ترمیم شده بودم دومین سکسمان با رفتن کتی به سفارتخانه برای ویزا فرصت مناسبی دست داد گفتم بریم همون اتاقی که بهرام نتونست جرم بده سکس کنیم ، گفت مطمئنی خوب شدی گفتم آره مطمئنم چون ۶روز گذشته بود خون پریودمم کامل پاک شده بود تو اون اتاق خوابی که بهرام نتوست من بکنه با خسرو تنها شدیم با احتیاط بعد اماده کردنم کیرشو کرد تو کوسم باز از کوسم خون اومد اما کم بدون درد زیاد، ولی تا بگی لذت! بهش نگفتم درد دارم نزدیک ۴۰ دقیقه منو گایید نمیدونم چرا ابش نمی اومد الته قبلش کیرشو خورده بودم و ابشو چند ساعت قبل خالی کرده بودم ولی فکر می‌کردم قرص خورده که گفت نه دارم کنترل می‌کنم طولانی بشه راست می‌گفت هی با عوض کردن پوزیشن زود به زود زمان میخرید منم دوس داشتم دو بار ارضا شدم تا خودش ارضا شد باز نذاشتم آبشو بریزه بیرون آب زیادی ریخت تو کوسم رفتیم زیر دوش و برگشتیم دید یه لکه‌ی خونی رو ملافه است پرسید این چیه گفتم باز پاره ام کردی ولی اونقدر لذت داشتم حس درد نداشتم ملافه را ورداشتم لکه خون رو تشک را تا تونستم پاک کردم به کارگراش گفت تشک را برگرداندند
زمان شانس بارداری نداشتم و باز با تستی که عصر کردیم حامله نبودم
اما در زمانهای شانس بالای بارداری
می‌ذاشتم بریزه رو شکمم یا تو دهنم

 

اولین باری که آبشو ریخت بیرون اونجا دیدم چقدررآب داره پاشید شکمو سینه هام همه اب کیرش پر شد حتی پاشید رو صورتمم چن قطره اومد
دفعه بعدش تا فهمیدم داره ابش میاد ساک زدم دهنمو پر ابش کرد ابش بی مزه است ولی چون عاشقشم برام جالبه همشو قورت می‌دم
از اون به بعد اکثرن ابشو میخورم
فیلم گاییدن کتی را با هم می‌بینیم حتی اولین سکسشان و پاره کردن پرده کتی را بارها دیدیم
کتی هم از اب خسرو خوشش میاد با ولع میخوره از خودمانم بارها فیلم گرفتیم ولی زود پاکش کردیم

چهار سال از اولین سکسمون گذشته وارد پنجمین سال شدیم دو ساله به اصرار کتی نقل مکان کردیم خونه شان کتی یک پسر و یک دختر داره حالا هردو خارج از ایران تحصیل می‌کنند منم دو ماهه پسر دنیا آوردم دیگه نمیخام بچه بیارم اینم با هزار مشگل از بهرام حامله شدم من عملن زن خسروخان هستم الان نزدیک یک ماهه کتی المان پیش بچه هاشون است اکثر شبها هم بهرام خونه نمیاد مثل زن و شوهر بغل هم هستیم
خسرو میگه من از تو و کتی سیر نمی‌شم کاش می‌شد هر دو را یکجا می‌گاییدم ولی نمی‌شه پنجشنبه قراره بریم شمال ویلای خسروخان بهرام می‌گه نمی‌تونیم بیایم اصرار می‌کنم بریم میگه نزدیک عید است سرمون شلوغه سفارش زیاد داریم میگه میخای خودت برو هوا عوض کن منم الکی سوسه میام میگم تو نیای نمی‌رم میگه خسرو خان مثل داداشته با او تو یک رختخوابم بخوابین دل چرکین نمی‌شم
حتما باهاش میرم دارم سفت کاری می‌کنم دلم آبتنی در استخر داخل ویلاشو کرده
مدتهاست از کونمم منو میکنه خیلی لذتبخشه نمیدونستم سینه هام فقط چند روزی شیر داشتند شیرم قطع شد بابک شیر خشک میخوره خسرو میگه خوبه سینه هات جوان و سرحال می‌مانه خیلی رعایت میکنه تو خوردن سینه زیاد فشار نمیده تا دفرمه بشن هنوز سفت و رو به بالا هستن البته ماساژهای توصیه شده را با کرم های گرون قیمت با دستای ماهر خسرو میدیم کاش کتی بیشتر بمونه تا بیشتر خسروخان مال من باشه…

 

قرچک ورامین – ساناز

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «جندگی برای خسروخان»

  1. وااای چه خوووب من فک نمی‌کردم تو سایت بذارین
    مرسی از شما خودم خوندم میخام امروز خسروخان اومد براش بخونم ،،،

  2. خیلی زیبا بود از دیروز دو بار خوندم باز سیر نشدم منم با دختر خواهرم خیلی رومانتیک سکس دارم هنوزم که رفته شوهر ادامه داره
    خیلی زیبا بود براووووو

  3. نازنین

    عاشق سکس با فامیلم خودم میدونم چه لذتی داره به ساناز حسودیم شد
    چرا باید آرزوها و خوشی هایی که تابو کردن بگور برد ؟!!
    من که به آرزوم رسیدم هر چه هست این دنیاس بهشت و جهنم همین دنیاس

    1. اردشیر

      سلام دختر دایی خوبم هر وقت میبینمت شلوارم جرر میخوره.از بس راست میشه

  4. Jvad.nazari

    سلام و وقت بخیر
    واقعا قلم روان و خوبی داری کلی لذت بردم بازم بنویس عزیزم…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا