کوسش می‌خارید منم کردمش

من خیلی وقته میام اینجا . شاید 2 یا 3 سال ! خیلی خوشگل نیستم اما شدیدا درس خونم و توی تیزهوشان تبریز یکی از زرنگام ! حالا از اینا بگذریم من 17 سالمه و پوستم گندمیه کیرمم 17 سانته ..

من تا 15 سالگی شدید درس می خوندم تا این که اون زلزله اومد. فکر کنم همتون در جریانید که 2-3 سال پیش تبریز زلزله اومده بود. من تا اون وقت اصلا به دخترا اهمیت نمی دادم. ولی یه دوست داشتم به اسم نعیم که خیلی دختر بازی می کرد. جلوی خونمون یه پارک داریم که توو اطرافش یه زمین چمن مصنوعی فوتبالم داره. من و دوستام یه تیم تشکیل داده بودیم و من که کاپیتان تیم بودم شدیدا دنبال بازیکن خوب بودم تا اینکه یکی از دوستام که اسمش علی هستش یه پسر رو بهم معرفی کرد که همسن خود علی بود و از من 1.5 سال کوچیک تر بود. اسمشم فرزاد بود. یه روز که با نعیم نشسته بودیم بهم گفت که دیروز ظهر که داشتم می رفتم کلاس فرزاد رو دیدم داشت خواهرشو می برد سوار اتوبوس کنه بره کلاس! با هم توی اتوبوس بودیم ! عجب چیزی بود دختره !منم گفتم به تخمم…

 

اون روز که زلزله شد تقریبا 1 ماه از آشناییم با فرزاد می گذشت. زلزله که شد همه ریختن تو پارک و من و نعیم هم شبو با هم خوابیدیم. وقتی 2 ساعتی از زلزله گذشته بود من چشم به یه دختری افتاد !! تا حالا این طوری نشده بودم ! هم قیافه عالی هم اندامش ! کلا زووم کرده بودم به طرف اونا که نعیم گفت پاشو یه دوری بزنیم بلکه تونستیم یه چیزی به تور بزنیم ! منم دوست نداشتم بی خیال اون دختره بشم ! آخرش به زور بلند شدم و یه دوری زدیم ! یهو نعیم گفت می بینی خواهر فرزادست هاااا ! من انگار رو سرم آب جوش ریخته باشن گفتم برو بابا ! 5 دیقه بعد فرزاد رفت پیش اونا نشست. از یه طرف خوشحال بودم از یه طرف ناراحت ! خلاصه بعد اون روز با این که من نمی خواستم به فرزاد بگم نعیم بهش گفت و اونم اولاش یکم قاطی کرد اما چون می دونست من واقعا دوستش دارم

 

بعد یه ماه بهش گفت که من دوستش دارم و اولین قرارمونو گذاشتیم و بعد همه اینا فهمیدم با اینکه خوشگله و هیچی کم نداره اما من نمی تونم بکنمش ! اما مهم نبود برام ! خلاصه گاهی وقتا که به مشکل می خوردیم با فرزاد قدم می زدیم و حرف می زدیم. اون موقع ه من گوشی داشتم نه اون. خلاصه یه روز که داشتیم با فرزاد قدم می زدیم یهو یه دختره که من چند بار دیده بودمش اومد کاملا یهویی دستشو انداخت دور گردنم گفت : (( سلام مهدی جووون ! چطوری ؟ خوبی ؟ )) منم که همه منو یه پسر سر به زیر و با ادب و درس خون می دونستن بهش گفتم جوون من یکی دیگست ! این کار خیلی زشته هاااا ! حیف که فرزاد پیشم بود هی داشتم به خودم فحش می دادم ! دختره خودش اومده بده تو داری پسش می زنی؟ ای تف به شانست ! خلاصه تو محله هم یکی از دخترایی بود که وقتی کوچیک بودم و 7-8 سالم بود با هم بازی می کردیم. اونم این ماجرا رو دید و چند روز گذشت. من رفتم پیش پریا و گفتم اون دختری که اون روز دستشو انداخت گردنم اسمش چیه؟ اونم گفت : (( شلوغ تو که جونت یکی دیگه بود پس ؟؟ )) گفتم : (( تو کاریت نباشه شمارشو برام پیدا کن )) اونم گفت که قبلا در مورد من از پرسیده و می خواسته با من دوست بشه. بهم گفت اسمش نادیاست و خونه مادر بزرگش اینا اینجاست! تابستونا میاد و هر بار یه 2-3 روز می مونه باز میره خونشون. شمارشو گرفتم و با گوشی نعیم بهش زنگ زدم . یکم حرف زدیم و یه برنامه چت بهش معرفی کردم که تو کامپیوتر بود و اونم اومد اونجا 2-3 هفته یی با هم حرف زدیم اونجا.

 

یه بار سر صحبت رو باز کرد که می خوام یه روز با هم تنها باشیمو اینجور کس شعرا !!! منم گفتم آره چقد خوب میشد ! تا اینکه یه روز یکی از اقوام دورمون که توی یه شهر دیگه بودن فوت کرد و مامان و بابام و کلا همه رفتن 1 روز اونجا ! منم تو کونم عروسی بود ! از خونه زنگ زدم به گوشی نادیا اونم جواب داد گفتم خونمون خالیه میتونی بیای؟ گفت الان نمی تونم . من کلا ریده شد به حالم قطع کردم . یه 40 دیقه بعد دیدم آیفون میزنه رفتم باز کردم دیدم خودشه.

 

از خونشون اومده بود اینجا واسه من. اومد تو و براش آبمیوه آوردم و خودمم موز خوردم  بعدش گفت میشه لباسامو در بیارم گفتم آره حتما عزیزم راحت باش ! یکم بعد گفت چیکار کنیم ؟ منم که خجالتی یکم به خودم فشار آوردم گفتم مثلا زنمی هاااا !! من گرسنمه ! اونم گفت قربون شوهرم برم و پا شد رفت غذا درست کرد. ریده بود توی غذا کلا ! برنجش که کلا مثل شیر برنج شده بود ! یکم با زور خوردم یهو نگاه کردم تو چشاش اونم نگاه کرد به من . بعدش گفت بد شده غذا ؟ بعد اون هر دوتامون مثل بمب از خنده ترکیدیم . سفره رو جمع کرد و یکم تلوزیون دیدیم و بعدش گفت مهدی من خسته شدمااا ! من نمی خواستم بکنمش چون دوست ندارم عشق و سکس رو با هم قاطی کنم. از طرفی نازنین یا همون خواهر فرزاد رو بیشتر دوست داشتم. من زیاد شوخی می کنم! بش گفتم من بچه می خوام ببین خونه چقد سوت و کوره ! یکم سرخ شد ولی چشاش برق میزد…

 

اومد نزدیک تر بهم گفت مثل تو هیچ پسری رو ندیدم. من همه چیم ماله توئه عشقم ! بعد لباشو گذاشت رو لبام. منم اولین بارم بود ولی پسر زیاد کرده بودم ! یه 10 دیقه یی لب گرفتیمو عشق بازی کردیم و بعدش رسیدیم به سر اصل مطلب ! نادیا دستشو برد روی کیرم که کاملا شق بود و داشت پاره میشد. یکم از رو شلوار مالید و بعدش درش آورد بیرون ! منم یواش یواش تاپشو در آوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش ! کوچیک بودن ولی درست جوری بودن که من دوست دارم ! وای چه بدن سفیدی داشت ! داغه داغ بود . کیرمو کرد دهنش و ساک زد. کیرم چون بزرگ بود تا ته نمی رفت توو . بعد از یه کمی ساک من بلندش کردم و بردم روی تخت درازش کردم. شروع کردم بازم به لب گرفتن. گوشاشو لیسیدم و گردنشو و همین جوری اومدم پایین. رسیدم به شرتش. صورتی بود . از رو شرت مالیدم و لیس زدم بعدش شرتشو وحشیانه کشیدم پایین و یه لیس از ته دلم زدم به کسش قبل اینکه کسشو ببینم !! یه آهی کشید که اگه الان این آهو می کشید پیشم درجا آبم میومد ! باز کردم کسشو دیدم پرده یی چیزی نیست کلا! گفتم چرا پرده نداری؟ گفت من خر یه بار توی خود ارضایی خودکار کردم توی کسم و دیدم خون اومد.

 

اولش فکر کردم طبیعیه و بعدنا فهمیدم پردم بوده ! منم با اینکه باور نکردم ولی چیزی نگفتم و مثل قحطی زده های سومالی کسشو می خوردم . اصلا من عاشق کس لیسیم خیلی حال میده ! هر وقت کلیتورسشو لیس می زدم آهش می رفت هوا . یه طعم خیلی خوبی می داد . بعدش دیگه داد زد اه بابا ! پسره ی کوس ندیده ! دیگه دارم دیوونه میشم بکن توو دیگه مهدی ! منم از خدا خواسته گفتم از کون نکنم؟ گفت خاک تو سرت ! کس جلوته میخوای از کون بکنی؟ منم خندیدمو سرشو مالیدم روش و آروم کردم توو که خیلی زود رفت توو . یه آه بلند کشید و گفت این کیر منو جر میده ! توش خیلی لیز بود. با کون خیلی فرق داشت. یواش یواش شروع کردم به عقب و جلو کردن که هی می گفت تند تر عزیزم تند ترررر ! بد جوری شهوتی شده بود منم که نمیی خواستم آبم زود بیاد یواش می کردم.

 

بعدش بلندش کردم بردم پذیرایی روی کاناپه یکم لب گرفتیم و یه پاشو گذاشت رو زمین و یه پاش رو کاناپه ! عاشق این پوزیشنم ! کیرمو سر دادم توو و محکم محکم کردم و کم کم داشت آبم میومد که حس کردم کسش خیلی لیز تر شده. یه هلم داد عقب و کلی آب از کسش پاشید روی منو فرش ! منم خوشم اومده بود ولی نادیا بدنش می لرزید یهو قفل کرد انگاری. یکم سینه هاشو خوردم تا به خودش بیاد بعدش دراز کشیدم رو میز و اومد نشست رو کیرم. دیگه داشت آبم میومد که جامونو عوض کردیم و اون دراز کشید و من هی کیرمو در میاوردم و هل می دادم توو !

 

خیلی حس خوبی داشت که دیگه وقتی کشیدم بیرون آبم پاشید روی شکم و سینه هاش اونم گفت می خواستم بخورمش آخه ! گفتم جمع کن بخور دیگه ! اونم لوس کرد خودشو گفت نمی خوام قهرم . بعدش بلند شد رفت حموم و گفت تو هم بیا من که دیگه جونی نداشتم گفتم من بعدا میرم . بیرون که اومد بدن لختشو باز بغل کردمو یکم کسشو خوردم و لب گرفتم و بعد نیم ساعت گفتم النه که بیان بابا مامانم ! اونم رفت . وقتی می رفت گفت بهترین روز زندگیم بود عشقم . منم گفتم می تو !! بعد از اون روز به کل دیدم نسبت بهش عوض شد چون پرده نداشت مطمئن بودم نمی تونم باهاش ازدواج کنم. تا اینکه 6 ماه بعد مادر بزرگش اینا اسباب کشی کردنو رفتن منم به کل سراغشو نگرفتم . 2 ماه پیشم شنیدم ازدواج کرده ! اون می خارید باید زود ازدواج می کرد ولی من که باید تا فوق تخصص بخونم نمی تونستم . الانم با نازنین باز حرف می زنم اما نتونستم بکنمش ! خیلی تو کفشم واقعا از پورن استارا هیچی کم نداره اندامش بیسته بیسته !

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا