پسر خجالتی

من رضا22 سالمه یه ابجی دارم به اسم نیلوفر که 21 سالشه و دانشجوری پزشکیه .دختر خیلی خوب و مودبیه.
قرار شد که برا خونه تکونی عید منو نیلوفر بریم زیر زمین رو تمیز کنیم خلاصه از صبح ساعت 9 شروع کردیم به تمیز کاری تقریبا 11:30 دیگه کارا تموم بود فقط مونده بود یه میز فلزی که قرار شد ببریمش اخر زیرزمین و کنار دیوار بزاریمش.خلاصه من یه طرفشو گرفتم و نیلوفر هم یه طرفشو بردیم نزدیک دیوار گذاشتیم زمین که من بیام اینو تا بشه هلش داد اخر که بچسبه به دیوارتا من اومدم کامل بیام کنار نیلوفر میزو فشار داد سمت من تا اومدم رد بدم نوک گوشه میز فلزی صاف با فشار خورد رو کیرم .عجیب درد گرفت یه لحظه نشستم رو زمین از سوزش دردش.یه لحظهدید من بدجوری دردم گرفت گفت چی شد و کلی رنگ از رخش پرید هی میگفت بلند شو ببینم چی شد خلاصه هی میگفتم خوب میشه.اخر سر گفت یه لحظه بشین رو میز ببینماومدم بشینم گفت خوب شلوارتم در بیار ببینم چی شد ه گفت نه گفت دیونه من دکترما ،دکترا محرم هستندخلاصه اخرش قبول کردم و شلوارمو تا زانو دادم پایین و نشستم رو میز یه چهار پایه کوچیک بود اومرد نزدیک و نشست جلوم گفت بزار ببینم چی شدیه لحظه که با دستش کیرمو گرفت که ببینه جی شده یه جوری حس کردم کیرم داغ داغ شده در یه لحظه باور نکردنی بود کیرم کلا شق شد،سرش رو اورد بالا گفت خوبی؟؟

 

از خجالت داشتم اب میشدم شروع کرد کیرمو اینور و اونور کردن دیدم ئای دارم افتضاح میشم .حس کردم ابم میخاد بیاد .یه لحظه بهش گفتم تموم نشد گفت چرا الان تموم میشه یه لحظه دستشو از ته کیرم تا بالا کشید اصلا باورم نمی شد که اینجوری بشم فاصله صورتش با سر کیرم شاید ده سانت میشد اینو که دیدم و دستی که کشید از پایین تا بالای کیرم یه لحظه دیگه نتونستم خودمو کنترل کنمهمینجور که سرش نزدیک کیرم بود ابم با فشار پاشید رو صورتش تا اومد خودشو جمع کنه بعدیش ربیخت زیر گلوش و تاپش و کلا گند زد بهش .یه لحظه گفت وای چرا اینجوری شدگفتم ببخشید گفتم کی تموم میشه .گفت یعنی اینقدر بی جنبه ای تو? اه گند زدی بهم .دستمال میخام برو بالا بیار .گفتم یکم صبر کن این بخابه .گفت امان از دست تو .حالمو بهم زدی .خلاصه رفتم از بالا براش دستمال اوردم خودشو تمیز کردو و رفت بالا و زود رفت حمام. این اتقاقی بود که برام افتاد و خیلی خجالت زدم کرد

 

نوشته: پسر خجالتی