می‌خوام بدم

سلام به همه پسرای حشری،

اسمم سحره و ۲۱ سالمه این داستان بر میگرده به ۱۶ سالگی خب ماجرا از اونجا شروع میشه که تابستان بود من خونه بودم و حوصلم حسابی سر رفته بود و داشتم در و دیوارو نگاه میکردم هی اه و ناله میکردم که مادرم اعصابش خورد شد و گفت چته منم گفتم حوصلم سر رفت و گفت به جای اه و ناله میتونی بری تو انباری کتابای منو بگیری بخونی منم که حوصلم سررفته بود قبول کردم و یه روسری سرم کردم و رفتم بیرون از در و رفتم داخل اسانسور در ضمن بگم اپارتمان من ۱۲ واحدی بود برای همین اسانسور داشت در که داشت بسته میشد همسایمون که اسمش محمد بود و ۲۱ سالش بود اومد داخل و با یک سلام علیک خیلی مختصر دکمه اسانسور و زد و منم که خجالت کشیده بودم سرمو انداختم پایین و تازه فهمیدم که من با همون ساپورت نازکی که خونه پام بود اومده بودم با یه بلوز خیلی تنگ سرمو بالا گرفتم ببینم که محمد نگاه میکنه یا نه که دیدم زوم کرده به سینه هام و تا وقتی من سرمو بالا بردم سریع داره روشو اونور میکنه خب اسانسور که ایستاد سریع رفتم سمت انباری و داشتم دنبال کتابا میگشتم که یکی سریع و محکم منو از پش گرفت  منم هی جیغ میزدم و صدا جایی نمیرفت …

 

شروع کرده بود به مالیدن کسم و من به طرز عجیبی دیگه جیغ نمیزدم و کم کم داشت خوشم میومد که اونم فهمید من خوشم اومده دستشو برداشت و من سریع نگاه کردم که دیدم بعله اون دید زدنش نو اسانسور اونو اورده اینجا و سریع بعدش شروع کرد به لب گرفتن و نمیدونم چی شد که من مقاومتی نکردم و شروع کردم به لب گرفتن و بعد ۲ دقیقه منو خوابوند رو میزی که تو انبار.بود و شلوارمو کشبد پایین و کیرشو با اب کسم خیس کرد و گذاشت دم سوراخ کونم و فشار داد تو نرفت و با چند بار امتحان بلاخره گذاشت داخل و من که ار درد میخواستم یه جیغ بلنذ بزنم سریع دستشو گذاشت رو دهنمو و منم داشتم از درد میمردم و فقط منتظر بودم سریع تموم بشه حسابی داشت تلمبه میزد و منم از درد داشتم میکردم و دیگه اه اهم بلند شد و تو اخرین تلمبه حس کردم داره ابش میاد و تمام ابشو ریخت تو کونم و کیرشو از تو سوراخ دراورد و رفت شلوارشو بپوشه و بهم گفت واقعا معذرت میخوام دست خودم نبود خواهش میکنم به کسی نگو و از این حرفا منم که خجالت کشیده بودم و فقط دوست داشتم سریع برم دراز بکشم و از درد بمیرم گفت اشکالی نداره و سریع شلوارمو کشیدم بالا و رفتم و مادرم سوال کردم پس کتابا کو گفت پیدا نکردم و سریع رفتم تو اتاقو دراز کشیدم و از درد داشتم میمردم تقریبا تا ۴ روز از درد داشتم میمردم و از هرچی پسر بدم اومده بود تا اینکه بعد از خوابیدن دردم احساس کردم باز دلم میخواد منو بکنه و همینم شد اما ایندفعه فهمیدم چه حوری بیشتر حال کنم الانم اون دیگه خونشونو عوض کرده و منم دیگه باهاش کاری ندارم امیدوارم درکم کنید.

 

نوشته:‌سحر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

33 دیدگاه دربارهٔ «می‌خوام بدم»

  1. خوب بود کاشکی یکی هم منو این جوری میکرد.حاضرم بدم مریم از شاهین شهر اصفهان

  2. سلام منم عاشق دخترای هات هستم اگه واقعا سکس هات دوست داری زنگ بزن 09332680460

  3. سلام...متینم از شیراز09015809350

    متین 24شیراز….عاشق دخترای حشری ام..اهل اذیت کردنم نیستم

  4. من که حال کردم سحرخانم.فقط اگه میتونی بهم ایمیل بزن کار واجب بخدا دارم

  5. من اگه بودم حتماً میذاشتم تو کوست و هر چه آب کیرم بود می ریختم توش؛ آخ که چه حالی شدم ناز من

  6. پيمان هستم 28 سالمه و از تهران
    زوج هاي عزيز و خانوما و دختر خانومايي كه يه رابطه گرمو و سكسي ميخوان 09382832043

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا