سکس عالی‌ با عشقم

سلام دوستان…

من یه دختر از شمال کشورم و 21 سالمه و اسمم صدفه…قدم 162سانتی متر و وزنم 52 کیلوئه عاشق هیکلمم چون خیلی موزون و سکسیه مخصوصا سینه هام که سفته و سایزش 75 از قیافه هم انصافا چیزی کم ندارم صورتم گرده با چشمای کشیده ی مشکی،ابرو های پر مشکی و لب و دهن متناسب…بریم سراغ خاطره ی اولین سکس من که مال دو سال پیش و 19سالگیمه…
اواخر ترم 3 بودم که یکی از پسرای تک دانشکده مهندسی دانشگاه که ترم آخر ارشد بود و اون موقع 26سالش بود بهم پیشنهاد دوستی داد منم قبلا فقط یه دوست پسر داشتم و چون مثلا عشق بچگیم بود(همسایه بودیم) بعد اون با کسی نبودم…درضمن با اون سکس نداشتیم یعنی اصلا تو فازش نبودیم فقط بعضی وقتا میرفتیم کنار دریا بغلم میکرد و میرفتیم تو فاز ماچ و بوسه…تا اینکه 3سال پیش رفتن کانادا،بگذریم…

خلاصه من بعد 1 ماه ناز کردن پیشنهاد پارسا رو قبول کردم (اسم عشقم پارساس) و کم کم صمیمی شدیم،پارسا هم قربونش برم پسر فوق العاده سکسی و خوش هیکلیه و خیلیا تو نخشن که البته من دمشونو میچینم. اوایل فقط باهم میگشتیم و هیچ خبری از سکس نبود ولی بعد 5ماه یه شب پارسا زنگ زد و اعتراف کرد که عاشقم شده و از اونجایی که هردومون میدونستیم خیلی گرم هستیم دیگه رودربایستی رو گذاشتیم کنار و اونشب عشقم از پشت تلفن حسابی خیس کرد کسمو البته هر دو به عشق هم ارضا شدیم…هرچند خودمم وقتی حشرم میزد بالا خودارضایی میکردم ولی ارضا شدن با صدای پارسا یه چیز دیگه بود…بعد اون ماجرا هم تو ماشین همدیگه رو ارضا میکردیم و انصافا پارسا انقد حرفه ای بود که منم کم کم همه چیو ازش یاد گرفتم…وقتی تو ماشین انگشتشو میبرد زیر شرتم مست میشدم چنان ماهرانه با چوچوله م و سوراخم بازی میکرد که 10دقیقه میرفتم تو فضا و آخرسر با شدت به ارگاسم میرسیدم اونم با دیدن ارضا شدن من بیشتر تحریک میشد و وقتی 5دقیقه کیرشو که میمیرم براش ساک میزدم با یه ناله ارضا میشد و آبشو خودم میریختم تو دستمال…عاشق این بودم که تو دستای من به اوج لذت برسه اونم ازین کارم خوشش میومد و همیشه میذاشت آبش با دستای من بیاد…
یه روز پارسا گفت صدف تو کف یه سکس درست و حسابی و بدون استرسم…آخه ما مکان واسه سکس نداشتیم چون هردومون با خونواده هامون زندگی میکنیم نمیتونستیم خونه ی هم بریم،منم قبول نمیکردم جای ناشناس برم…خلاصه بهش گفتم منم سکس واقعی میخوام و دوس دارم با همه وجودم لمست کنم ولی چاره چیه،گفت تو کاریت نباشه یه راهی پیدا میکنم…یه هفته گذشت که پارسا زنگ زد و گفت مامان و بابام فردا میرن تهران تا 3روز پیش خواهرم میمونن و خونه خالیه…انقد خوشحال و هیجان زده شدم که یه جیغ خفه کشیدم،بلند خندید و گفت:خوشگلم توام مث من بی طاقت شدیا منم براش ناز کردم که دوباره کسمو خیس کرد…و قرار شد فردا عصر برم خونشون،با دمم گردو میشکستم آخه قرار بود 1روز کامل باهم باشیم باورم نمیشد قراره تا صبح تو بغلش باشم…زنگ زدم به یکی از دوستای صمیمیم که بعضی از شبارو خونه ی هم میموندیم و سفارش کردم برنامه ی فردارو سوتی نده…یه عالمه فحشم داد که پارسا کوفتت بشه و اینا…خلاصه فردا بعد از ظهر رفتم حموم و بدنو کسمو حسابی صفا دادم…
درست ساعت 6 بود که زنگ خونشونو زدم،قلبم از هیجان تو دهنم میزد…همین که درو باز کرد منو کشید تو لباشو گذاشت رو لبام اول دونه دونه و آروم میبوسید بعد تند و عمیق…چرخش زبونش تو دهنم عالی بود…بین بوسه هاش همش میگفت عاشقتم صدف،تو تنها عشق منی نفسم…همه ی صورتمو بوسید و نازم کرد بعد 5 دقیقه ولم کرد ولی من اصلا دلم نمیخواست ازم جدا بشه خمارش بودم…رفتم جلو که گفت آی آی عجله نکن امشب قرار نیس به این زودیا صبح بشه بعد بردم تو اتاق و گفت لباساتو عوض کن و بیا شام بخوریم…اخم کردم و گفتم من شام نمیخوام که با یه چشمک که حرصمو درمیاورد رفت بیرون و گفت منتظرتم…سریع پیرهنی رو که با خودم آورده بودم پوشیدم،یه پیرهن خیلی کوتاه توری به رنگ مشکی که خیلی به پوست سفیدم میومد،نصف سینه هام بیرون بودن و حسابی سکسی شده بودم دوباره رژ قرمزمو زدمو و کفشامو پوشیدم تا قرم تکمیل بشه…خودم با دیدن خودم تو آینه تحریک شدم…همین که رفتم پذیرایی دهنم باز موند عشقم یه میز فوق العاده چیده بود مهم تر از همه فضای رمانتیکی بود که ساخته بود با بوی گلا و موزیک ملایم خارجی…دهن پارساهم بسته نمیشد اومد جلو خم شد گردنمو طوری بوسید که کم مونده بود ولو بشم دستشو انداخت دور کمرم تا نیوفتم،تو گوشم زمزمه کرد:عاشق این داغ شدناتم صدف،دیگه کنترلم دست خودم نبود پارسا با اون صورت جذاب و هیکل و صدای سکسیش مستم کرده بود سرشو خم کردم طرف خودم و با بی طاقتی لباشو بوسیدم یه لحظه ازم جدا شد و گفت کاری نکن به جای شام درسته قورتت بدما ناناس بعد یه لبخند خوشگل زد و لپمو بوسید نشست پشت میز و منم نشوند تو بغلش ازین کارش خوشحال شدم،اصلا دوس نداشتم ازم جدا بشه…

 

با این رفتاراش تشنه ترم میکرد و خودشم اینو میدونست…یه قاشق میذاشت دهن من یه قاشق میذاشت دهن خودش…اصلا نمیفهمیدم چی میخورم چون پارسا از اول با بوسه هاش رو سر و صورتم و میک های ریزی که به گردنم میزد دیوونم کرده بود…گردنمو کشیدم عقب که راحت تر ببوسه و بمکه …دیگه واقعا حالم خراب بود،با ناله گفتم:پارساااااااااااا…گفت: جووووون پارسا،عمر پارسا،چقد دوسم داری عشقم؟گفتم:بیشتر از هرکسی،یه دنیا…سرشو آورد بالا درگوشم گفت: امشب خاطره ای برات میسازم که هیچوقت فراموش نکنی…محکم بوسش کردم و یه گاز کوچولو هم از لباش گرفتم که یه ناله ای کرد و گفت تلافی میکنم کوچولو …منم خندیدم که بلند شد ظرفارو جمع کرد بعد اومد دستمو گرفت و عشقم واسم عربی میرقصی؟(آخه من از بچگی رقصم عالی بود واسه رقص عربی هم به صورت حرفه ای دوره دیده بودم و پارسا اینو میدونست ولی تاحالا ندیده بود رقصمو)من که دوست داشتم بریم سر اصل کاری یه اخم ریز کردم که خندید و گفت قول میدم جبران کنم برات و رفت نشت رو مبل و آهنگ عربی گذاشت دستاشو از هم باز کرد و منتظر نگاشو دوخت بهم…

 
میخواستم اونم تشنه تر بشه عین خودم…آروم رفتم سمتش و نرم نرم شروع کردم به رقصیدن هرچی که بلد بودم به کار گرفتم و یه لحظه هم چشم ازش برنمیداشتم،کمرمو قوس میدادم و باسنمو میلرزوندم…چشاش قرمز شده بود و مات حرکات من بود یواش یواش رفتم طرفش خم شدم و سینه هامو جلوی صورتش خیلی حرفه ای بالا پایین کردم و از سر شیطنت دو سه بار دست کشیدم رو کیرش که نیم خیز شد به طرفم منم با یه چرخ گذاشتم تو خماری بمونه ولی بی خیال نشد و تند پاشد اومد طرفم و افتاد به جون لبام جوری لبامو میخورد که واقعا دردم گرفه بود ولی لذتی که میبردم خیلی بیشتر بود…از پشت کونمو گرفته بود تو دستش و میمالید منم پاهامو حلقه کردم دور کمرش و محکم تر بهش چسبیدم…آروم به جلو حرکت کرت و پرتم کرد رو کاناپه…داشتم بی قرار نگاش میکردم که افتاد روم و لبامو گرفت به دهنش…دستشو که گذاشت رو سینه هام ناله های منم شروع شد،سینه هامو میمالید و گردن و گوشمو میمکید،بند لباسمو داد پایین و با دیدن سوتین شرابیم که ست شورتشم پام بود دیوونه شد چون سوتینو کشید پایین و بدون معطلی شروع کرد به خوردن سینه های گرد و خوش فرمم…همه جاشو میلیسید و زبونشو دور نوک سینه هام که سفت و برجسته شده بودن حرکت میداد و با دست دیگش اون یکی سینمو میمالید…

 
-آه ه ه ه ه ه ه پارساااا بخورشون عشقم،محکم تر آخ خ خ…
-ای جوووووووووونم قربونشون برم…مال خودمی صدف،فقط خودم…سینه های خوشگلتم مال منه…
-او ممممم…مال توام عزیزم…هر کاری دوست داری بکن…آخ
لباس و سوتینمو کامل دراورد فقط یه شرت نازک پام بود،خم شد کفشامم دراورد و به هر کدوم از پاهام یه بوس ریز زد که بلندش کردم اصلا دوس نداشتم جلوم خم بشه…رفتم نشستم تو بغلش و تی شرتشو از تنش کشیدم بیرون، شروع کردم به بوسیدن صورت و گردنش و با دستامم همه ی بدنشو لمس میکردم نوک سینه های اونم سفت شده بود خم شدم و نوکشونو زبون زدم…سینه هام تو دستش بودن و هی میمالیدشون و نوکشو آروم میکشید منم کسمو از رو شلوارش رو کیرش که دیوونم میکرد میمالیدم…ناله های آروم پارسا هم شروع شده بود…یهو بغلم کرد و همونطور که محکم لبامو میخورد برد تو اتاق خوابش و گذاشت رو تخت یه نفره اش،حتی یه لحظه هم ازهم جدا نمیشدیم سرشو اورد پایین از خط وسط سینه هام تا شکممو لیسید تا روی نافم و زبونشو توی نافم میچرخوند…ناله های من همه ی اتاقو گرفته بود،برم گردوند و از شونه هام تا گودی کمرم لیس زد و بوسید تا رسید به کونم یه جووووووون حشری و بلند گفت و کونمو به لب گرفت و لیس زد و نزدیک خط کونم گوشتشو به دندون گرفت و با انگشتش شورتمو داد کنار و زبون داغشو کشید لای کونم…به نقطه جوش رسیدم و یه ناله بلند کردم…به سرعت برم گردوند و از رو شرت یه بوس به کسم زد و با صدای بمش گفت: -کستو جای دسر میخوام قورتش بدم عشقم…

 
داشتم میمردم که لبا و زبون داغشو رو کسم حس کنم،آروم شورتو از پام بیرون کشید و با دیدن کسم گفت:جووووووون…آخ چه کس آسی داری تو،چه آبشاری را انداختی دختر…میدونی چقد تو کفش بودم…خم شد پاهامو کامل باز کرد و داد بالا طوری که کسم کامل جلو صورتش بود…لبه های کسمو به لب گرفت و مکید و چون اولین بار بود کسمو میخورد حس کردم جریان برق از تنم گذشت اصلا لذتش توصیف کردنی نیس…
داد میزدم:بخور پارسااااا…همشو بخورررر…بمکش عزیزمممممم آخ خ خ خ خ خ همش مال خودته…اونم با ناله های من افتاد به جون کسم،لبه هارو از هم باز کرد و همین که زبونشو کشید لای کسم موهاشو چنگ زدم بلند آه ه ه کشیدم…چوچولمو عین آبنبات می مکید…
-تند تند بخور عشقممممم…آ ه ه ه ه ه ه ه آره بلیس…اومممممممممممم…آخ خدااااااااااااااااا آخ خ خ خ خ خ خ خ خ آره
زبونشو پایین چوچولم گذاشه بود و تکون میداد و تا سوراخ کسم لیس میزد…کل کسمو میبرد تو دهنش و ول میکرد…ازون ورم انگشت وسطشو کرده بود تو سوراخ کونم و عقب جلو میکرد با وجود تنگی سوراخم چنان لذتی میبردم که اصلا درد احساس نمیکردم…با سر و صدای زیادی کسمو میخورد و هی سرشو بلند میکرد که نگام کنه…

 

عین مار به خودم می پیچیدم…کمرمو گرفت و خوابوند رو تخت،این جوری لذتم صد برابر شد هی تقلا میکردم نمیذاشت و منم دوس داشتم این کارشو چون فشار لذت کمرشکن باعث میشد کسمو رو صورتش بالاپایین کنم…یکم که ناله هام بلندتر از قبل شد فهمید که دارم ارضا میشم… چوچولمو گرفته بو تو دهنش و بی وقفه میمکید و زبون میزد که یه دفعه همه ی بدنم لرزید،کونمو دادم بالا یه لحظه دهنش از کسم جدا شد ولی پارسا سریع دوباره کسمو به دهن گرفت که کامل ارضا بشم…با یه جیغ بلند حس کردم یه کرختی وحشتناک لذت بخش از کسم به همه ی بدنم پخش شد…پارسا هنوز کسمو میخورد و لیس میزد تا وقتی که دید آروم ناله میکنم و نفس میکشم…یه بوس کوچولو رو کسم زد خودشو کشید بالا و ازم یه لب گرفت…چنان لذتی بهم داده بود که هرکاری میخواست براش میکردم…
-پارسا تو معرکه ای عشقم…خیلی دوست دارم…
با دستم خوابوندمش رو تختت نشستم رو سینش و تا روی نافشو بوسیدمو لیس زدم شلوارشو دادم پایین که چشمم به کیر بادکردش افتاد…اوففففففففففففف انگار نه انگار یه بار ارضا شدم…وحشی شدمو شورتو همراه شلوارش کشیدم پایین که کیر خوشگلش افتاد بیرون…پارسا تند تند نفس میکشید و نگام میکرد،یه لبخند زدم بهش و آروم سرمو بردم پایین و کلاهک کیرشو که کبود شده بود از شهوت بوسیدم و تا نزدیک تخماش زبونمو آروم کشیدم روش،با خوردن خیسی و داغی زبونم رو کیرش سرشو برد عقب و شروع کرد به ناله کردن…

 

منم کسمو تنظیم کردم رو پاش تا وقتی ساک میزنم بمالم به پاش…اول تخماشو مک زدمو لیسیدم که بلند بلند آه و ناله میکرد،عاشق صدای بم و مردونش بودم موقع سکس…سر کیرشو کردم تو دهنم و لبامو تنگ کردم دورش و تا نصف کیرش رفتم پایین،آخه کیرش 18سانته و دهن منم کوچیک…تخماشو میمالیدم، مرتب بالا پایین میکردم کیرشو تو دهنم و سعی میکردم مکشام قدرت داشته باشن که عشقم بیشتر حال کنه…یه دفعه داد زد صدففففففف داره میاد آ ه ه ه ه ه ه…که سرمو بلند کردم و با دستام براش جق زدم که با یه داد بلند همه ی آبش پاشید رو صورت و سینه هام…
پارسام دیگه نا نداشت تکون بخوره دستمو گرفت خوابوند کنار خودش و خم شد از جعبه ی کنار تخت با یه دستمال تمیزمون کرد و دم گوشم گفت:مرسی عشقم…ولی هنوز مونده ها،کلی کار داریم تا صبح… که من با خنده گفتم: من همین الانم آمده ی پذیراییم…خندید و سرشو برد پایین و گفت:اوفففففف چه بادیم کرده پدرسگ…نگاهاش روی بدنم دیوونم میکرد…گفت:خودم میزونت میکنم کوچولوی داغ من…انگشتشو کرد تو دهنش و کامل خیسش کرد و یه تف پرآبم رو کسم ریخت و همونطور که سینه هامو میخورد و میمکید با انگشت وسطش لای کسمو و روی چوچولمو میمالید…واییییییییییییییییییی خدااااا داشتم از لذت میمردم،انقد قشنگ میمالید که با ناله میگفتم:تند تند پارسااااا دارم میمرممممم آخخخخخخ آییییییییییییییییییی….و دوباره ارضا شدم،محکم بغلش کردم و ازش تشکر کردم…

 
پارسا رفت معجون اورد خوردیم و یکم تو بغل هم دراز کشیدیم و از آینده و عشقمون حرف زدیم وعشق بازی کردیم که پارسا وسط بوسه هاش گفت:
– صدف سکس میخوام بازم…پرده تو تا عقدمون نمیزنم ولی بزار از پشت سکس کنیم…کاری میکنم که هیچ دردی حس نکنی…میخوام یه ارگاسم واقعی رو باهم تجربه کنیم
-من به خاطر تو هرکاری میکنم…
همین که این حرف از دهنم اومد بیرون و پارسا اوکی کارو ازم گرفت شروع کرد دوباره همه ی تنمو بوسیدن و لیسیدن…یه نقطه نمونده بود تو بدنم که لبای عشقم بهش نخورده باشه…عین یه بت منو از سر تا پا غرق بوسه کرد…کاملا مشتاق شده بودم…این دفعه عسل اورد ریخت رو کسم و شروع کرد به خوردن و لیسیدن عسل از روی کس و چوچولم…

 
داشتم پرواز میکردم که دوباره اون لذت محشرو تجربه کردم…توی 2ساعت 3بار ارضا شده بودم…گفت آماده ای نفسم؟ به نشانه ی عشق و موافقت بهش لبخند زدم که گفت:پاشو اول یه دستشویی برو که مشکلی پیش نیاد…خودشم رفت یه کرمی اورد که بعدا فهمیدم مخصوص این کار بوده…سوراخ کونمو حسابی چرب کرد و ماساژ داد…کرمو داد دستم که فهمیدم میخواد کیرشو من براش چرب کنم،گرفتمش تودستم و اول یه بوس زدم روش و بعد آروم کرمو مالیدم به همه جای کیرش،حسابی شق شده بود…راستش از دردش خیلی میترسیدم ولی به خاطر پارسا همش لبخند میزدم که انگار فهمید چون گفت:
-نترس همه زندگی من…اذیتت نمیکنم…
خم شد ازم لب گرفت و همونطور که زبون و لبامو میمکید اول یه انگشتشو بعد آروم دو انگشتشو کرد تو کونم…یکم دردم اومد ولی چیزی نگفتم…جدا شد و عصبی گفت: – دردت که اومد گازم بگیر،فحشم بده…اصلا چنگ بزن بدنمو زخم کن…
ازین حرفش که نشون میداد عذاب وجدان درد منو داره ناراحت شدم و بی مقدمه وسط حرفش گفتم: -دوست دارم…
چشماشو دوخت بهم و گفت: -نوکرتم به مولا…
خندم گرفت: -دیوونه…
-آره دیوونه ی تو…دیوونم کردی دیگه…حالاهم آش کشک خاله ت شدم…مال منی صدف،باورم نمیشه…
کیرشو گرفت تو دستش و اول گذاشت رو کسم که داغ شده بود دوباره…

 

بی اختیار یه آه ه ه ه ه ه ه از سر لذت کشیدم و لبامو گاز گرفتم که گفت:
-چیه نفس؟دوست داری کیرمو رو کست؟
با لذت و نگاه خمار گفتم: -اوهوم…عاشقشم…
یکم دیگه کیرشو با چوچولم بازی داد و مالوند روش،برم گردوند و گفت چهار دست و پا وایسم و بعد آروم نوک کیرشو کرد تو کونم…هنوز درد نداشت ولی وقتی آروم آروم تا نصف کرد تو کونم یه درد وحشتناک پخش شد تو تنم که داد زدم: پارسااااااااااا
از پشت خم شد روم،موهامو زد کنار و گردنمو بوسید: -جوووونم عزیزم…تحمل کن الان دردش عادی میشه خودتم لذت میبری…
ولی من گریم گرفته بود،گفت: میخوای درش بیارم؟
معلوم بود خورده تو ذوقش،نخواستم ناراحتش کنم گفتم: نه عزیزم تحمل میکنم…

 

شروع کرد آروم آروم به تلمبه زدن…کم کم خودمم لذت میبردم، شالاپ شالاپ خوردن تخماش به کسم قشنگ بود و صدای بلندی ایجاد کرده بود و سینه های سفت من هم با هر تلمبه ی عشقم تو هوا تکون میخوردن…پارسا دو طرف کمرمو تو دستش گرفته بود و عقب و جلو میکرد تو کونم…یه دستمو بردم سمت چوچولم که بمالمش،پارسا فهمید دستمو کنار زد و خودش شروع کرد به مالوندن کسم و هم زمان سرعت کمر زدناشو برد بالا…سر و صدامون کل خونه رو گرفته بود…من داد میزدم،پارسا ناله میکرد از لذت…یه دفعه گفت داره میاد عشقم…که گفتم درش بیاره آخه نمیخواستم بریزه تو کونم،همین که کیرشو کشید بیرون با ناله های ممتد همه ی آبشو رو کمرم خالی کرد و بی حال افتاد رو تخت…منم همونطور رو شکم دراز کشیدم…5دقیقه بعد با یه دستمال پاکم کرد و دوباره لب گرفت و موها و صورتم رو ناز کرد و تو گوشم زمزمه کرد: بهترین سکس عمرم با تو بود…من واقعا عاشقت شدم کوچولو…

 
واسه جمله اولش یکم ناراحت شدم آخه پارسا تجربه ی سکسای زیادی داشت ولی من بکر بکر بودم واسش…بعدا دیدم اگه تجربه نداشت که نمیتونست به این خوبی منو به ارگاسم برسونه،هرچند فکر این که منو با دخترایی که قبلا باهاشون بوده مقایسه کنه هم آزارم میداد…سعی کردم به خاطر عشقی که بهم داره به این چیزا فک نکنم و منم گردنشو گرفتم و عمیق و طولانی بوسیدمش و گفتم: مرسی اولین و آخرین شریک سکس من،عشق من…
اونشب تا صبح یه بار دیگه هم سکس داشتیم و به قول پارسا هت تریک کردیم تا بعد از ظهرم تو بغل هم خوابیدیم که عصر من با یه عالمه دلتنگی برگشتم خونه…

 

صدف

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «سکس عالی‌ با عشقم»

  1. داریوش

    منم میخااااام خیلی هاااااتم ی خانوووومه هات میخاااام انقد بخورمو بمالمو بمکمش نتونه رو پاهاش وایسه
    ۰۹۳۷۱۶۵۹۵۵۸

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا