سکس با طعم تراول چک

هوا خیلی تاریک شده بود،بارون پاییزی و نوربالای ماشینهای روبرویی باعث میشد چشامو تنگ کنم تا بیشتر چشمام به جاده باشه.خیره به جاده و برفاک کنی که گاه و بیگاه از حرکتشون سردرد میگرفتم تا جایی که همجا تار میشد مجبور بودم برف پاک کن میزدم.خسته بودم،دلم میخواست بزنم کنار و همونجا بخوابم.دوتا چک محکم به خودم زدم‌ و فرمون رو محکمتر توی مشتم گرفتم.لبخند مونا از ذهنم پاک نمیشد.زن ساده و بی ریایی بود‌.وقتی اولین بار کنارم نشست و سلام و احوالپرسی کردیم انگار سالهاست میشناسیم همدیگه رو.چادری بود،قد متوسطی داشت و صورت استخونی و رنگ‌پریده اش نشون میداد که سوتغذیه داره..کلی عذر خواهی کرد که دیر کرده و من بهش گفتم اشکالی نداره،تا وقتی برسه پیشم دو سه بار تلفنی و پیامکی معذرت خواسته بود.لهجه
داشت، کلی حرف میزد و سوال میکرد.با خوشرویی جواب حرفاشو میدادم.بین راه نگهداشتم و براش خوراکی خریدم اما اون میگفت لازم نیست بریم چون باید زود برگردم پیش بچه م،دوستم اومد خونم که بچه رو نگهداره اگه دیر کردم بخاطر این بود.میلرزید؛بخاری رو روشن کردم و به مسیر ادامه دادم.پرسید جایی که میریم امنِ؟گفتم آره خیالت راحت.بالاخره رسیدیم.ماشین رو یکم دورتر پارک کردم تا آقا شهروز نبینه کیو آوردم با خودم.پیاده شدم نم نم بارش بارون به صورتم خورد و لرزیدم، کیر شق شدمو جابجا کردم و رفتم که کلید کلبه رو گرفتم.کلبه های اونجا بجای شماره اسمای جالبی داشت.شیون فومنی کلبه مورد علاقه م بود.با کلی هیجان من و مونا رفتیم توش.حتی اجازه ندادم چادرش رو برداره از پشت بغلش کردم و کیر شق شدمو بهش چسبوندم.لبمو گذاشتم روی صورتش و چندین بار بوسش کردم.خندید و گفت چخبرته چقدر عجله داری.خودشو از چنگم درآورد و رفت سمت بخاری تا دستاشو گرم کنه.توی همون حال مدام حرف میزد.تا برگشت دید لخت شدم و مبهوت بدنمو نگاه میکرد‌.نزدیکش شدم و از روبرو بغلش کردم.لبامو گذاشتم روی لباش و دستمو به باسنش رسوندم.کون خوبی داشت،اصلا بهش نمیومد.دستمو به سمت سینه هاش بردم.کوچیک بودن از اونا که میشد همشو توی دهن جا داد.

 

 

پتو پهن کردم و دراز کشیدیم .آروم آروم لباشو میمکیدم و دکمه های مانتوشو باز میکردم.لباساشو درآوردم.زیر نور که از پنجره کوچیک کلبه وارد میشد بدن سفیدش میدرخشید.لباسهای زیرش از بس شسته شده بودن کهنه بنظر میومد‌‌.ادکلن نزده بود حتما نداشت که بزنه.ته دلم براش میسوخت.بدنش بوی صابون ارزون قیمت معروف رو میداد.حموم رفته بود تا خودشو برام آماده کنه‌.همین تصور که با دست و پااای نحیفش اومده بود تا من بکنمش برام کافی بود که حسابی کیر کلفتم براش شق بشه.دستشو گرفتم و سمت کیرم بردم و دادم دستش.میمالیدش و لب میداد.منم با دستام به سینه های کوچیکش چنگ میزدم و نوکشونو میمکیدم.باسن خوشفرمش منو مجذوب کرده بود.خواست روی کیرم بشینه که اجازه ندادم.کیفم کو مونا؟میخوام کاندوم بذارم.گفت کیف نیاوردی که.اه یادم رفته از ماشین بردارمش.چند لحظه صبر کن تا برم و برگردم.بدون لباسای زیر،شلوار و بلیزمو پوشیدم و توک پا کفشمو نصفه نیمه پا کردمو رفتم کیفمو برداشتم.تند برگشتم و دیدم مونا دراز کشیده و قنبل کرده‌.چه بدنی داشت،سفید و قلمی با باسنی برجسته.کسش صورتی بود‌.اصلا تصورشو نمیکردم زیر اون چادر ساده وفقیرانه همچین چیزی باشه.بهش گفتم برگرد بشین یکم بخور سیخ بشه بتونم کاندوم بکشم.سرشو توی دستم گرفتمو به سمت کیرم هدایتش کردم.خوب میخورد خیلی هیجان داشتم.از آخرین سکسم مدتها میگذشت.وقتی حسابی خوردش و فکش خسته شد توی دهنش تلنبه میزدم.روی ابرا بودم.خوابوندمش و پاهاشو باز کردم.محو تماشای بدن زیباش شدم.دست کشیدم روی کسش و با قاچ کسش و چوچولش ور رفتم.کاندوم کشیدم و اروم کیرمو گذاشتم دم سوراخش.بغلش کردم و آروم هلش دادم داخل.آه میکشید و میگفت یواش.زیر بدن تنومندم نفسش بسختی درمیومد‌.محکم بغلش کرده بودم با هر آه گفتنش کیرمو توی کسش بیشتر فرو میکردم.لبشو میخوردم و از عطر خوب دهنش لذت میبردم.چقدر جوجه بود زیرم و این بیشتر حشریم میکردم.تلنبه میزدم و مدام توی گوشش قربون صدقش میرفتم‌‌.بعد از دقایقی داگی نگهش داشتم و گذاشتم توی کسش.خیلی لذت میبردم از کس تنگش و کون گلابی شکل سفیدی که جلوم بود‌.تف انداختم روی سوراخ کونش و با انگشت مالیدمش.سریع برگشت نشست و گفت نه کون نه‌.من کون نمیدم.گفتم خب باشه نخواستم بکنمش که.فقط میخوام با سوراخت بازی کنم.دوباره با حالت نگران، داگی وایساد و من انداختم توش.خشک شده بود کاندوم و دیگه روون حرکت نمیکرد.یکم آب دهن زدم بهش و دوباره تلنبه میزدم.چندین با به کونش سیلی زدم و سرخش کردم.التماس میکرد نزنمش میگفت حسم میره.انگشت شصتمو روی کونش بازی میدادم.خیلی سوراخ کوچیکی داشت.بهش نمیومد کون داده باشه ولی من نمیتونستم ازش بگذرم و با هر ترفندی که شده دوس داشتم بکنمش.از کسش که سیر شدم رفتم سراغ کونش.تف زدم به کیرم و آروم هل میدادم که بره.اصلا لذت نمیبرد و همش ناله و التماس که بیخیال کونش بشم.توی حرفاش یهو سر کیرم افتاد توی کونش و جیغ کشید.دهنشو نگهداشتم و کیرمو کردم توش.یواش یواش تلنبه میزدم و اون کم کم صداش قطع شد.دستمو از روی دهنش برداشتم و به کردن ادامه دادم.گفت خیلی خشکه یکم خیسش کن حداقل‌.درآوردم و تف زدم.یهو گفت خیلی میسوزه و اینا وایسا.با دستمال کاغذی کونشو پاک کرد و آخ و اوخی کردو دستمالو به سمت نور پنجره گرفت و با وحشت گفت ببین خون اومده ببین.اووووخ اوخ گفت و پاشد نشست.نزدیک بود گریه کنه‌.دلم براش سوخت و بغلش کردم.نازش دادم و ازش عذر خواهی کردم.هی میگفت حالا باور کردی که کون ندادم تاحالا؟باورت شد؟میسوزه….

 

اینارو که گفت دلم به رحم اومدو کاندوم رو عوض کردم.گفتم باشه ببخشید.بخواب یکم بکنم آبم بیاد.با یکم چاشنی غرغر خوابید و لنگاشو هوا داد.دوباره گذاشتم توی کسش،مونا تلاش میکرد حس و حال خوبی که بده بهم تا آبمو بیارم.ازش پرسیدم اگه من الان آبم بیاد پس توچی؟گفت اشکال نداره من دیر ارضا میشم و تو آبتو بیار.مشخص بود دیگه از بس کرده بودمش فقط میخواست آبم بباد تا از زیر فرار کنه.به پهلو خوابوندمش و از پشت بغلش کردم کیرمو کردم توی کسش.خیلی حس خوبی داشتم چون قلمی بود و قشنگ توی بغلم جا میشد.با نوک سینه هاش ور میرفتم و تلنبه میزدم.خیلی ناله میکرد و من حسابی تحریک شده بودم.چند دقیقه همون حالتی کردمش و ارضا شدم.خیلی بوسیدمش‌.وقتی موهای پریشون شدشو مرتب میکرد لبخند میزد.گفتم چیه؟چشمشو ازم دزدید و با صدای آرومی گفت منم ارضا شدم.حس خوبمو عالی کرد با این حرفش.حین لباس پوشیدنش سه تا تراول پنجاهی گذاشتم توی کیفش و باهم از اونجا زدیم بیرون.همه این اتفاقات رو توی ذهنم مرور میکردم تا بعد از یکساعت رانندگی رسیدم خونمون.

 

 

نوشته: رضا موتوری

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «سکس با طعم تراول چک»

  1. سلام خوبید من. رسولم از اصفهان یه دختر یا خانم از اصفهان نیس یه دوس خوب بخواد من 30 سی سالمه از اصفهان هر خانم یادختر خانومی دوس داره یه دوس خوب داشته باشه بزنگه
    09373781451

  2. نویسنده توی تمام متن هی سعی میکنه مونا رو از طبقه پایین نشون بده و خودش رو یک آدم مرفه و پولدار. این شکل از خودنمایی طبقاتی خیلی چندش آوره. جالب هم هست که الان هیچ تنفروشی زیر این قیمت (150 هزار تومن ) نمیگیره. از اسم داستان تصور کردم که لابد خیلی پول بهش داده!!! بیچاره عقدۀ حقارت نویسنده در متن مشخصه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا