ده روز جنده شوهرخالم شده بودم

جندگی های من برای شوهرخاله و پسرخاله هام قسمت چهاردهم

بعد دوماه از جدایی از اون مرد 72 ساله، دوست داشتم به جز شوهرم با یه مرد دیگه هم رابطه داشته باشم فکرم رفت به سمت شوهر خاله نامردم، که خیلی در گذشته اذیتم کرده بود، ولی خب کیرشو دوس داشتم، بهش زنگ زدم، تعجب کرد گفت چه عجب ساراخانم ما، یادی ازمون کردی، گفتم اختیار داری، بی مقدمه بهش گفتم دلم واسه کیرت تنگ شده، گفت چی شد تو که میگفتی دیگه به شوهرت خیانت نمیکنی، گفتم خیانت نیست که، نمیخام ترکش کنم که، فقط شما مردا که نباید دوتا دوتا زن بگیرید که منم میخوام دوتا شوهر داشته باشم، گفت باشه خودم شوهرت میشم، بهش گفتم فقط مثل گذشته منو اذیت نکن واسه دوستاتو پسر داییمم منو لقمه نگیر، کسکش نباش، بزار فقط مال تو باشم گفت باشه، گفت بیا قزوین، گفتم نمیتونم حتی جلوی شوهرم اسم شما رو بیارم، اون از رابط گذشتم با شما مطلعه، گفت پس من میام تهران خونه اجاره میکنم، بعد یه مدت اومد تهران خونه گرفت، صبحا که شوهرم سرکار بود گفت هر روز از ساعت 8:30 بیا خونه ایی که اجاره میکنم تا 1 پیشم بمون، خلاصه منم قبول کردم روز اول بعد اینکه شوهرم 7:30 از خونه زد بیرون، (تا 2 هم سر کار میموند) منم 8 زدم بیرون، سر خیابون منتظرم بود، رفتم نشستم تو ماشینش، دست دادم، روبوسی کردم باهش، یه کادو بهم داد اولش خیلی ذوق کردم، بعد که کاغذ کادو رو باز کردم، چیز عجیبی دیدم که نمیدونستم چیه، اون میگفت دیلدو، قبلا شنیده بودم ولی تا حالا از نزدیک ندیده بودم، گفت مخصوص سوراخ کونه

 

بهش گفتم اینو چیکارش کنم، گفت هروقت از خونه داری میای پیشم اینو بکن تو سوراخ کونت، گفتم عمرا من اینطوری نمیتونم راه برم، گفت تمام زنای کونده اینو میزارن تو کونشون، جا باز میکنه، گفت همین الان توو ماشینیم بکنش تو کونت جنده خانم، گفتم نمیشه تابلوعه، برد منو یه کوچه خلوت از اون اصرار از من انکار، تو اون کوچه اون لحضه کسی رفت آمد نمیکرد، اومد جلو، به زور دکمه شلوارمو باز کرد، دو دستی شلوارمو همونطوری نشسته بودم کشید پایین بهش گفتم اصلا درکت نمیکنم این کارا چه معنی داره آخه؟ گفت کیرم کلفته موقع ایی که میخام بکنم توو دیگه اذیت نمیشی، خلاصه انگشتشو کرد دهنم خیس شد کرد تو کونم تا جا باز کنه دیلدو رو بفرسته تووو، دیلدو رو فرستاد دهنم عقب جلو کرد لیزشد خلاصه منم سرمو بردم سمت داشبرد یکم از جام بلند شدم، اونم دیلدو رو کرد تو کوونم خیلی دردم گرفت ، گفت حالا شلوار و شرتتو بده بالا، خلاصه پوشیدم، حرکت کردیم گفت صبحونه نخورده، بریم یه حلیم بخوریم بعد بریم خونه بکنمت، من گفتم اشتها ندارم، گفت باشه تو نخور، بهش گفتم نمیشه توو ماشین بمونم خودت بری، گفت نه میخام ببینم چطوری راه میری تو خیابون، پیاده شدیم گفت جلوم راه برو، منم راه رفتم اومد نزدیکم گفت کونت نسبت به آخرین باری که دیدم بزرگتر شده، راست میگفت یکمی کونم بزرگتر شده بود، دستمو گرفت راه رفتیم باهم، دیلدو هم توو کونم بود عادت نداشتم بهش، خلاصه رفتیم نشستم روبروم نشست حلیمشو آوردن، همینطور که داشت میخورد آروم میگفت کونت چطوره گفتم خوبه، یکم میسوزه خلاصه رفتیم خونه ای که اجاره کرده بود، رفتیم رو مبل نشستیم لب بازی میکردیم، کیرشو در آورد انگار نسبت به قبل گنده تر شده بود، بعدا که ازش پرسیدم گفت یه روغن خاصی استفاده میکرده حداقل سه سانت بزرگتر شده بود، قطرشم کلفتر، توو دهنم به زور جا میشد، خلاصه یه پنج مین ساک زدم، منو بلندم کردم نشست زیر پام شلوارمو کشید پایین دستشو برد دور کونم، کونمو بغل کرده بود گفت عجب کونی شده این کون، مثل کون جنیفر لوپز شده، گردو قلمبه شده، شرتمم در آورد شروع کرد به ساک زدن کسم، منم که سرپا وایساده بودم همینطور نگاش میکردم، سرشو دست میزدم اونم میخورد، آه و ناله میکردم،…

 

خلاصه بلند شد تاپمو در آورد شروع کرد به خوردن سینه هام، یه لبی هم ازم گرفت منو برد تو اطاق رو تخت، نشستم رو تخت پاهامو داد بالا، دیلدو رو کشید بیرون، به کیرش تف زد، کیرشو کرد تووو خیلی دردم اومد، اخخخخ ایییی خدا جونم خیلی درد داره شوهر خاله آرومتر اونم به حرفم گوش نمیداد مثل اسب توو کووونم عقب جلو میکرد، تالاپ تولوپ تالاپ تولوپ تالاپ تولوپ، اههه اههه اییی ایییی اخخخخ واییی، 15 دقیقه همینطوری کرد، منو برگردوند، مثل گذشته داگی شدم ، سرمو گذاشتم رو تخت کونمو دادم بالا براش، اوووفف اونم رو دوتا زانوش موند، تا ته دخله خرجه میکرد، کونمو میگایید اوفففففففففففففففف، چه کونی داشتم میدادم، 20 دقیقه منو تو همین پوزیشن کرد تا آبش اومد ریخت تو کووونم، شکممو بغل کرد گفت دفعه بعد از کس میکنمت، نازم میکرد، خلاصه ده روز تهران بود منم هر ده روز دیلدو رو میچپوندم توو کونم میرفتم بهش میدادم، اول از کس میکرد بعد دیلدور رو میکشید بیرون میکرد تووو کونم شدیدالحن منو میگایید، چند باری هم از جلو نشستم رو کیرش با کونم رو کیرش بالا پایین میکردم سینه هام بالا پایین میپرید اونم فرصت میکرد لبامو سینه هامو میخورد، شبا هم با شوهرم سکس میکردم میخوابیدم. بعضی شبا از خستگی نا نداشتم میخوابیدم، ده روز جنده شوهرخالم شده بودم.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «ده روز جنده شوهرخالم شده بودم»

  1. داستانت خیلی با حاله و همشو خوندم ولی قسمت دوازدهم رو پیدا نکردم لطفا اون قسمت رو هم بزار

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا